۱۱/۱۱/۱۳۸۵

سینما چشم


مردی با دوربین فیلم برداری


سینما چشم(کینوک،کینوگلاز)*
بیانیه سینمایی ورتوف،1923
محسن قادری


من چشمم.
چشم مکانیک.
من،ماشین،شما را به تماشای جهانی می برم که
تنها دوربین تواند دید.

از این پس از ایستایی انسانی آزادم.
من در جنبش جاودانم.

به چیزها نزدیک می شوم،از آنها دور می شوم.
برآنها می لغزم،درون شان می روم.
به دهانه اسب تازان نزدیک می شوم.
باهمه شتاب،از آدمیان در می گذرم.
بر یورش سربازان پیشی می جویم،
باهواپیما از جا کنده می شوم،
به پشت می افتم،
به افتادن و برخاستن تن ها
من نیز می افتم و بر می خیزم...

آری این منم، ماشینی با ساز و کارهای درهم و برهم،
که حرکات را یکی از پی دیگری ثبت می کند،
وگرد بر گرد هم می نهد.

و من که از بند زمان و مکان آزادم به هرگوشه جهان
چنان که می خواهم سامان می بخشم.
سویه ام، سویه ادراک تازه جهان است.
من جهانی بر شما می گشایم که نمی شناسید.

-سینمای داستان گو، افیون توده هاست.
مرده باد شهنشهان و شهبانوان بی مرگ پرده فیلم.
زنده باد ثبت پیش روان وپیش تازان،هر روزه روز،در آینه زندگی شان
و سرگرم کارشان!

مرده باد فیلم نگاشت های بورژوازی،

زنده باد زندگی به خودی خود!

-سینمای داستانی سلاحی مرگبار در دستان سرمایه داران است!
با کار انقلابی روزانه، آن را از دست دشمن باز می ستانیم.

-درام های هنری امروز،مرده ریگ های جهان کهن اند.
تلاش ما،برنشاندن بینش های انقلابی بر دست پخت بورژوازی است.

بس است به صحنه بردن حکایت روزان ما،
ما را همینگونه که هستیم،همینگونه به فیلم درآورید.
فیلم نامه،داستانی است برساخته برای ما،برنگاشته داستان نویس.
ما زندگی را پی می گیریم بی حاجت حرف آدمی خوش زبان.

-هریک از ما سر به کار خویش دارد
بی آن که کارش مزاحم کار دیگری باشد.
هدف کینوک ها به فیلم درآوردن شما بی ایجاد مزاحمت برای شماست.

-زنده باد سینما چشم انقلاب!

ما

ما برای جداساختن خود ازخیل سینماگرانی که
انباشت زباله دان ها راگرد می آورند،
برخود نام« کینوک»می نهیم.

«سینمای رئالیست کینوک» و سینمای بنجل فروشان خرده پا را هیچ همانندی نیست.

برای ما سینمای داستان گوی روان شناخت روس-آلمان که ازیادهای کودکانه آگنده است،
چیزی جز اختلال مشاعربه همراه ندارد.
ما فیلم های تئاتری،داستان نگاری شده به سبک کهن و همانند آن ها را،جن زده می شماریم.


-نزدیک شان نشوید!
-بر آنها
چشم بربندید!
-بیم مرگ می رود!
-این فیلم ها واگیرند!

بر این باوریم که هنرسینمای فردا باید بازتاب سینمای امروز باشد.
برای زنده ماندن هنرسینما،می بایست
«سینماتوگرافی»رخت بربندد.
ما می خواهیم به این پایان شتاب بخشیم.

ما مخالف آن چیزهایی هستیم که بسیاری سینمای« سنتز»می خوانند
که هنرهای گونه گون را درهم می آمیزد.

گو که رنگ ها با حوصله برگزیده شوند،
آمیزه رنگ های نژند،رنگی پلشت وبدنما فراچنگ می آورد،
ما نمی توانیم به سفید برسیم.


هنرهای گونه گون براستی آن هنگام یگانگی می یابند،
که از اوج خود بازافتند.

ما سینمایمان را ازهرآنچه درآن رخنه کرده،ازادبیات وتئاتر،پاک می سازیم،
وضرب آهنگی درخور آن بازمی جوییم،
ضرب آهنگی که ازجای دیگرربوده نشده
و ما در حرکت چیزها باز می یابیمش.

ما خواستار زدودن:

آغوش دلربای داستان های عاشقانه،

زهر رمان روان شناختی،

زخم تئاترعاشقانه،

ودوری هرچه بیش تر ازموسیقی هستیم.

با ضرب آهنگ،ارزشیابی،جست و جوی ابزارهای درخور خویش،

به فراخ ترین گستره ها دست می یابیم،

وبه فضایی ره می بریم با چهار بعد،(سه+زمان).
سینما که هنر جنبش است ما را به هیچ رو از توجه بر انسان امروز بازنمی دارد.
نابسامانی و و بی تعادلی انسان ها وماشین ها مایه ننگ ماست.
ما از به فیلم درآوردن انسان ناتوان از مهارتحولات دوری می جوییم.
وازشعر ماشین،به انسان الکتریکی بی چون و چرا ره می بریم.

با برگشودن روح ماشین،محیط کارکارگر،تراکتور کشاورز ولوکوموتیو ماشین چی را دوست خواهیم داشت،

ما انسان وماشین را به هم نزدیک می سازیم.

وآدمیانی نوشکل می دهیم.

این انسان نو،پاک از ناشیگری های وکارآزموده دربرابر تحولات ژرف وظواهر ماشین،
درون مایه بنیادی فیلم های ما خواهد بود.
اوجنب و جوش ارجمند ماشین را بزرگ خواهد داشت.
اومفتون سازوکار است وبی چون و چرا به شگفتی فرایندهای شیمی می گراید،
و شعروسناریوهایی به شیوه الکتریکی و گدازان می نگارد.
اوپی گیرحرکت شهاب سنگ ها،رخدادهای افلاکی و کار پروژکتورهایی است
که چشم هایمان را خیره می دارند.

*«کینوک»(Kinok) واژه نوساخته ورتوف از دو واژه پدید آمده است:«کینو»(Kino)-«سینما»-و«اوکو»(Oko)، پسوندی مشتق که ازفعل،فاعل می سازد.همچنین،«اوکو»واژه کهن روس به معنای «چشم»است.ورتوف درواژه دیگری به جای«کینوک»که البته کم تربه کاربرده-«کینوگلازووتسی»(Kinoglazovtsy)-واژه امروزی «چشم»(Glaz) را به کارمی برد.افزون بر ورتوف،کوفمن،و سِویلووآ دیگر اعضای گروه کینوک ایوان بلیاکوف (فیلم بردار)،پتر زوتوف (فیلم بردار وتدوین گر) و بوریس بارانتسیه ویچ (عضو فنی)بودند.[واژه شناسی برگرفته ازکتاب«ساختارگرایی درفیلم»،تحلیل سینمایی مردی با دوربین فیلم برداری،ولادا پتریک،انتشارات دانشگاه کمبریج،1993.)

هیچ نظری موجود نیست: