۵/۰۵/۱۳۸۶

لنی ریفنشتال

لنی ریفنشتال

چهره های مستند
لنی ریفنشتال،زندگی و کارها

بارها و بارها ازمن می پرسند آیا با هیتلر روابط عاشقانه داشته ام؟«راست است که دوست دختر هیتلر بودید؟»و من می خندم و همیشه پاسخم یکی است:«نه، اینها همه شایعات نادرست است.من تنها برای او مستندهایی ساختم...».

بخشی از خودنگاره لنی ریفنشتال در باره دیدارش از امریکا در 1938

محسن قادری



هلن برتا آمالی،شناخته شده با نام« لنی ریفنشتال»(22 اوت 1902 تا 8 سپتامبر 2003) کارگردان،رقصنده، و بازیگر آلمانی بیش ازهمه برای زیبایی شناسی آثار ودستاوردهایش در زمینه فنون سینمایی پرآوازه است.رایش سوم شناخته ترین فیلمش پیروزی اراده را که مستندی درباره گردهم آیی سال 1934 حزب نازی در نورمبرگ است،همچون فیلمی توانمند در زمینه تبلیغ سیاسی به کاربرد.به دلیل پیوند های اجتماعی ریفنشتال با رایش سوم وآشنایی فردی او با آدولف هیتلر و ژوزف گوبلز،کوشش های فیلم سازی او با شکست آلمان درجنگ جهانی نخست به پایان رسید ودستگیر شد اما ازاتهام جنایت جنگی برکنار ماند.


در تاریخ سینما،ریفنشتال به گسترش زیبایی شناسی نوینی درسینما به ویژه در پیوند با تن های برهنه شناخته است. گرچه ارزش های تبلیغ سیاسی نخستین فیلم هایش بسیاری از منتقدان را می آزارد اما فیلم سازان بسیاری زیبایی شناسی نهفته در آنها را برجسته می دانند.

هرچند صنعت فیلم سازی او را پس از جنگ جهانی دوم کنار گذاشت اما وی درسال های بعد آثار عکاسی خود از قبیله نوبا در افریقا را منتشر ساخت و فیلم سازی را با ساختن فیلم هایی با موضوع دریایی پی گرفت.

زندگینامه
رقصنده و بازیگر

ریفنشتال در حومه کارگری « ودینگ» در برلین زاده شد.او فعالیت فیلم سازی خود را همچون رقاص و بازیگری مدعی وشناخته شده آغاز کرد(در مصاحبه ای به سال 2002 ریفنشتال می گوید که رقصیدن براستی شادمانش می سازد).پس از آن که زانویش به هنگام اجرا در پراگ آسیب دید،به دیدن فیلمی طبیعت گرا درباره کوهستان ها رفت و شیفته توانمندی های این رسانه شد.او به آلپ رفت تا کارگردان این فیلم، آرنولد فانک را بیابد و از او بخواهد که نقش نخست فیلم آینده اش را به او بدهد.ریفنشتال با ستاره فیلم های فانک آشنا شد و او نیزدر نامه ای به این کارگردان در خواست ریفنشتال را با وی درمیان گذاشت.بدینسان ریفنشتال ستاره شماری ازفیلم های کوهستانی فانک شد و در آنها درسیمای زن جوان و ورزشکار وماجراجویی نمایان شد که فریبایی به یادماندنی دارد.فعالیت بازیگری ریفنشتال در فیلم های صامت بسیار متنوع بود و از سوی کارگردانان بس مورد توجه قرار گرفت و نزد سینما روهای آلمان پسند همگانی یافت.واپسین بازی او پیش از روی آوردن به کارگردانی در سال 1933 در فیلم« اس او اس آیزبرگ»بود(عنوان امریکایی فیلم:اس او اس آیس برگ= هشدار کوه یخ).


ریفنشتال در حال فیلم برداری المپیا


ریفنشتال به فیلم سازی کمال بخشید واین به او امکان داد تا فیلم هایی فوق العاده بی نقص بسازد که اوج آن آثار نهایی اش در آلمان دوران ناسیونال سوسیالیسم بود.او به فیلم های داستانی گرایشی بنیادی داشت.هنگامی که در سال 1932 نخستین بار فرصت نگارش و کارگردانی فیلم« دس بلو لیشت»(نورآبی) را یافت آن را از دست نداد.ریفنشتال با گسستن ازسبک داستان های رئالیستی آشکاراستادش که درمکان های کوهستانی وحال و هوای« قصه های پریان»می گذشتند،نور آبی را درقالب یک قصه رمانتیک رازآلود نگاشت.او خود این فیلم را یکی ازبهترین فیلم های اش دراین حوزه دانسته است.

فیلم تبلیغ سیاسی

ریفنشتال درگردهمایی سال 1932 نازی،شنونده سخنان هیتلر بود و جذب توانایی های او همچون گوینده ای عمومی شده بود.هیتلرکه خود هنرمندی ناکام بود،با دیدن ریفنشتال فرصت را غنیمت شمرد تا فردی خوش ذوق را به خدمت گیرد که می توانست تصویری از زیبایی،قدرت و نافرمانی تابان وباشکوه آلمان واگنری توانمند وسرافراز بیافریند،تصویری که هیتلرمی توانست به سراسر جهان پیشکش کند.هیتلر دردیدار با ریفنشتال از وی خواست تا مستندی بسازد و او نیز در1933 فیلم کوتاه « پیروزی ایمان» را ساخت که فیلم بلند یک ساعته ای درباره گردهم آیی حزب سوسیالیست ملی در 1933 در نورمبرگ است(نسخه دی وی دی این فیلم در سال 2003 به بازار آمد).ریفنشتال در این اثر فن فیلم را جدی نمی گیرد وبراین باور است که این فیلم را نمی توان اثری براستی بلند برشمرد.


دیدگاه های گوناگون این پرسش را به میان می آورند که آیا ریفنشتال وهیتلرپیوند نزدیک داشته اند یا نه.هیتلر خشنود از کار ریفنشتال بازهم از وی خواست تا ظهور و پیدایی گرد همایی سال1934 حزب در نورمبرگ را به فیلم درآورد.

ریفنشتال که درآغازپروژه را رها کرده بود زیرا نمی خواست «فیلمی ازپیش نوشته»بسازد،ساخت فیلم دیگری به نام « تایفلند»(سرزمین های پست) را آغاز کرد.او از والتر روتمن خواست که این فیلم را به جای او کارگردانی کند.در پی بیماری ریفنشتال ساخت فیلم دوم نیزکنار گذاشته شد.ریفنشتال پس از بهبودی،به مرورفیلم هایی که روتمن گرفته بود پرداخت و آن ها را وحشتناک یافت.او سرانجام دربرابر فشارهای هیتلر کوتاه آمد و پذیرفت که این فیلم را خود کارگردانی کند.ریفنشتال از منابع نامحدود فیلم سازی چون فیلم برداران،بودجه،هدایت کامل هنری واختیار درباره برش نهایی فیلم برخوردار بود.

پیروزی اراده مستندی است که همچون اثری زبردستانه،حماسی و نوآورانه در فیلم سازی مستند شناخته می شود.با این همه از آنجا که فیلم به سفارش حزب سوسیالیست ملی ساخته شده و همچون تبلیغ سیاسی به کاررفته منتقدان براین باورند که دشوار بتوان موضوع آن را ازهنرمند نهفته در پس آن جدا دانست.پیروزی اراده دراروپا موفقیت چشمگیر یافت اما پخش آن درامریکا همه جا با دشواری روبرو شد.فیلم همواره چون موثرترین اثری شناخته می شود که تاکنون در زمینه تبلیغات سیاسی ساخته شده است.با این همه،ریفنشتال خود در مصاحبه های فیلم مستند سال 1993 با نام «زندگی شگفت انگیز و هول آور لنی ریفنشتال» به گونه پافشارانه از کوشش آگاهانه برای تبلیغ سیاسی هوادارنازی سربازمی زند و می گوید ازاینکه از پیروزی اراده این گونه بهره برداری شده سخت ناخرسند است.

پوستر المپیا

پیروزی اراده جوایز جهانی بسیاری را همچون نمونه ای از فیلم سازی بنیان شکن به همراه داشت.لنی ریفنشتال فیلمی کمترشناخته شده درباره ورماخت(نیروهای مسلح) آلمان نازی نیز ساخت که در سال1935 به نام « روز آزادی» به نمایش درآمد.








المپیا،بخش دوم،جشن زیبایی


در 1936 ریفنشتال همچون ورزشکار در رشته اسکی قهرمانی کشوری برای شرکت در مسابقات المپیک انتخاب شد اما وی به جای شرکت در این مسابقات تصمیم گرفت فیلمی درباره این رویداد بسازد.او حتی (به کمک همکارعکاس یونانی اش) به یونان رفت تا از محل اصلی برگزاری این مسابقه ها فیلم بگیرد.ازاین تصاویر،فیلم المپیا برآمد که دستاورده های فنی و زیباشناختی آن بس شناخته است.او تکنیکی را در این فیلم به کار برد که عموما نمای تعقیبی (تراکینگ شات)خوانده می شود و او این شیوه را در قالب مستند به کارگرفت، او دوربین را بر روی ریل ها می نهاد تا حرکات ورزشکاران را دنبال کند.دستاوردهای ریفنشتال در ساخت المپیا تاثیر عمده ای بر عکاسی مدرن ورزشی داشته است.






جنگ جهانی دوم

به هنگام تهاجم آلمان به لهستان لنی ریفنشتال درعکسی دیده می شود که یونیفرم نیروهای مسلح اس اس پوشیده و کلتی به کمر دارد و سربازان آلمانی را در لهستان همراهی می کند.او در 12 سپتامبر 1939 در شهر کونسکی به هنگام اعدام 30 شهروندی حاضر بود که به جرم حمله ای نامشخص به سربازان آلمانی مجازات می شدند.بنابر زندگی نامه خود نوشته اش وی کوشیده بود پادرمیانی کند اما یک سرباز خشمگین آلمانی به سوی اش نشانه رفته و تهدید کرده بود که به روی اش شلیک می کند.عکس های آن روز وی،پریشانی و آشفتگی را در چهره اش نمایان می سازند.درنتیجه این رخدادها ریفنشتال بی درنگ به دیدار هیتلر رفت که در آن زمان در زوپوت(سوپوت کنونی در لهستان) در بالتیک به سر می برد و« نبرد هل» را تماشا می کرد.در زوپوت ریفنشتال از نفوذ فردی خود بهره برد تا با آدولف هیتلرگفت وگو کند. با این همه در 5 اکتبر 1939 لنی ریفنشتال ازپیش به لهستان اشغالی بازگشته بود و رژه پیروزمند هیتلر در ورشو را فیلم برداری می کرد.

کانال تلویزیونی تاریخ(هیستوری چنل) در کانال دیگر خود، هیستوری اینترنشنال، مستندی نشان داد با نام « زنان هیتلر :لنی ریفنشتال» که در آن ریفنشتال را متهم می سازد که کاملا آگاه بوده که فیلم هایش تبلیغات سیاسی اند.سازندگان این فیلم بر این نکته تاکید می کنند که هیتلر جلسه ای با ریفنشتال و وزیر تبلیغاتش یوزف گوبلز در ویلای شخصی ریفنشتال در آلمان داشته تا به حل اختلافاتی بپردازند که این دو داشته اند وسبب نزاع ها درحکومت آغازین هیتلرمی شده.

هیتلر،ریفنشتال و گوبلز در ویلای شخصی ریفنشتال

از همه دیدنی تر بریده فیلم های ریفنشتال همراه با گوبلز و هایملر و دیگر سران شاخه های پیراهن قهوه ای و اس اس حزب کارگران سوسیالیست ملی آلمان است که به مصاحبه های تاریخ نویسان آلمان و پژوهش گران جنگ جهانی دوم برش می خورد که استدلال می کنند چگونه می توان در مهمانی های شام دولتی ومقامات بلندپایه سوسیالیست ملی (درحال خوردن غذا برسر میزی بلند)دیده شد و ازسیاست های مورد حمایت ایشان به کلی ناآگاه بود.برای روشن کردن هرچه بیش تر این پیوندها،سازندگان این فیلم به این واقعیت اشاره می کنند که ریفنشتال پس از موفقیت نظامی هیتلر در فرانسه پیام تبریکی برای وی می فرستد ودرآن می نویسد«اعمال شما قدرت خیال آدمی را گسترش می دهد. این اعمال در تاریخ نوع بشر بی همتایند.چگونه می توان قدردان شما بود؟».





اتهام های پس از جنگ

پس از جنگ جهانی دوم وی چهار سال را دربازداشتگاهی در فرانسه گذراند.مراجع پس از جنگ چندین بار وی را باز جو یی کردند اما هیچگاه نه به عنوان تبلیغ گر سیاسی و نه به خاطربهره گیری از زندانیان اردوگاه های مرگ در فیلم هایش محکوم نشد.برای شناخت بهتر این موضوع بنگرید مقاله:« تولدت مبارک لنی ریفنشتال». ریفنشتال در مصاحبه های بعدی اش براین دیدگاه پافشرده که وی« مجذوب»سوسیالیست های ملی شده بود اما از نگاه سیاسی نسبت به جنایات جنگی ای که آنها پس از ان به خاطرش گناه کار شناخته شدند،ناآگاه و ساده باور بوده.

فعالیت های پس از جنگ،میراث و زندگی فردی

ریفنشتال پس از جنگ کوشید فیلم هایی بسازد اما هربار کوشش او با مقاومت،اعتراض،انتقاد شدید و ناتوانی در تامین بودجه روبرو می شد.در 1944 با پتر جاکوب ازدواج کرد که سپس ازوی جدا شد و درسال های 1960 زندگی مشترک خود با هورست کتنر را آغاز کرد که چهل سال از او کوچک تر بود.کتنر تا زمان مرگش با وی بود.

ریفنشتال عکاس شد ونخستین عکاسی بود که از ازدواج ستاره راک مایک جاگر با بیانکا دست در دست یکدیگر عکاسی کرد.آنها خود ازستایشگران او بودند.جاگر به ریفنشتال گفته بود که پیروزی اراده را دست کم 15 بار دیده است.

ریفنشتال به قبیله« نوبا»در سودان علاقمند شد و چندین دوره در میان آنها زندگی کرد.کتاب های عکس او از این قبیله در1974 و 1976 انتشار یافتند.او از یک سانحه هلی کوپتر در سودان به سال 2000 جان به در برد.

در 72 سالگی ریفنشتال به دروغ پردازی درباره سنش پرداخت(با ادعای اینکه 52 سال دارد)تا پروانه غواصی زیرآبی با کپسول هوا را دریافت دارد.او از این پس کار عکاسی زیر آب را پی گرفت.سپس فیلم جدیدی به نام« جلوه های آب» ساخت که مستندی آرمانی درباره زندگی در اقیانوس هاست.این فیلم در جشن صد سالگی اش در 22 اوت 2002 به نمایش درآمد.

مارک کوزینز پژوهشگر فیلم درکتابش« سرگذشت فیلم» براین باور است که« پس ازاورسون ولز و آلفرد هیچکاک،لنی ریفنشتال از نظرتکنیک پراستعداد ترین فیلم ساز غربی دوره خود بود».

مرگ

لنی ریفنشتال در بستر خواب درواپسین دقایق شامگاه هشتم سپتامبر 2003 در خانه اش در پوکینگ در آلمان،چند هفته پس از جشن صدو یک سالگی اش درگذشت.او به بیماری سرطان دچاربود.ریفنشتال در اوستفرایدهوف( آلمان شرقی پیشین) در مونیخ به خاک سپرده شد.

کارها
بازیگری

راه هایی به قدرت و زیبایی،1926
کوهستان مقدس،1926
گام بزرگ،1927
سرنوشت خاندان هابسبورگ،1928
دوزخ سفید پیتز پالو،1929
توفان بر فراز مون بلان،1930
سرمستی سپید،1931
نورآبی،1932
اس او اس ایزبرگ،1933
المپیا(بخش 1 جشن ملل،1938)-در سکانس آغازین بدون
یادآوری نام همچون یک مدل برهنه در این فیلم نمایان می شود.
تایفلند(سرزمین های پست)،1954


کارگردانی

نورآبی،1932
پیروزی ایمان،1933
پیروزی اراده،1934
روز آزادی،1935
نورمبرگ در جشن،1937
المپیا(بخش 2 جشن زیبایی)،1938
تایفلند(سرزمین های پست)،1954
جلوه های زیر آب،2002

عکاسی

بازمانده نوبا(انتشارات هارپر،1974،انتشارات سن مارتین پرس،1995،شابک:0-13642-312-0)
مردمان کائو(انتشارات هارپر،1976،بازچاپ انتشارات سن مارتین پرس،1997،شابک:9-16963-312-0)
افریقای رو به زوال(انتشارات هارمونی،1988،شابک:x-54914-517-0)
افریقا(انتشارات تاچن،2002،شابک:7-1616-8228-3)
المپیای ریفنشتال(انتشارات تاچن،2002،شابک:x-1945-8228-3
)

نویسندگی

لنی ریفنشتال،نوشته لنی ریفنشتال،خودنگاره(انتشارات پیکادور1995،شابک:7-11926-312-0)
باغ های مرجانی،لنی ریفنشتال(انتشارات هارپرکولینز،1978،شابک
:3-013591-06-0)

۱ نظر:

ناشناس گفت...

مطلب خیلی جالبی یود.