سارتر به زبان خودش
سارتر به زبان خودش شامل سه ساعت گفت و گوی رو در رو با این فیلسوف است.تهیه کننده این خودنگاره سینمایی، پیر آندره بوتانگ شکل گیری این پروژه را شرح می دهد و ازخاطرات فیلم برداری این کار می گوید.این گفت و گودر دفتر کارش درشماره 17 خیابان مکس ماهون پاریس انجام شده است. به گفته او این فیلم تنها اثر مهم درباره ژان پل سارتر است.
پروژه در طی گفت و گوی الکساندر استروک،کارگردان، و سیمون دوبوار شکل گرفت که فکر ساخت فیلمی درباره سارتر را مطرح ساختند.الکساندر استروک فیلم نامه را یک شبه در خانه اش در خیابان موسیو لوپرنس نوشت.می دانستیم که سارتر روی خوشی به تلویزیون نشان نمی دهد.سارتردوست نداشت در تلویزیون گلیست[=متمایل به شارل دوگل] ظاهر شود.ما این پروژه را به عنوان یک فیلم سینمایی به او پیشنهاد دادیم.سیمون دوبوار وژاک لوران بوست بودند که راضی اش کردند.در1972 فیلم برداری را شروع کردیم ودر1976 فیلم پخش شد.
چرا،مشکلات برنامه ریزی مالی.وقتی پول درکار نباشد همیشه تحقق یک پروژه خیلی پیچیده می شود.ما همه کار را خودمان انجام میدادیم. گی سلیگمن ماشین پورش اش را که در بازی پوکر برده بود فروخت تا فیلم خام بخریم.عده ای هم بهمان پول قرض دادند که ژان پیر روسان، ماتیو کاریر وشارل هانری فاورو از آن جمله بودند.از اینجا توانستیم کار را پیش ببریم.
تا آنجا که به شیوه فیلم برداری مربوط می شود این راهبرد همیشگی و آشنای آستروک است،یک دوربین-قلم سوار بر تراولینگ.این یک مصاحبه تلویزیونی نبود.سارتر نمی خواست کلاس درس بگذارد و با لحن عصا قورت داده واستاد مابانه حرف بزند.او جذب این پروژه شده بود چون درحلقه دوستانش در مجله« اعصار مدرن»قرار داشت که همگی نگاه موشکاف و متفاوت به او داشتند.از طرف دیگر،این مستند ازهمان ابتدا بحثی گروهی بود.همه آن را کوششی مبارزانه می دانستند،به خاطر احوالات سیاسی دشوار آن دوره،به ویژه پس از ترور پیر اوورنه.
به شما پیشنهاد می کنم سر قبرش در گورستان مونپارناس بروید تا پی به این مساله ببرید.او دوست داشت چیزی براستی سینمایی داشته باشد،فیلمی واقعی و اصیل درباره خودش.سارتر فیلسوفی برج عاج نشین نبود،او اندیشه عظیم دشوار و غیر قابل درکی نداشت.اوخوب می دانست که مردم هرگزنمی روند کتاب« هستی و نیستی» یا« نقد خرد دیالکتیک» را بخرند.سینما برای او رسانه متفاوتی برای شناخت آثارش بود.او می دانست که می بایست با آدم های بسیاری سروکار یابد و دقیقا نیز به همین علاقمند بود.در نهایت،این فیلم آدمی را به تصویر می کشد بسیار زنده و پویا که از زندگی اش می گوید،ازاندیشه اش و پیوندش با جهان.
ما هر روز فیلم برداری نمی کردیم اما در فواصل مرتب و کوتاه این کار را انجام می دادیم برای اینکه رشته بحث از دست نرود.بحث به این خاطر تداوم می یافت که همیشه افراد یکسانی درآن حضور داشتند.برخی روزها،سارترتنها بود. و برخی روزها هم سیمون دوبوار او راهمراهی می کرد.
جدا از مشکل مواد خام و اختلافاتی سر مونتاژ میان الکساندر آستروک و میشل کونتات،فیلم برداری لحظه ای دلنشین بود.آدم هایی که همدیگر را بس دوست داشتند روزی را با هم می گذراندند.آنها از سارترچیزهایی تقاضا می کردند که در بیرون ازعالم فیلم هیچ وقت از او درخواست نمی کردند.سارترآشکارا خودش بود.حواسش بود که دارد کاری پراهمیت انجام می دهد.
با برخوردی کمی سرد.سپس فیلم در سالن سینما پخش شد وتماشاگرانی پیداکرد.و خیلی بعدتر تلویزیون امتیازپخش تلویزیونی آن را خرید چون تنها فیلم مهم درباره سارتر است.
به تازگی صدوپنجاه حلقه از راش ها این فیلم را در« ای ان آ»پیدا کردیم.تکه های زیادی از این فیلم درطی مونتاژناپدید شده بود، مشخصا لحظاتی که سارتر و سیمون دوبوارنخستین دیدارشان را به یاد می آوردند.قصد داریم با این راش ها یک فیلم دی وی دی تهیه کنیم.
این مصاحبه در اصل برای شبکه آرته انجام شده بود.
۳ نظر:
bahal bod
سال نو مبارك ... سال نوي خورشيدي !
سال نو مبارک دوست خوبم
ارسال یک نظر