نوشته چارلز موسر
محسن قادری
خط نازک آبی ساخته ارول موریس بی گناهی مردی را به اثبات رساند که به دلیل قتل مجرم شناخته شده و به مرگ محکوم شده بود. رای صادره مبنی برگناه کاربودن« رندل دیل آدامز»درقتل افسر پلیس دالاس نادرست از آب درآمد. موریس در طی این مستند نه تنها متقاعدمان می سازد که آدامز،سروان« وود» را نکشته بلکه« دیوید هریس»، جانی روانی خوش سیما رسما ازاین قتل مبرا دانسته شده است.ازآنجا که خط نازک آبی حقیقتی را محرز می داشت که با پیامدهای مخرب خود ازنظام قضایی ما بازجسته بود،این فیلم صلاحیت اخلاقی بی سابقه ای یافت که موریس ازآن بهره گرفت تا بحث های دامنه دار درباره فیلم مستند ودعاوی آن پیرامون ارزش حقیقت را احیا ودیگربارمطرح نماید.در واقع ایده حقیقت فیلم در پیوند با دولت و نظام قانونی،جنبه مهمی ازفیلم مستند دردهه گذشته ودست کم از هنگام ساخت فیلم«لاس مادراس: مادران پلازا د مایو» ساخته « سوزان مونوز» و« لوردز پورتیلو» بوده است.مونوز و پورتیلو یک رشته از فنون دیداری شنیداری رابه کارگرفتند تا حکم خونتا[حکومت نظامیان]آرژانتین مبنی بر اینکه این حکومت مسئول قتل و ناپدید شدن شماری از فعالان جوان سیاسی نبوده را به چالش گرفته و نهایتا بی اعتبار سازند.
حقیقت فیلم چیست؟نوئل کارول در مقاله ارزشمندی پیرامون فیلم ناداستانی می نویسد:
در هر حوزه مشخص بحث و پژوهش، الگوهایی از استدلال،عرف هایی برای ارزیابی شواهد واسناد،روش هایی برای سنجش اهمیت و ارزش تطبیقی شواهد گوناگون، ومعیارهایی برای مشاهدات،آزمایش ها، وکابرد منابع اولیه وثانویه وجود دارد که متخصصان آن حوزه درباره آن هم اندیشه اند.قرائت برمبنای هر یک از این عملکردهای تثبیت یافته، در هر زمان مشخص، بهترین شیوه رسیدن به حقیقت دانسته می شود.
کارول با اشاره به اینکه مفاهیم حقیقت وعینیت درفیلم های مستند به کاربردنی هستند،درپی آن بود که اعتقادراسخ بسیاری ازفیلم سازان و منتقدان چپگرای اواخر سال های 1960 و 1970 را به چالش گیرد.آنان معمولا با تاثیرپذیری از لویی آلتوسر استدلال می کردند که حقیقت سلاحی است که دستگاه دولتی سرکوبگربه دست می گیرد تا هژمونی ایدئولوژیک خود را حفظ نماید.از دیدگاه این منتقدان حتی خود اصطلاح«حقیقت»به تشکیک درافتاده بود واز این رو پذیرش وکاربست آن جنگیدن در زمین دشمن بود.در سال های 1980 میشل فوکومقوله حقیقت را به پژوهش مبتنی برتعهد اجتماعی وارد ساخت.شاید نیز به این دلیل که امریکا با رونالد ریگان رییس جمهوری را تجربه کرد که سروکار اندکی با حقیقت،صحت، یا حتی واقعیت عینی داشت،حقیقت اصطلاحی درخورمجادله به نظر می رسید.
کارول درمقاله خود پیرامون مستند نتیجه می گیرد که یک فیلم مشخص باید برحسب معیارهایی تحلیل شود که دراصل تعیین کننده آنها مباحثه نافیلمی است،واینکه« حقیقت فیلمی»جوهره یا اعتبار عینی ندارد.پرسش این است که آیا این تحلیل،«سنت مستند»را به سرعت نادیده نمی انگارد.شاید نیاز نداریم وحتی نباید که به معضل حقیقت درفیلم ناداستانی به سادگی ازچشم اندازی هم زمان بنگریم. مقایسه خط نازک آبی با محاکمات دادگاه،خواه محاکمه راندل آدامزبه گونه ویژه وخواه محاکمات جنایی به گونه فراگیر، قطعا می تواند سودمند باشد.با این حال محاکمات گاه صرفا برحسب تصادف پیرامون اثبات حقیقت اند،زیرااین محاکمات«درحقیقت»پیرامون گناه یا بی گناهی با استفاده ازشواهدی هستند که درچارچوب قواعد دادگاه پذیرفته شده اند. گو اینکه ماقطعابه درک خط نازک آبی برحسب مباحثه حقوقی نیاز داریم اما می توانیم دستاورد موریس را دربافت تاریخی تجربه مستند نیز جای دهیم،کاری که موریس قطعا هنگام پیشبرد کارش درپی آن بوده و دعاوی مستندسازان پیشین مبنی بر ارزش حقیقت را کوچک می شمرده است.در بررسی مستند هایی که به نظام حقوقی می پردازند،خواه پژوهش گران حقوقی و خواه پژوهش گران رسانه ای باید از راه هایی که این مباحثات از یکدیگر می گذرند سر درآورند زیرا در غیر این صورت جنبه های مهم و ارزشمند این فیلم ها واحتجاج های آنها را از دست خواهند داد.
پی گرفت
برگرفته از مجله حقوق دانشگاه سان فرانسیسکو،
مجلد سی ام،شماره چهارم،1996
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر