۱۰/۲۰/۱۳۸۷

فیلم سازان امریکایی و انسان شناسی مردمی


موآنا، رابرت فلاهرتی، 1926، امریکا
عکس برگرفته از فلیکر

فیلم سازان امریکایی و انسان شناسی مردمی
جک سی الیس و بتسی ای مک لین
محسن قادری

بخش یکم
این مقاله که از کتاب «تاریخ نوین فیلم مستند » (+) (جک سی. الیس و بتسی ای. مک لین،2005) برگرفته شده به نخستین کوشش های انسان شناسی مستند بیش تر از سوی فیلم سازانی چون رابرت فلاهرتی و سپس تنها به گونه بسیار کوتاه و گذرا به مریان سی. کوپر و ارنست ب. شودزاک (علف،1925) و زوج فیلم ساز مارتین و اوزا جانسن (« شگفتی های کنگو »، 1931، « بابونا »، 1935) و فرانک باک (« آنها را زنده بازگردانید »، 1932) می پردازد. به باور نویسنده توجه جان گریرسون و مستندسازان بریتانیایی سال های دهه 1930 به مردم در یک جامعه صنعتی، مستقل و شهری نیز تاحدودی پی گرفت همان رویکرد ناداستانی فلاهرتی است که با اهداف و موضوعات انسانی دیگری کاملا متفاوت با فلاهرتی به نموداری می رسد. این مقاله در چند بخش ارائه خواهد شد.



آغازه های مستند
فیلم سازان امریکایی و انسان شناسی مردمی
1922-1929

در میانه سال های 1910 تا 1915 به هنگامی که ادوارد کرتیس (اشاره شده در فصل یک) « در سرزمین شکارچیان سر » را در غرب کانادا می ساخت امریکایی دیگری، رابرت جی. فلاهرتی، به کاوش و نقشه برداری در ناحیه خلیج هودسن مشغول بود. سر ویلیام مکنزی گسترش دهنده سرشناس نواحی بکر شمال (فلاهرتی او را « سسیل رودز کانادا » می خواند) او را در اینجا به کار گماشته بود تا سنگ آهن بیابد. اگرچه فلاهرتی قدری سنگ آهن یافت، اندوخته آن چنان غنی نبود که کسی را وادارد تا به استخراج و انتقال آن برآید. فلاهرتی در طی سفرهای خود جزیره اصلی گروه « بلچر » را یافت که نامش برگرفته از نام او بود. اما مهم ترین یافته او در سفرهای اکتشافی اش این بود که چگونه گونه نوینی از فیلم پدید آورد. وی با این کشف، سرزمین شمالی دوردست و ساکنان آن یعنی اسکیموها را که برای بقای خود نیز به ایشان وابسته بود به جهان بازشناساند.

فلاهرتی در سومین کاوش خود در 1913 بود که به تشویق مکنزی وسایل فیلم سازی با خود به همراه برد تا آنچه می بیند را به ثبت رساند. وی نزدیک به 70000 پا فیلم 35 م م (نزدیک به دو ساعت فیلم) از اسکیموها، فعالیت ها و محیط پیرامون اشان گرفت. فلاهرتی هنگام تدوین این توده مواد خام در تورنتو سیگاری بر روی کپه ای از فیلم ریخته شده بر کف اتاق تدوین انداخت. از آنجا که جنس فیلم خام آن دوره از سلولوز نیترات بسیار آتش زا ساخته شده بود این فیلم ها به شعله بزرگی درافتادند که نزدیک بود خود فلاهرتی را نیز دربر گیرد. اگرچه تصاویر نگاتیو اصلی تقریبا به گونه کامل از میان رفته بود یک نسخه کار پوزیتیو از آن به جا ماند که فلاهرتی آن را چندی اینجا و آنجا به نمایش گذاشت. جان گریرسون که چندی بعد این فیلم را دید واکنش خود درباره آن را این گونه بیان می دارد: « فلاهرتی در نسخه نخست هنوز به فیلم های سفرنامه ای قدیمِ Hale's Tour * پیوند داشت و درحالی که لام تا کام نمی دانست بر آن بود که از پایه بیاموزد ».

فلاهرتی آشکارا با ارزیابی غیر مشتاقانه گریرسون هم اندیشه بود. هر تازه کار دیگری بود چه بسا پس از چنین ورود فاجعه آمیزی به میدان به کلی قید فیلم سازی را می زد. فلاهرتی نه تنها از این کار دست نکشید که از این تجربه درس گرفت. در نسخه آغازین اگرچه به نظر می رسید که او به گونه وفادارانه ای جنبه های زندگی اسکیموها را به ثبت رسانده است، احساسات اش نسبت به این مردم و شیوه زندگی اشان در قالبی به بیان درنیامده بود که به تماشاگر امکان دهد تا در آنها سهیم شود. هنگامی که دلبستگی فلاهرتی به فیلم سازی رفته رفته بر کار کاوش گری اش پیشی گرفت از پشتیبانی مالی شرکت تولید خز رویون فرر [= برداران رویون] برخوردار شد تا به شمال بازگردد و فیلم دیگری بسازد. نتیجه فیلم برداری های او در میانه سال های 1920 و 1922 « نانوک شمالی » معروف است.

هنگامی که فلاهرتی نانوک را به پخش کنندگان فیلم در نیویورک ارائه داد یک یک آنها آن را مردود شمردند. گویی با خود می گفتند « چه کسی می خواهد فیلمی درباره اسکیموها ببیند، بدون داستان، بدون هنرپیشه معروف؟ ». این شرکت فرانسوی تبار « پاته اکس چنج » (شرکتی چون شرکت پشتیبان او رویون فرر) بود که سرانجام پخش آن را به عهده گرفت. بی شک در کمال نا باوریِ پاته و شاید خود فلاهرتی این گونه نوین فیلم با پذیرش گرم منتقدان روبه رو شد و به یک فیلم پرفروش برجسته تبدیل گردید. آشکارا تماشاگران بسیاری درپی آن بودند که فیلمی درباره اسکیموها ببینند. مردم عادی در این فیلم بلند بی همتا کارهایی را که در زندگی روزانه انجام می دادند بازنمایی می کردند - کارکردن، غذا خوردن، خوابیدن، بازی با کودکان خود. آنها برای دوربین کاری می کردند که اگر دوربین هم نبود همان می کردند.

درپی موفقیت نانوک، جس ال. لسکی از شرکت فیمس پلیرز - لسکی (که سپس به « پارامونت پیکچرز » تغییر نام داد) و نخستین شرکتی بود که از پخش نانوک سرباز زده بود به سراغ فلاهرتی آمد. لسکی به فلاهرتی کاری را پیشنهاد داد که یک چک سفید خرج آن شده بود. او می بایست به هر جای دنیا که می توانست برود و« نانوک دیگر »ی بیاورد.

فلاهرتی با توصیفات جذاب دوست خود، فردریک اوبراین، به مردمان جنوب غرب اقیانوس آرام علاقمند شد که کتاب پرفروشی درباره این ناحیه نوشته بود: « سایه های سفید در دریاهای جنوب ». اوبراین، فلاهرتی را برآن داشت تا به ساموآ برود و فرهنگ دلنشین مردم مهربان آنجا را پیش از آنکه با ورود بیگانگان فرسودگی پذیرد و به کلی ناپدید شود به ثبت رساند. فلاهرتی همراه با همسرش فرانسیس، سه دختر کوچک اشان، خدمتکارشان و برادرش دیوید راهی دریاهای جنوب شد.

فلاهرتی می دانست که هولیوود از او چه انتظاری دارد - یک فیلم پرفروش دیگر - و با خود می اندیشید که در ساموآ چه چیز خواهد یافت که بتواند ماجرای زنده ماندن انسان را آن گونه که در نانوک دیده می شود در خود داشته باشد (دو سال پس از ساخت این فیلم، نانوک همچون بسیاری دیگر از مردمان سرزمین خود از گرسنگی جان باخت). فلاهرتی در راه ساموآ خبر یافت که اختاپوس غول پیکری از عرشه کشتی دیگری دیده شده است. شاید آبزیان بزرگ و غول آسا زندگی انسان را در ساموآ به تهدید درافکنده بودند.

فلاهرتی که به آنجا رسید هیچ هیولایی نیافت. به عکس، زندگی در ساموآ به نظر می رسید هیچ درامی را در خود ننهفته است. طبیعت به خلاف باور، گشاده دست بود. اگر نارگیلی از فراز درختی به سرتان نمی خورد چه بسا همیشه زنده می ماندید. فلاهرتی نومید و اندیشناک هفته ها در ایوان خانه اش نشسته بود و عرق سیب می خورد و غمگنانه با خود می اندیشید که چه شکل و قالبی به فیلمی درباره مردمان ساموآ ببخشد.

......................................................................................................................................
*Hale's Tour
« دراین سفر تفریحی، تماشاگر با ارائه بلیت به یک « راهنما » از پشت وارد تماشاخانه کوچکی شبیه قطار می شد و هنگامی که می نشست ضمن این که قطار می لرزید و تکان می خورد صحنه های شگفت انگیزی به سرعت از مقابل اش می گذشتند. واحدهای نمایش « تورهای هیل » که از سال 1904 باب شده بود در بسیاری از شهرهای امریکا و اروپا فعال بودند ». (تاریخ سینمای مستند، اریک بارنو، احمد ضابطی جهرمی، سروش، کانون اندیشه پژوهش های سیما، چاپ نخست،1380).

پی گرفت

هیچ نظری موجود نیست: