۲/۰۷/۱۳۸۴

خاستگاه مستند: پيدايش يك مفهوم


خاستگاه مستند: پيدايش يك مفهوم
ژان برشان
محسن قادری


کاربرد اصطلاح « مستند» در جریان سال های دهه سی رواج یافت. معمولا گفته می شود که جان گریرسون فیلم ساز انگلیسی، نخستین کسی است که این واژه را به کار برد و در سینما آن را از حالت صفت به موصوف در آورد. این نام گذاری بر می گردد به مقاله ای که او در 8 فوریه 1926 در « نیویورک سان» درباره « موآنا» دومین فیلم فلاهرتی به چاپ رساند. تقارن جالبی که در این میان رخ داد این بود که اوخود به مثابه پدر معنوی آینده سینمای مستند انگلستان، رابرت فلاهرتی را پدر سینمای مستند خواند. در فرانسه نیز این اصطلاح ده سالی بود که کاربرد یافته بود. با این همه ،از آنجا که این اصطلاح حوزه کاملا مشخصی نیافته بود، کاربرد آن نیز چندان واضح و آشکار نبود. در واقع، اساس تولید فیلم هایی که قصد داشتند تصویر واقعیت را به مردم نشان دهند، به رویدادهای جاری خلاصه می شد(شرکت پاته در 1908 « پاته ژورنال» را و شرکت گومون نیزشعبه« گومون آکتوالیته» را در 1910 دایر کردند.)سفر نیز از دیگر موضوعات مورد توجه این فیلم ها بود.آثاری که به فیلم های سفرنامه ای معروف شدند.درجاده مستقیمی که برادران لومیر با سینماتوگراف هموار کرده بودند، تصور « سیاحت بدون حركت» سخت غالب بود.

با این اوصاف، آنچه را که ما با مقاله گریرسون از آن یاد کرده و تاریخ گذاری می کنیم، پیدایش تجربه ای نوین است. عکاسی نیز در جای خود، همین تجربه مشترک ر از سر گذراند. عکاسی برای آن که خود را همچون هنر بشناساند می بایست عملکرد واقعی اش به مثابه هنر « مستند نگار» را به اثبات می رساند و برای دست یابی به این هدف به تکاپو بر می خاست. از این رو، در حوالی سال 1930 این ایده که « هنر» و« سند» می توانند به گونه ای یکسان با یکدیگر پیوند یابند، بحث روز شد. نمونه عالی این امر ، کوششی بود که در 1935در زمینه عکاسی از سوي « اداره امنیت کشاورزی» امریکا آغاز شد و امروزه به واسطه آن می توانیم تصویری کم نظیر از امریکای دوران بحران اقتصادی را شاهد باشیم. مفهوم « مستند » در این زمان در حوزه عکاسی خود را با چنان قدرتی به اثبات رساند که به نوعی مطالبه ذاتي بدل شد.

ويژگي هاي برجسته و ارزشمند این کوشش از این قرار بودند: مطالبه مستند، به ثبت رساندن « چیزها آن سان که هستند»، آزمودن و تجربه كردن فاجعه- در آن زمان، بحران اقتصادی سال 1929 امریکا-، دیدگاه اخلاقی مشخص و بيان شده، و سرانجام، آگاهی بر دقت رسانه عكس. این ويژگي هاي برجسته تا امروز مرتبا مد نظر بوده اند.

از این دوره به بعد، که همچنین دوره گذار از سینمای خاموش به گویاست، شاهد گرایش یکسانی به کار در حوزه سینما هستیم. به عبارت دیگر، اين بیش از آنکه به خودي خود يك زیبایی شناسی باشد، گونه اي پيوند است با جهان، چیزی که بعدتر« نگاه» خوانده شد، و اكنون مفهومي شناخته شده در زبان هنر است.

نامي كه در آن زمان بر اين گرايش نهاده شد از يك اصطلاح كهن لاتين بر مي خاست:« سند» بيان گر نگاشته اي است كه براي برهان يا آگاهي(خبر) به كار مي رود و با مفهوم واقعيت از منظر حقوقي و مذهبي پيوند دارد. در واقع،اين تصور كه آنچه كه را مي بينيم واقعا تحقق پذيرفته است به باور ما از تصوير عكاسي شده بر مي گردد، اين باور كه تصوير، خواه متحرك يا غيرمتحرك، ردي از بازي نور بر فيلم حساس به نور است، به بيان ديگرتصوير چيزي است كه در نقطه تلاقي يك مكانيزم توليد (دوربين) و نمودي از طبيعت قرار گرفته و خود تجسمي از يك واقعيت بنيادي است.اين همان چيزي است كه تفكر هستي شناسي تصوير عكاسي را بنيان مي نهد.

هیچ نظری موجود نیست: