مایا درن،فیلم ساز آوانگارد19 آوریل 1917،کیف-13 اکتبر 1961، نیویورک
تاملی بر آوانگارد
گفت و گو با مارتینا کودالچک
درباره فیلمش« در آینه مایا درن»
میشل هاندلمن
محسن قادری
در 1997 مارتینا کودلاچک فیلم ساز اتریشی درسفر به امریکا، زنگ در مرکز« بایگانی منتخب فیلم» نیویورک را به صدا درآورد.مدیر این مرکز یوناس مکاس،فیلم ساز، درحالی که در را باز می کرد اعلانی را ازروی دیواربرمی داشت که روی آن نوشته بود:«مرکز بایگانی های منتخب فیلم،در جست و جوی زن کارگردانی است که مایل باشد چند صد ساعت- به سرپرستی من- همه مواد فیلمی مرتبط با مایا درن را در مجموعه ما سامان بخشد.با من یوناس مکاس تماس بگیرید.یادآوری:هیچ پولی برای این کار به شما تعلق نمی گیرد.همه چیزبه عشق سینماست!»
کودلاچک می گوید:« من ساخت این فیلم را نتیجه دیدار و آشنایی می دانم.سرانجام،موضوع مرا پیدا کرده بود و ساعت های بی شماری که در مرکز منتخب فیلم گذرانده بودم مرا به ساخت فیلمم درباره مایا درن کشاند».
برای کسانی که با سینمای آوانگارد آشنایی دارند مایا درن بی شک مهم ترین و نوآورترین پیشگام فیلم سازی آوانگارد در تاریخ فیلم امریکاست.نخستین فیلم هایش« مخمصه های نیم روز»،« بر زمین» و « مناسک زمانه شکوفان» شاهکار هایی هستند که می بایست در چارچوب پژوهش های فیلم تجربی به آنها نگریست.او فیلم سازی را همچون آیین و مناسک می دانست و مجموعه آثاری آفرید که از گستره های رویابینی ناخودآگاه و واقعیت خودآگاهانه در می گذرند و زیبایی شناسی آنها بر سورئالیزم،روان پژوهی، وودو و رقص تاثیر ژرف نهاند.« در آینه مایا درن»با فیلم برداری خیره کننده ولفگانگ لنر، تدوین بی نقص هنری هیلز،مصاحبه های روشنگرانه با فیلم سازانی چون استن براکیج و یوناس مکاس،و گفت و گو با کاترین دانهام پیشگام رقص و جودیت مالینا بنیان گذار« تئاتر زنده»، بازتاب چیزی است که مایا درن خود آن را«مستندهای انکار ناپذیر درون»می خواند.
یوناس مکاس
ایندی وایر:نخستین چیزی که در فیلم شما برمن تاثیر گذاست صدای مایا درن بود.با خود فکر می کردم که در تمام سالیانی که فیلم هایش را می دیدم هرگزصدایش را نشنیده بودم.خیره کننده بود،درست مثل اینکه روحش از گوربرخاسته تا زندگی اش را خود بازگوید.این صداها را از کجا پیدا کردید وآنها تا چه حد بر روند تدوین تاثیر گذاشتند؟
مارتینا کودلاچک:نخستین بارکه صدای مایا درن را شنیدم احساس پیوند عمیقی با عواطف و احساسات او پیدا کردم و این برای من در طی ساخت فیلم بسیار مهم بود.این صدا ها در« بایگانی مجموعه های ویژه مایا درن» درکتابخانه دانشگاه بوستون نگهداری می شوند.این صداها با دستگاه ضبط تلگرامی تهیه شده اند و از آنجا که دانشگاه بوستون ازاین قبیل دستگاه ها نداشت ناگزیر شدم یک مدل قدیمی از آنها را بخرم و در نیویورک تعمیر کنم.سپس به کمک دستیار صدایم این صداها را به فرمت دت DAT درآوردیم و همین بهانه ای شد که آنها برای نسل های آینده نیز بایگانی شوند.
ایندی وایر:گفتنی است که مایا درن نخستین بورس موزه گوگنهایم را برای کوشش در زمینه فیلم تجربی دریافت کرد، و او این ضبط صوت را نیز با همین کمک هزینه خریداری کرد تا مشخصا آن را در ضبط صدا درهائیتی به کار گیرد.آیا به صداهای ضبط شده دیگری هم در این مجموعه برخوردید که بی ارتباط با هائیتی باشند؟
کودلاچک:بسیاری از این آواهای ضبط شده، منبع صوتی« آواهای هائیتی» هستند،یک صفحه گرامافون که وی آن را به شرکت موسیقی « الکترا»واگذار کرد. افزون بر این،ساعت ها صدای ضبط شده از گفتارهای درسی او موجود است وهمچنین صداهایی که صرفا بیان گر افکار و ایده هایش هستند.گمان می کنم او آنها را به انگیزه های بایگانی تهیه کرده بوده اما همچنین گمان می کنم وی آدمی به شدت تحلیل گرا بوده واز این راه می توانسته گفتارهای درسی اش را هدایت کند و بهبود بخشد. اوهیچ گاه بدون آماده سازی های ظریف قبلی در برابر عموم صحبت نمی کرد.
ایندی وایر:شما دراروپا سال های زیادی به عنوان فیلم سازی کارمی کردید که از ژانرهای مستند و تجربی درمی گذرد.گسترش این پروژه برای شما چگونه بود؟
الکساندر حمید،بی عنوان(مایا درن)،1943-1942
کودلاچک:اروپایی بودنم سبب شده که همیشه از تاریخ فیلم آوانگارد آگاهی داشته باشم، ونیز ازسنت سینمای تجربی امریکا؛به همین دلیل به گونه ساده انگارانه گام به این پروژه ننهادم.می دانستم که مایا تا چه حد درامریکا به عنوان یک زن فیلم ساز پیشگام،به عنوان نظریه پرداز وشتاب دهنده سینمای مستقل از اهمیت برخوردار است.با الکساندر حمید، همسر نخست مایا دیدار کردم و این دیدار سال ها پیش به کمک دوستان متقابل در پراگ رخ داد. فیلمی درباره او ساختم به نام« پرسه بی هدف»که برپایه فیلمی از خود او به همین نام بود.می توان گفت که دوستی من با الکساندر حمید انگیزه اصلی کاوشم در زندگی مایا درن شد.از طریق او با بسیاری از دوستان مایا دیدار کردم و آنها اغلب یادگارهای کوچکی نشانم می دادند و می گفتند:«آه شما تا این حد به مایا درن علاقه دارید،پس این کارت پستال را که برای من فرستاده ببینید» و یا کتابچه ای یا نامه ای را نشانم می دادند.در طی این مدت هرچه بیش تر احساس می کردم که به این نتیجه رسیده ام که می توانم ازپس این چهره تاریخی برآیم.همه کارم برخاسته ازشناخت افرادی است که نسبت به آنها احساس قلبی عمیقی یافتم. همین به من انگیزه می داد تا چشم دیگران را به روی این موضوع باز کنم.همه آنها از جهاتی و همینطور خود درن هنرمندان یا افرادی نامرئی هستند که ما را به سفری به مرزهای وجودمان آنگونه که خود آن رامی شناسیم می برند.
ایندی وایر:جای شگفتی است که تا این لحظه هیچ بنیاد امریکایی هرگز بودجه فیلمی درباره درن را تامین نکرده.به نظر می رسد این امری طبیعی باشد.ظاهرا در گرفتن بودجه از نهادهای اروپایی مشکلی نداشته اید.آیا سعی نکردید برای تامین بودجه به سراغ بنیادی امریکایی بروید؟
کودلاچک:پیدا کردن بودجه برای یک فیلم مساله بسیارپیچیده ای است.بحث این نیست که من فیلم سازی اروپایی با پیشینه فیلم سازی مشخص هستم که می تواند پروژه را به سادگی پیش ببرد.امتیازمن این بود که در اتریش نیز سنت آوانگارد بسیاردرازمدتی وجود داشت وهمین طور نهادهایی برای حمایت از این پروژه.پیش ازهمه از پتر کوبلکا یاد می کنم که یک فیلم ساز مطرح اتریشی است و در امریکا زندگی و تدریس کرده وهمین طور یوناس مکاس ، پیشگام سینمای نوین امریکا و مدیر مرکز«بایگانی های منتخب فیلم» که اونیز از اروپای شرقی و دوست پتر است.یوناس حتی در یکی از نواحی اتریش پایین* ازدواج کرد.این آگاهی درباره اهمیت آوانگارد و فیلم تجربی در اروپا، به شما انتخاب های گسترده تری می دهد،با این همه هنوزهم کوشش فوق العاده ای لازم است تا به سراغ افراد رفته و آنها رابه سرمایه گذاری متقاعد سازید.همان گونه که شما هم می توانید تصورکنید،مایا درن نه تنها در اروپا، بلکه در امریکا نیز برای بسیاری از مردم کاملا ناشناخته است.
الکساندر حمید و مایا درن
ایندی وایر: و حتی برای مخاطبانی که از آثار درن آگاهی دارند؛ فیلم شما دربردارنده وجوه بسیاری از زندگی اوست که که تاکنون مستند نشده بودند-برای نمونه، پیوند عمیقا پیچیده او با دنیای رقص حرفه ای.
کودلاچک:در برخی نوشته ها پیرامون مایا درن، به او به عنوان رقاص ارجاع شده که در مفهومی حرفه ای نادرست است.برای او بسیار مهم بود که با کاترین دانهام که یکی از پیشگامان رقص افریقایی امریکایی در امریکاست به عنوان دستیار شخصی ملاقات و کار کند.کاترین دانهام اذعان می کند که مایا می توانسته رقاص محسوب شود.او تا آنجا که می توانست در کلاس های رقص شرکت می کرد و شدیدا شیفته دهل زن های هائیتی و کوبا بود که همین او رابه تمرین هایی واداشت، اما او منشی یا همانطور که کاترین دانهام می گوید« دستیار اول رقص» بود. بنابراین،به هیچ رو، رقاصی حرفه ای نبود اما بسیاری گمان می کنند که او رقاص بوده چون سخت متاثر ازضرب آهنگی بس اصیل بوده و در فیلم هایش« فیلم سروده ها»cine-poems یا « رقص پردازی ها برای دوربین» coreographies for the camera می بینید که همه رویکردش ویژگی های خاص رقص را داراست.
پاهای کاترین دانهام.پشت عکس از زبان ژان کوکتونوشته شده « اگرچیزی که کاترین دانهام با ساق هایش می گوید ما نویسندگان با قلم هایمان می گفتیم،نوشته هایمان ممنوع می شد(پاهای خانم دانهام را شرکت لویدز لندن به بهای 25000 دلار بیمه کرد)».وبا مداد افزوده شده«وبه بهای یک ملیون دلار توسط شرکت هوروک!»عکس از اف اس.شیفر،1954
ایندی وایر:در فیلم شما کاترین دانهام به برخی رقابت ها میان خود ومایا درن اشاره می کند.میان آنها چه گذشته بود؟
کودلاچک:کاترین دانهام خود یک انسان شناس تحصیل کرده است و در1936 به هائیتی رفت تا رقص مردمان آنجا را بررسی کند.وی در آنجا فیلم هایی گرفت و آماده سازی کتابی را آغاز کرد که به رقص هائیتی می پرداخت.هنگامی که مایا در اواخر دهه چهل به هائیتی رفت، کاترین نشانی افراد بسیار مهمی را به او داد و همچنین به اوامکان دسترسی به پژوهش شخصی و نوشته های خودش را داد.هنگامی که کتاب مایا با عنوان« سوارکار الهی: خدایان زنده هائیتی» در 1953 چاپ شد در مقدمه آن از افراد بسیاری که یاری اش داده بودند سپاس گذاری شده بود اما به کاترین دانهام هیچ اشاره ای نشده بود!فکر می کنم احساسات کاترین سخت جریحه دار شده و خیلی دلسرد شده بود.این برای من مایه بسی شگفتی است.مایا با رقاصان دانهام درهمه فیلم های بعدی اش کار کرده وهمیشه با دنیای دانهام پیوند داشته.
ایندی وایر:دیدن چشم اندازجماعتی که با هم کنش دوسویه دارند و فرهنگی را با هم می سازند در مستندی که به موضوع واحدی می پردازد همیشه جالب است.این فیلم،در عین حال که از نظر پرداختن به آثار درن کاملاخاص است، همچنین نگاهی گسترده به فضای آوانگارد نیویورک درست پیش از انقلاب سال های ده 60 دارد.
کودلاچک: بله، نباید ازیاد برد که این دوره ای است که نمی شد اصطلاحا از« فیلم سازان آوانگارد»آن چه در نیویورک وچه درسراسر امریکا درگذشت.بنابراین، این می بایستی دوره خیره کننده ای در نیویورک بوده باشد که می توانستید صدها فیلم ساز تجربی را در آنجا بیابید.من مایا درن را برگزیدم چون یکی از نخستین فیلم سازان آوانگارد است که دست به این کوشش زده،کسی که سالن اجاره می کرد و اکران خصوصی برای فیلم هایش می گذاشت.در آن زمان این کاری منحصر به فرد بود. و از آنجا که او کارهایش را 16 م م می ساخت نه تنها به لحاظ مفهومی که به لحاظ ساختاری نیز جدا از فیلم سازی هولیوود قرار می گرفت.این آغازفیلم به مثابه هنر در امریکا بود.
ایندی وایر:پرسش آخر اینکه از ساخت این فیلم درباره مایا درن چه احساسی دارید؟چه چیزهایی درباره او هست که هنوزهم تاثیرشان روی شما ادامه دارد؟
کودلاچک:پی بردم که این زن ریزنقش-تصویری که همیشه از او در ذهن دارم-چقدرعشق واحساس براستی ژرفی به فیلم همچون یک شکل هنری داشته.اینکه او چقدرسخنگو،فعال و شتاب دهنده برای همه آن افراد خلاق بوده. دریافتم که او از زن بودن خود در میدانی با حاکمیت مردان بس آگاه بوده و همه کوشش خود را به خرج می داده تا زن های دیگر پا به میدان بگذارند و این رسانه را از چشم اندازی زنانه بنگرند.نکته دیگری که متوجه شدم این پرسش بود که چرا وی به فیلم سازی همچون رقص پردازی برای دوربین می نگریسته و آرزوی همیشگی اش این بوده که از سکون و ایستایی و ازحد و مرزها درگذرد،اینکه او چقدر در کارهایش به رقاص ها شناوری می بخشد و بدینسان روح وجان را شناور می سازد. کم و بیش بر این گمانم که در فیلم هایش همواره روحی نهفته است که هرگز نمی توان لمسش کرد یا تصوری ازشناخت آن داشت... به گفته دیگر این عنصری است که همواره رازآلود باقی می ماند.
*اتریش پایین،بزرگ ترین ایالت های فدرال اتریش را از نظر مساحت در خود جای می دهد و از نظر جمعیت دومین بخش بزرگ اتریش است.این بخش با اسلواکی،جمهوری چک،ودولت های فدرال اتریش بالا،استیری، و بورگنلند هم مرز است.در پی همه پرسی عمومی شهر سانک پولتن(سن هیپولیت) در1986به عنوان مرکز ایالت اتریش پایین انتخاب شد.
این گفت و گو از سایت IndieWireبرگرفته شده .