۱۱/۰۳/۱۳۸۵

کوکالرو

کوکالرو،الخاندرو لاندس،2007


گفت و گو با الخاندرو لاندس کارگردان فیلم کوکالرو
فیلمی درباره ایو مورالس
محسن قادری

کوکالرو فیلم مستند الخاندرو لاندس امسال در بخش مستند بیست و پنجمین دوره جشنواره فیلم ساندنس شرکت کرده است.بنا به نوشته بولتن این جشنواره،این فیلم برمحور موضوعاتی چون« ژئوپولیتیک»،« جنبش های مردمی»،« فرهنگ بومی»، و «عزم موثر انسان»استوار است.کوکا لرو(واژه ای به معنای تولیدکننده کوکایین)به زندگی رییس جمهور کنونی بولیوی ایو مورالس می پردازد ومبارزه انتخاباتی پوپولیستی او و رقابت سیاسی دشوار وی برای رسیدن به قدرت را نشان می دهد.مورالس که چهل واندی سال دارد شلوارجین می پوشد و درخانه ای یک خوابه زندگی می کند. او هوگو چاوز رییس جمهور ونزوئلا را« قهرمان»ی می خواند که برای احقاق حق نخستین ساکنان سرزمین بولیوی به مبارزه برخاسته و خواهان قانونی کردن تولیدات کوکایین است.فیلم لاندس در بخش« سینمای جهان:بخش مستند» به نمایش در می آید.

گفت و گو با کارگردان

لطفا از خودتان بگویید...

من در سائوپولوی برزیل به دنیا آمدم و در اکوادور بزرگ شدم.در سال2003 از دانشگاه«براوون» با مدرک اقتصاد سیاسی فارغ التحصیل شدم اما همزمان دروس تاریخ هنر و عکاسی را هم پی می گرفتم.پس از دوره تحصیل کار نوشتن را با روزنامه« میامی هرالد»شروع کردم و درکنار آن در یک برنامه خبرهفتگی که درسراسر امریکای لاتین پخش می شد نیز همکاری می کردم.گرچه کار روزنامه نگاری ام زیاد به درازا نکشید اما در این دوره بود که نخستین بار با شخصیت های فیلم هایم آشنا شدم.در این زمان 25 سال داشتم.

لطفا از« کوکالرو»بگویید و توضیح دهید که فکر اولیه آن از کجا آمد؟

در اوت 2003 هنگامی که درآن برنامه سیاسی همکاری می کردم بولیوی در سرخط اخبارجهان قرار داشت.رییس جمهور کشور« گونی سانچز دلوزادا» پس از سرکوب اعتراضات خیابانی چپ که به قتل عده زیادی انجامید به امریکا گریخته بود.گونی، ایو مورالس، رهبر اتحادیه کشت کاران کوکایین را مسئول هرج مرج کشور می دانست و او را به سرکردگی کودتا متهم می ساخت.

گونی را به این برنامه دعوت کردیم و همزمان با ماهواره مورالس را نیز دربرنامه شرکت دادیم.یادم است که درآن لحظه از حضورجالب این دو چهره امریکای لاتین یکه خورده بودم: در یک سو یک چهره سفیدپوست را داشتیم که در ایالات متحده امریکا درس خوانده بود و اعتقاد شدیدی به قدرت های بازار داشت و در سوی دیگر یک بومی سرخ پوست و رییس اتحادیه که تحصیلات خاصی نداشت وبه صورتی غریزی امپریالیسم و شیوه زندگی غربی را محکوم می کرد.در سراسر این برنامه چشمم به پرچم چروک خورده دست دوزی بود که پشت سر مورالس از دیوارآویزان بود.روی پرچم با خطی خرچنگ قورباغه ای نوشته شده بود:«رییس جمهور آینده ایو».

لطفا کمی درباره روش فیلم سازی تان توضیح دهید،برای نمونه تاثیر پذیری های تان و اهداف کلی تان از این پروژه.


من کارهای مستند برزیلی « خوائو موریه راسالس»و« ادواردو کوتینهو»را دوست دارم به ویژه آن احساس بشر دوستانه بی غل و غشی که در فیلم هایشان وجود دارد. در نخستین روز فیلم برداری در پی رنگ مایه های خاکستری در مکان های تاریخی فیلم بودم.در پی نشان دادن پیوند نمادین انسان و مکان.

روش یا رویکرد کارم اغلب مبتنی بر عدم مداخله وگاه نیز مشارکت در برخی صحنه ها بود.نمی خواستم هدایت فضای از پیش بی ثباتی چون فراخوان مورالس به انتخابات ریاست جمهوری را بدست گیرم.در عوض،با دوربین روی دست، بدون کاربرد سه پایه یا نورپردازی مصنوعی ویا به کارگیری فیلترهای ویژه کوشیدم صرفا نگرنده باشم.

پیش برد پروژه چگونه بود؟

تصمیم داشتم در اواخر ژوئن 2005 که رییس جمهور موقت بولیوی برای انتخابات اولیه فراخوان داده بود فیلمی درباره مورالس بسازم. ایو مورالس در دور نخست در مکان دوم ایستاد و من با شتاب دست به کار شدم بدون اینکه بدانم چگونه می توانم به جزییات مبارزه انتخاباتی او دست رسی پیدا کنم.

در آغاز اکتبر به همراه« خورخه مانریک برنس»،عکاس ونزوئلایی، و با بودجه محدود یک تهیه کننده مقیم لس آنجلس وارد بولیوی شدم و به سراغ یک عضو گروه ارتباطات موقت مورالس رفتم.فکر نمی کردم که این خانم بداند که ما ایده ای درسطح وسیع داشته باشیم اما او به هر رو به تکاپو افتاد و ما را به دفتر مورالس درستاد انتخاباتی اش برد. ساعت ها منتظر درآنجا نشسته بودیم و به یک تصویر بزرگ رنگ و روغن از مورالس وبه پرچم رنگین کمانی زل زده بودیم که به دیوار آویخته بود.

مورالس با شتاب وارد شد در حالی که کاغذهای زیادی در دست داشت و شلوارجین سیاه رنگ همیشگی اش را به پا داشت. با ورودش همه در دفتر به تکاپو افتادند.من طرح مکتوبم را به او دادم اما قبل از اینکه حرف بیشتری رد و بدل شود به ما گفت که روز بعد ساعت 5صبح در بیرون ستاد حزب ام آ اس(جنبش سوسیالیسم)منتظرش بمانیم.هیچ برخورد رسمی یا تعارف رسمی به نشستن وجود نداشت.او صرفا نگاهی به ما انداخت و «بله»ای غریزی گفت.« بله»ای که ما را ناگزیر به کار واداشت.

چه مشکلات عمده ای در ساخت این فیلم داشتید؟

نخستین مشکل درواقع این بود که من قبلا هیچ فیلمی نساخته بودم حتی فیلم کوتاه.سخت ترین مساله نیز به سربردن لحظات پر دغدغه و تب آلودی بود که کار فیلم سازی در محیط و فضایی موقتی پدید می آورد، فضایی که ناگزیرید در آن با جریان آب شنا کنید.به گمانم حتی در آن لحظه به درستی نمی دانستم که این فیلم به سرانجام می رسد یا نه.

از این جشنواره چه انتظاری دارید واهداف شخصی خودتان از این تجربه چه بوده؟

امیدوارم بتوانم فیلم های خیلی خوبی در این جشنواره ببینم و ببینم دیگران در مورد فیلم من چه می گویند

درباره لحظه ای بگویید که پی بردید فیلم تان به جشنواره ساندنس راه یافته، در آن لحظه کجا بودید و واکنش تان چه بود؟

در ان لحظه زیاد سر حال نبودم و در اتاق تدوین در بوینس آیرس بودم.چند لحظه بعد،من و تدوین گرم به رستورانی دریایی در نزدیکی محل کارمان رفتیم و با آدم های زیادی که نمی شناختیم تا توانستیم خوردیم و نوشیدیم، آدم هایی که خیلی از آنها اسم ساندنس را هم نشنیده بودند.روز خیلی خوبی بود.

یک یا دو مورد از برنامه هایی که برای سال آینده دارید را بیان کنید

دسترسی به سینما در بولیوی محدود است .قصد دارم بعد از جشنواره فیلمم را به برخی از نقاط دورافتاده ای ببرم که که در طی مبارزه انتخاباتی از آنها دیدن کرده بودیم، به ویژه جنگل « ال چاپاره» که مامن هزاران هکتار کشتزارهای کوکایین است و مکان اصلی فیلم محسوب می شود.

شاید برای فیلم به زبان های محلی« کچوا» و« آیمارا» زیرنویس درست کنیم و مکان های موقتی برای نمایش فیلم برپا کنیم و فیلم را به مردمی نشان دهیم که تمام زندگی شان به سینما نرفته اند.

هیچ نظری موجود نیست: