۱/۱۰/۱۳۸۴

ژنه در شتیلا: بازسازی خاطره

ژنه در شتیلا

بازسازی خاطره

ژنه در شتیلا
ریشار دندو
محسن قادری

و بدین سان من نگارنده خودنگاره شدم، یعنی مستند سازی که می کوشد خود را جای شخصیت هایش بگذارد، برای آنکه بتواند دنیا را از چشم آنها ببیند، و برای آنکه بتواند با صدای آنها به سخن در آید: فیلم سازی که راوی زندگی آدم هاست، آدم هایی که او فرزند یا برادرشان است ، خواننده مضامین خودنگارانه، کسی که عقیده دارد سینما خود هنرزندگی نگاری است، که هر روایتی همیشه و پیش از هر چیز، بازسازی یک خاطره است، ازروی تصویری که صدایی انسانی روایتش می کند یا به عکس.

«یاداشت های خودنگارانه»
ژان دو پوم

Notes autobiographiques,
Jeu de Paume, op.cit.

«ژنه در شتیلا» ساخته ریشار دندو حکایت سفر است.همه چیز از پاریس آغاز می شود.زنی جوان،مونیا رویی،با لیلا شهید دیدار می کند که ژان ژنه در سال 1982به هنگام ورود نیروهای اسراییلی به بیروت با او به این شهر رفته بود. آن دو در اتاق هتلی با هم صحبت می کنند که نویسنده فرانسوی درآنجا واپسین لحظاتش را گذرانده بوده است و در جدال با بیماری خود، همزمان می کوشیده نگارش کتاب« اسیر عاشق»را به پایان برد.حال و هوای فیلم مشخص است.آرامش،غم غربت،شفافیت سوگی پایان یافته،تمرکز شیرین برای یادآوری خاطره های گذشته،درآن هنگام که آدمی سپیده دمان می کوشد رویایی شبانه را بازیابد.سپس مونیا را در شتیلا دنبال می کنیم،آنگاه در شهرامان،برکرانه ها ی اردن،پیش از آنکه با او به پاریس بازآییم، در همان اتاق کوچک،درمکان هایی که اثر نویسنده به آنها اشاره دارد.

«ساعت چهار صبح در شتیلا»و«اسیر عاشق»واپسین آثار ژان ژنه هستند.ژنه پس از نفی آثار خود و دست کشیدن ازنوشتن به مدت تقریبا سی سال،حقیقت سرانجام او را به واکنش واداشت وبرآنش داشت تاشاهدی باشد بر کشتاری که در اردوگاه شتیلا دیده و نبردی که خود در آن همراهی کرده بود.تجربه تاریخ و نگاه،بهانه ای شدند تا ژنه باردیگر خالق واژه ها باشد.ریشارد دندو بر پایه همین تجربه فیلمی بنا می نهد که در جهت مخالف متن ،به تصویر می رسد.فیلم اونشانگر قالبی ازمستند و داستانی است که«داستان»ش را ازمتن برگرفته وتخیلش بر دوش کلمات نهاده شده است.

هیچ نظری موجود نیست: