سينماي فرانسه يك نشريه سينمايي روشن فكري است كه در زمان جنبش مقاومت شكل گرفت ودرآن برخي از بزرگ ترين نويسندگان اين دوران قلم زده اند.مقاله جاودان وشناخته شده الكساندرآستروك در اين نشريه با اين نقل قول از اورسون ولزآغاز مي شود:« چيزي كه در سينما برايم جالب است، تجريد است.»آستروك در پايان جنگ، تعريف نويني ازحوزه سينما ارائه داد كه ميراث آن به ما رسيد. او مفهوم مولف را بنيان نهاد كه در پيدايش موج نو اهميت فراوان دارد. در عين حال وي فيلم ها را از الزام پرداختن به « موضوع» رهايي بخشيد و بهره گيري از « فرم» را پيش كشيد. آن چه در پي مي آيد برشي از اين نگاشته است.
سينما به سادگي به يك ابزار بيان تبديل مي شود، چيزي كه همه هنرهاي پيش از آن و مشخصا نقاشي و داستان بوده اند. سينما پس از آن كه همواره در حكم جاذبه اي بازاري، سرگرمي، هم رديف تئاترهاي عام پسند و وسيله حفظ تصاوير يك دوران بوده، كم كم به يك زبان تبديل مي شود. زبان و به يك تعبير، قالبي كه هنرمند در آن و با آن مي تواند انديشه خود را بيان دارد، خود را متمايز سازد يا دغده هايش را به زباني ديگر بيان دارد، كما آنكه امروزه مقاله و رمان چنين مي كنند. هم از اين روست كه من اين عصر جديد سينما را عصر دوربين قلم مي نامم.
اين تصوير معناي كاملا روشني دارد.اين تصوير مي خواهد بگويد كه سينما رفته رفته از اين سرسپردگي بصري ،از تصوير براي تصوير،ازجدايي ناپذيري با قصه و از عينيت رهايي مي يابد تا به ابزارنگارشي بس انعطاف پذير و بس موشكاف چون ابزارزبان مكتوب بدل شود.
اين هنركه از همه قابليت ها برخوردار اما در بند همه گونه تعصب در افتاده است، تا ابد در اين قلمرو كوچك واقع گرايي و اوهام اجتماعي به دست و پا زدن ادامه نخواهد داد، همان قلمرويي كه ما در حواشي ادبيات عامه پسند به او ارزاني داشته ايم وبه اوحوزه انتخاب عكاسان را نمي دهيم. هيچ قلمرويي نبايد برسينما ممنوع باشد. پادرمياني بي پرده، نقطه نظر درباره توليد انساني، روان شناسي، متافيزيك، انديشه ها واحساسات، به گونه مشخص در حوزه صلاحيت سينما هستند [...]. بايد به خوبي دانست كه سينما تا امروزچيزي جز يك نمايش نبوده است و اين دقيقا بر مي گردد به اين واقعيت كه همه فيلم ها در سالن ها به نمايش درمي آيند. اما امروزه با گسترش فيلم 16 م م و تلويزيون، دور نيست روزي كه هركس در خانه خود دستگاه هاي نمايش فيلم داشته باشد و با رفتن به كتاب فروشي محل ، فيلم هاي نگاشته شده درباره فلان و بهمان موضوع يا فلان فرم را تهيه نمايد، همان گونه كه نقد ادبي و رمان، يا نگاشته ها درباب رياضي و تاريخ و مقالات عامه فهم چنين مي كنند.از اين زمان به بعد ديگر نبايد از سينما كه بايد از سينماها سخن گفت، درست همان گونه كه امروز از ادبيات سخن مي گوييم. زيرا سينما همچون ادبيات پيش از آنكه هنري خاص باشد، زباني است كه مي تواند بيانگر حوزه اي از تفكر باشد[...] باري، در اينجا صحبت از يك مكتب يا حتي يك جنبش در ميان نيست، بلكه شايد به طور ساده يك گرايش مد نظر باشد، يك آگاهي، يك نوع دگرگوني سينما، يك آينده ممكنه خاص، و اشتياق به اينكه اين آينده پيش بيافتد.
الكساندر آستروك
فيلم ساز، فيلم نامه نويس، بازيگر فرانسوي و صاحب نظريه دوربين قلم، زاده 13 ژوئيه 1923، پاريس.وی فعالیت خود را به عنوان منتقد ومورخ ادبی از1942آغاز کرد.در 1948،دو بیانیه-مقاله از او انتشار یافتند:« دوربین قلم»و« آینده سینما» که او را همچون اعلام کننده موج نو وسینمای مولف مطرح می سازند.آستروک فیلم ها و آثار زیر را پدید آورده است.
کارگردانی فیلم بلند
آموزش احساساتی ،1961
طعمه برای سایه،1960
دیدارهای بد،1955
آموزش احساساتی ،1961
طعمه برای سایه،1960
دیدارهای بد،1955
کارگردانی مستند،مجموعه تلویزیونی،فیلم کوتاه،فیلم های تلویزیونی
لویی یازدهم یا قدرت مرکزی،1979
لویی یازدهم یا زایش پادشاه،1978
کارآگاهان بزرگ،1975،اپیزود نامه ربوده شده
مورنائو،شیوه روشنفکری،1967
پرده ارغوانی،1952
بازیگری
قرار ملاقات ژوئیه،1949
بازیگری و همکاری در پروژه های مستند، مجموعه تلویزیونی،فیلم کوتاه،فیلم تلویزیونی
چهره های دزدیده شده،ساخته فرانسوا تروفو،در نقش خودش
تاریخ سینمای فرانسه از زبان سازندگانش،1974،در نقش خودش
فیلم نگاشته های بلند
جان های سخت،2000
طعمه برای سایه،1960
دیدارهای بد،1955
فیلم نگاشته های مستند،مجموعه تلویزیونی،فیلم کوتاه، فیلم تلویزیونی
پرده ارغوانی،1952