۶/۰۷/۱۳۸۷

من ری


من ری، خودنگاره، 1924، عکس، ژلاتین نقره، 24.7
در 17.7 سانتی متر.


من ری
زاد: 27 اوت 1890، فیلادلفیا (ایالات متحد).
مرگ: 18 نوامبر 1976 در پاریس.
نقاش، عکاس، فیلم ساز، دادائیست، سپس سورئالیست.
محسن قادری
زندگی نامه

من ری در فیلادلفیا زاده شد و نام اصلی اش امانوئل رادینسکی بود. عکاس، نقاش، سازنده اشیا، فیلسوف و فیلم ساز. او تنها امریکایی بود که نقش برجسته ای در هر دو جنبش دادا و سورئالیست ایفا کرد.
من ری که پدرش نیز نقاش و عکاس بود در شهر نیویورک بزرگ شد و در اینجا معماری، مهندسی و هنر خواند و نقاش شد. در آغاز سال 1911 گمنام « من ری » را برگزید. در جوانی یکی از بازدیدکنندگان همیشگی گالری « 291 » به سرپرستی آلفرد استیگلیتز بود که آثاری با گرایش های مدرن به نمایش می گذاشت و توجه برجسته ای به عکاسی داشت. من ری از نمایشگاه آرموری شا در 1913 تاثیر پذیرفت و از این پس بود که نقاشی به سبک کوبیسم را آغاز کرد. او در سال 1915 به واسطه آلفرد استیگلیتز با مارسل دوشان آشنا شد و بی درنگ به ایده های او واکنش نشان داد و یکی از کوشاترین اعضا گروه آوانگارد نیویورک در سال های جنگ شد. سپس از نقاشی به عکاسی گروید. در 1917 با دوشان و پیکابیا جنبش دادای نیویورک را بنیان نهاد و آفریدن اشیاء پیش آفریده که خود آنها را کارهای هنری می خواند آغاز نهاد. این کارها از هم چسپانی اشیا صنعتی ساخته می شدند. یکی از شناخته ترین اشیاء او « هدیه » است که اتوی زغالی است که بر کف آن یک ردیف میخ چسپانده شده و همچون حمله ای به هنر کلاسیک شناخته می شود.
من ری در 1921 ساکن پاریس شد و به محافل دادا و سورئالیستی هنرمندان و نویسندگان پاریس پیوست. او که از آزادی ای که این گروه ها تبلیغ می کردند تاثیر پذیرفته بود با رسانه های گوناگونی به تجربه برخاست. در آغاز فن عکاسی پرتونگار را گسترش داد: کشف این مساله که چگونه تصاویر « بی دوربین » یا عکس نگاره ها (= و به عبارت درست تر نورنگاره) بیافریند؛ یعنی آفرینش تصاویر سیاه و سفید بدون دوربین بر روی کاغذ حساس به نور. او این تصاویر را با گذاشتن مستقیم اشیاء به روی کاغذی که در معرض نور می نهاد می آفرید و ظهور می کرد. در 1922 کتابی از برگزیده « پرتو نگارها » یش با نام « له شام دلیسیو » (میدان های دلربا) با مقدمه نقاش پرنفوذ دادا، تریستان تزارا، انتشار یافت که توجه آن بر ویژگی راز آلود تصاویر من ری بود.من ری سپس با فنی به نام سولاریزاسیون نیز به تجربه برخاست که برپایه آن عکس یا نگاتیوی را هنگام ظهور در معرض پرتویی از نور می نهاد و بخشی از یک تصویر عکاسی را منفی و بخشی را مثبت می ساخت. او یکی از نخستین هنرمندانی بود که از فن « پردازش » استفاده کرد که از سال های1840 به دلایل زیبا شناختی شهرت گرفت.

من ری افزون بر این کوشش ها، دنیای مد و عکاسی چهره را نیز آزمود و چهره های شناخته شده فرهنگی پاریس راعکسی کرد. بسیاری از عکس هایش در مجلات هارپرز بازار، وُ، و وُگ انتشار یافتند. او تجربیاتش با عکاسی را در ژانر عکاسی پرتره ادامه داد. برای نمونه، به یک مدل سه جفت چشم می داد و در « ویلون انگر » دو حفره صدا یا حفره های « اف » مانند ویلون را با شگرد عکاسی برروی عکسی از کمر برهنه زنی برهم نمایی کرد و بدن زن را بدینسان همچون تنه ویلون به نمایش گذاشت. او همچنین آفرینش کارهای پیش آفریده خود را نیز پی می گرفت.از دیگر آفریده های شناخته شده او مترونومی با عکس چشمی دوخته به پاندول است که « چیزی برای نابود کردن » نام دارد.

من ری فیلم هایی نیزساخته است. وی در فیلم « بازگشت به خرد » شگرد پرتو نگاری را در فیلم به کار برد و الگوهای تصویری خود را با نمک، فلفل، میخ و سوزن ته گرد پدید آورد. برخی دیگر از فیلم های شناخته او « سینمای بی مایه » (با همکاری دوشان) و « ستاره دریایی » است که یک فیلم کلاسیک سورئالیستی برشمرده می شود.

من ری در 1940 از پاریس دوره اشغال آلمان ها گریخت و به لس آنجلس رفت. دوره « هولیوودی » او از بسیاری جهات درخور ارزش است. او با دلبستگی های ارزشمند و روح نوآور خود شمار درخور توجهی عکس و شیء و نقاشی و طرح هایی آفرید که بسیاری از آنها ترسیم کننده معادلات ریاضی اند. او اغلب فرم های ریاضی و هندسی را با تناسبات انسانی یکی می کرد که نمونه ای از آنها « خط کش تی » است. در نمایشگاه سال 1948 در کاپلی گالریز، این « اشیاء احساس من » - نامی که هنرمند بر آنها می نهاد - نمونه های درخور توجهی از توازن میان هنرعامه و هنر والا در لس آنجلس را به نمایش می گذاشتند و امروزه گونه ای از « هنر پیشا مردمی » به شمار می روند. من ری در این دهه آلبوم های عکاسی و چند مجموعه از شطرنج های هندسی آفرید که با دیدی تجاری کار شده بودند.

او در 1951 به پاریس بازگشت و در اینجا به نقاشی ادامه داد و تجربه را تا زمان مرگش ادامه داد.

اثر اصیل برآمده از اشتیاق است. هر نوع بازآفرینی اثر اصیل برآمده از ضرورت است. این نکته ای شگفت است که ما تنها گونه ای هستیم که فرم های اتفاقی پدید می آورد. آفریدن امری خدایی است. بازآفرینی امری انسانی است.

همپیوند


۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام. لینک مطلب جالبتان برای هفتان فرستاده شد.