سینما چشم ورتوف
محسن قادری
محسن قادری
سینما چشمِ زیگا ورتوف :
سینما همچون آشکارکننده واقعیت
سینما همچون آشکارکننده واقعیت
دوربین همچون بینای کل و مونتاژِ آفریننده همچون شیوه بازنمایی حقیقت.
برشی از بیانیه 1923 ورتوف
من چشمم، چشم مکانیک. من، ماشین، شما را به تماشای جهانی می برم که تنها دوربین تواند دید. از این پس از ایستایی انسانی آزادم. من در جنبش جاودانم. به چیزها نزدیک می شوم، از آنها دور می شوم، بر آنها می لغزم، درون اشان می روم (...).
کینوپراودا، عنوان هنری نوینی است، هنرِ خودِ زندگی. سینماچشم، دربرگیرنده:
همه فنون فیلم برداری و همه تصاویرِ در جنبش است که امکان پیوستن به حقیقت را فراهم می آورند، حقیقتی در جنبش.
سینماچشم ورتوف
- دوربین باید همچون سینماچشم عمل کند.
- کارکردش آن است که به هنگام رخ دادن رویدادهایِ نگریسته شده، جایگزین چشم تماشاگرشود.
- دوربین چشمی ماشینی است که امکان ثبت حقیقت به شیوه ای عینی تر ازچشم انسان را فراهم می آورد.
- دوربین ابزاری توانمند وبینای کل است که به خدمت واقعیت درمی آید.
نظریه ورتوف
- نظریه نهایت گرای سینمایِ جامعه شناختی.
- ورتوف در پی ممنوع ساختن سینما ازهرآن چیزی است که به گونه آنی ثبت نشده باشند.
- اودرپی به فیلم درآوردن زندگی به گونه آنی و تقریبا پنهانی است.
- او می خواهد رفتارهای موجودات انسانیِ زنده و واقعی را به گونه بی پیرایه آشکارسازد.
- به پندار او سینماگر باید خود را حذف کند و گاه پنهان دارد تا رفتارها واحساسات را بدون خدشه به ثبت رساند.
فیلم همچون آشکارکننده حقیقت
- این ایده که فیلم سندی تصویری است که می تواند حقیقت را همان گونه که هست آشکار سازد.
- دانشمندان اثبات گرا و انسان شناسان پایان سده نوزدهم وآغاز سده بیستم نیزهمین دیدگاه را داشتند.
- دیدگاهی که به قابلیت های عینی دوربین باوربسیار دارد و در پی گزینش حقیقت ودیدگاه فیلم سازنیست، یعنی جنبه هایی که برهمه گونه ثبت سینمایی تقدم دارند.
حذف سینماگر
- ورتوف درپی حذف مطلق سینماگر است، سینماگری که همچنین می تواند خود را پنهان دارد و در رخ دادها دخالت نورزد.
- دراینجا مساله به فیلم درآوردن واقعیت به شیوه ای است که اگر سینماگر هم نباشد بازهم این واقعیت رخ دهد.
- سینماگر/پژوهشگران ناب اندیش واثبات گرای امروزهمچنان همان باوری را دارند که ورتوف داشت.
- اما آنها ایده پنهان کردن خود به هنگام فیلم برداری را نمی پذیرند و بیش تر در پی آنند که سدِ راه رخدادها و آدم های به فیلم درآمده نشوند.
مردی با دوربین فیلم برداری،1929
- این فیلم بیش ازهمه بازنمودی از تحقق عینی نظریه های ورتوف است.
- دراین فیلم ورتوف در پی رسیدن به دید همه جانبه دوربین است، « دوربین بینای کل ».
- او خواهان آن است و نشان می دهد که می توان با پاره های واقعیت، روایتی یکپارچه آفرید.
- او تکه های واقعیت را به فیلم درمی آورد.
- سپس بر پرده وبه کمک مونتاژ، فراهم آمدن پاره های واقعیت همچون کلیت واحدی که نشان از حقیقتی مضمونی دارد را به نمایش می گذارد.
حقیقت مونتاژ
« اما نشان دادن پاره های تک افتاده حقیقت برپرده به تنهایی کافی نیست. تصاویر حقایق جدا ازهم می بایست دیگر بار به گونه مضمونی و به شیوه ای سامان داده شوند که حقیقت ازکل حاصل آید ».
(گزیده بیانیه سینماچشم، 1923.)
مونتاژ خلاقه ورتوف
- « سینما می بینم » (با دوربین می بینم) + « سینما می نویسم » (با دوربین روی فیلم خام می نویسم) + « سینما سامان می دهم » (مونتاژ می کنم).
- لحظه ای که خلاقیت به میان می آید تا پاره های واقعیت را به گونه یکپارچه سامان دهد، همچون حقیقتی که از کل حاصل می آید.
- اهمیت تک تک عناصر و یکپارچگی یی که ایجاد می کنند.
- کاربرد گسترده فنون گوناگون مونتاژی (نزدیک شدن ها، رویارویی ها).
- جست وجوی رویکردی خلاقه به مونتاژ برای رسیدن به حقیقت.
منابع
ونسان امی یل (1997). « زیبایی شناسی مونتاژ ». انتشارات ناتان سینما، صص، 52-53.
گی گوتیه (1995). « مستند، سینمایی دیگر ». انتشارات ناتان سینما، صص، 147-150.
همپیوندبرگردان فارسی بیانیه سینما چشم
۳ نظر:
merci mohsen jan ali bood behesh link dadam
مبحث جالبي بود
درمورد رابطه سينما و واقعيت بيروني همچنين بيانيه ورنر هرزوگ هم قابل توجهه که من در همين وبلاگ خوندم و خيلي برام جالب بود و خيلي تحت تاثير قرار گرفتم
عالی بود
ممنون
پایدار مانی
ارسال یک نظر