بازنگری یک فیلم
مردی با دوربین فیلم برداری
محسن قادری
-ورتوف و دستیارانش(میخائیل کافمن و الیزاوتا سه وی لووآ[=دراصل همسر ورتوف])بر این باور بودند که سینما می بایست زندگی را آن گونه که هست نشان دهد.آنها تصاویر خود را در شهرهای گوناگونی چون مسکو،کیف،اودسا و خارکوف گرفته اند.
-فیلم هیچ میان نویسی ندارد.تنها در بافت فیلم(بر در و دیوارهای شهر،بر پوسترها،برتابلوها و...) به نوشته هایی برمی خوریم.ورتوف در فیلم های پیشین خود پی برده بود که کشاورزان هنگام دیدن فیلم،زیر نویسها را نمی نگرند چون سواد خواندن ندارند.
-تنها نوشته توضیحی در عنوان بندی آغازین فیلم چنین می گوید:
«مردی با دوربین فیلم برداری،ثبت در شش حلقه.به تماشاگران یادآوری می شود که این فیلم تجربه ای در انتقال سینمایی پدیده های دید پذیر،بدون زیر نویس،بدون صحنه آرایی،و بدون استودیوست.این کار تجربی درپی آفرینش زبان سینمایی مطلقی با اصالت جهانی است وبر جدایی مطلق زبان تئاتر و زبان ادبیات استوار است.»
-این فیلم مستند بیش از آن که درباره مسکو یا شهری دیگرباشد،یک بیانیه نظری(=مانیفست تئوریک) است.
-عجیب این است که آپارات چی سینما در این فیلم، درحال آماده کردن فیلمی است که ما درحال دیدن آن هستیم چون روی قوطی فیلم نام همین فیلم به چشم می خورد.
-سالنی که در ابتدای این فیلم می بینیم و تماشاگران فیلم ورتوف را در آن می بینند در اصل همان سالنی است که فیلم در آوریل 1929 برای اولین بار در آن به نمایش درآمد.
-آنها گروهی بودند که خود را کینوک می نامیدند و آرمان شان جدایی فیلم ازدیگرقالب های هنری بود.
تناقض: هدف کینوک ها جدایی و استقلال کامل فیلم از دیگر رسانه ها بوده اما موزیک در اینجا ناقض دیدگاه ورتوف و گروه اوست.
-این تصاویر،خواب بودن مردم و نیز این موضوع را یادآور می شوند که « سینما چشم » بیدارگراست و نیز نشان دهنده تاثیرپذیری ورتوف از فیلم برلین سمفونی یک شهر بزرگ است که یک سال پیش از این فیلم ساخته شده و ورتوف در سفر به آلمان آن را دیده بود.هرچند که خود روتمن از کارهای اولیه ورتوف تاثیر زیادی پذیرفته اما مردی با دوربین فیلم بردای بیش از یک سمفونی شهری است.
-تصاویر این فیلم هریک در شهرهای مختلف شوروی گرفته شده اند
-این تصویر اودساست.
-این مسکوست.
-این کیف یا شاید خارکف است.
-و سپس آدم ها و تاکید براینکه چشم مسلح و مکانیک سینما چشم،جهان را بهترمی بیند.
-ورتوف در بیانیه سال 1923 سینما چشم می نویسد که هدف کینوک ها نزدیک کردن انسان ها و ماشین ها و قراردادن آنها در رابطه نزدیک است.
-بیدارشدن از خواب برای دیدن زندگی آنگونه که هست.
(چیزی که-شاید بتوان گفت- فیلم به آن دست نمی یابد!)
فیلم از اینجا از دید نگره به تناقض می افتد: آیا تصاویری که فیلم از این شهر نشان می دهد واقعیت این شهر است؟
-عدسی عوض می شود:
-استعاره تغییر نگاه و بینش.
(رو در رو)
-پس برخلاف پوستر فیلم آلمانی که به سکوت فرا می خواند سینما چشم بیدارمی کند.
-درون و بیرون،زندگی خصوصی و عمومی،انسان و شهر...اینها مایه های تکرارشونده ای هستند که پیوسته در فیلم نمودار می شوند(دراصل، تم اصلی فیلم دعوت به بیداری است ).
-تصویر زن همچنان که صورتش را با حوله خشک می کند به تصویر زنی دیگر درحال تمیز کردن پنجره برش می خورد(پنجره استعاره دیگری از چشم گشوده به روی شهر یا چشم شهر است)
- پنجره،سینما،چشم(این سه واژه در یک واژه روس گرد آمده اند:کینوکنواک] آکو(چشم)و اوکنو(پنجره)و کینو که همان سینه یا سینماست.
-فیلم بردار با احساس غرور از جلوی پوسترفیلم آلمانی می گذرد(استعاره ای دیگر در نفی سینمای داستانی).
-پس از این تصاویر شهر،باید تصاویری از پیشرفت کشور نشان داده شود.
- اولین تصویر از مناره یا دودکش بلند کارخانه است که فیلم بردار از آن بالا می رود.
- تصاویرماشین آلات و دودکش.
تصاویر معدن ازجمله تصاویر نسبتا واقعی(=مستند) فیلم است که ورتوف آنها را درفیلم «دونباس،سمفونی یک شهر» به کار برده است.سمفونی دونباس از دید ارزش های مستند بسیار اصیل تر از مردی با دوربین فیلم برداری است.
ورتوف می گوید درسینمای داستانی شخص می داند چطور عمل کند ودرسینمای مستند نمی داند.
-کینوک ها می خواستند زندگی واقعی را برروی فیلم به ثبت رسانند اما مشکل این بود که مردم به دوربین واکنش نشان می دادند.بنابراین شاید بتوان گفت که واقعیتی که ما دراین فیلم می بینیم واقعیت سینماست نه زندگی.این واقعیت،واقعیت زندگی پیشافیلمی،واقعیت ثبت شده،واقعیت نمایش داده شده و واقعیتی است که تماشاگر درک می کند.
صحنه ای که قطار از روی دوربین می گذرد همان است که درآغاز فیلم،میخاییل کافمن درحال فیلم برداری آن است.(این تصویر با دوربین دبری که 10 فریم درثانیه بیش تر نمی گیرد فیلم برداری شده وتصویر به همین دلیل تیره است).
این همان جاست که نقش مونتاژ به میان می آید.یعنی جایی که پس ازثبت واقعیت،ما واقعیت خود را می سازیم.اینجا دراتاق تدوین تکه های واقعیت به هم چسپانده می شوند.
دردفتر ثبت طلاق،تصاویر آدم ها به تصاویر ترن ها برش می خورد.تصویر دوتکه ودو قطار که درسویه های ناهمگرا درآمد ورفت اند.
-سپس مجموعه ای از نماها درپی می آیند که نشان دهنده حرکت درقاب اند.حرکات همگرا(=موازی)،حرکت ازعرض قاب،حرکات افقی...
-وجا به جا شدن آدم ها به گونه های عمودی وافقی (چون بالابری که آنها را ازپایین به بالا می برد).برای اشاره به مواردی چون بعد،فضا،نسبیت فضا،نسبیت زمان،نسبیت سرعت.
سکانس تصادف خیابانی یکی از مستندترین تصاویراین فیلم است که خود کافمن گفته است هنگام فیلم برداری آن کسی به او نگاه نمی کرده.
سالن آرایش:
-در این سکانس تناوبی بین کار(خدمات دادن) و تولید فیلم (پروداکشن)وجود دارد.نقطه اوج این سکانس هنگامی است که یک پسربچه واکسی را نشان می دهد که درمقایسه با شعارهای سوسیالیستی آن دوران بسیارمفتضحانه است زیرا ناخواسته اشاره به بهره کشی قشر مرفه از کودکان فقیر در جامعه ای سوسیالیستی دارد.این گونه تصاویرکه نمادی از جامعه سرمایه داری محسوب می شدند خیلی زود از فیلم های شوروی حذف شدند.
-دراین سکانس ماشین به عنوان دستی کامل یا بی نقص نشان داده می شود.
-ما نمی دانیم کشتی حرکت می کند یا دوربین فیلم برداری؟
-مثال دیگر: پل و ابرها.
-صحنه ای که ورزشکاران درمیانه زمین و آسمان به ایستایی می رسند:
کافمن این را حرکت تجزیه شده می خواند.
تصاویر می خواهند تن ها را چنانچه باید باشند و چنانچه باید ساخته شوند نشان دهد.شاید ورتوف زیر نفوذ والت ویتمن شاعر امریکایی بوده است.
-تصاویر تمرینات ورزشی همه نشان دهنده اهمیت جسمی وارتباط آن با رشد اقتصادی شوروی تواند بود.
درباره صحنه ای که کافمن هم به ساحل می آید:
-مردی با دوربین فیلم برداری فیلمی درباره دیدن(=بینش) است اما در برخی جاها چشم چرانانه می شود.عدسی تله فتو که همه چیز را برای شما دیدپذیرمی سازد همچنین می تواند روی دیگربینش یا دیدن را نیزبرایتان جلوه گر سازد.
درون زیرچشم دارد.
-تصویر دیگری در آبجو فروشی،بطری های آبجو را در پس زمینه پوستر فیلم نشان می دهد.الکل همان اندازه برای شما بد است که دیدن فیلم های ملودرام.
-پس از این سکانس،تصویری ناپایدار وکژ و مژاز نگاه آدمی مست می بینیم:دوربین مست!
دوربین درجست وجوی ساختمان کلیسا به ساختمانی دیگر می رسد اما این همان نیست که درپی اش هستیم.دوربین سرانجام کلیسا را که تبدیل به باشگاه لنین شده پیدا می کند.
-در باشگاه ،رادیو و آمپلی فایرمی بینیم،چنان چون نوآوری های امروزین.
-تصویر بسته گوش، اشاره ورتوف به « سینما گوش»است که سویه دیگر سینما چشم به شمار می رود(تصاویری از گوش و دهان خود ورتوف در این سکانس).ورتوف دراینجا سرود ملی می خواند.
-
-صحنه پایانی(دست ها وشستی های پیانو و بالرین)به تماشاگران نشان می دهد که کار ارکستر چگونه در همراهی با نماهای فیلم عمل می کرده(جنبه آموزشی فیلم).لحظه ای از سینمای ناب که درآن همه تماشاگران درحال گوش دادن هستند.
-درباره صحنه آخرفیلم که کافمن را سوار بر موتور درحال فیلم برداری نشان می دهد:
-این صحنه اشاره به ایده کینوک هاست که سینما زبان جهانی آینده است و زبانی است که پیوسته در حال انتقال اندیشه هاست وهر رویداد انسانی به کمک دوربین سینما به تصویر در می آید و ملیون ها نفر آن را خواهند دید.تصویر درشت چرخ ها ی ترن پس از این، اشاره به پیوند فیلم و زندگی دارد.
- تصویر تئاتر بلشوی:تئاتر قدیم مسکو که دو تکه می شود و از هم می پاشد(همچون نماد هنر کهن).و تصاویر سرعت می گیرند.
- مردی با دوربین فیلمبرداری فیلم نسبتا پیچیده ای است که نیاز به مشارکت بیینده برای بازشناسی آن دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر