۵/۰۵/۱۳۸۶

بازنگری مردی با دوربین فیلم برداری


بازنگری یک فیلم
مردی با دوربین فیلم برداری
محسن قادری

آنچه درپی می آید ایده هایی است که با دیدن مردی با دوربین فیلم برداری(1929)ساخته ژیگا یا درست تر«زیگا» ورتوف به ذهن رسیده و طبعا شتاب و پراکندگی چنین نوشته هایی را دربر دارد.نگاهی به ساختار و جزییات این فیلم ونه بیش.

-ورتوف و دستیارانش(میخائیل کافمن و الیزاوتا سه وی لووآ[=دراصل همسر ورتوف])بر این باور بودند که سینما می بایست زندگی را آن گونه که هست نشان دهد.آنها تصاویر خود را در شهرهای گوناگونی چون مسکو،کیف،اودسا و خارکوف گرفته اند.

-فیلم هیچ میان نویسی ندارد.تنها در بافت فیلم(بر در و دیوارهای شهر،بر پوسترها،برتابلوها و...) به نوشته هایی برمی خوریم.ورتوف در فیلم های پیشین خود پی برده بود که کشاورزان هنگام دیدن فیلم،زیر نویسها را نمی نگرند چون سواد خواندن ندارند.

-این فیلم ستایشی از یک شهر مدرن است و بیش از آن که به آدم ها رو کند، نگرنده ساختمان ها، فضاهای شهری وماشین هاست.

-فیلم درپی نشان دادن پیشرفت های اتحاد شوروی است.

-این فیلم اثری از سینمای ناب است که تصویر را بر صدا برتری می بخشد.

-از آنجا که ورتوف معتقد است سینمای روایی در نشان دادن زندگی واقعی ناتوان است و از آنجا که در ابتدای فیلم ادعا می شود این فیلم فاقد مونتاژ است فیلم او جای بحث بسیار دارد چون ورتوف ازحداکثر تدوین و تروکاژهای سینمایی و نوری بهره می برد اما تصاویر فقر،جنایت و دیگر مشکلات اجتماعی را نشان نمی دهد.

-چه بسا ورتوف از دشواری های سانسور به دور نبوده.

-با وجود اصالت تصاویر این فیلم،نمی توان آن را مستندی واقعی دانست.

-این فیلم یک شعر کانستراکتیویست است.

-تنها نوشته توضیحی در عنوان بندی آغازین فیلم چنین می گوید:

«مردی با دوربین فیلم برداری،ثبت در شش حلقه.به تماشاگران یادآوری می شود که این فیلم تجربه ای در انتقال سینمایی پدیده های دید پذیر،بدون زیر نویس،بدون صحنه آرایی،و بدون استودیوست.این کار تجربی درپی آفرینش زبان سینمایی مطلقی با اصالت جهانی است وبر جدایی مطلق زبان تئاتر و زبان ادبیات استوار است.»

-این فیلم مستند بیش از آن که درباره مسکو یا شهری دیگرباشد،یک بیانیه نظری(=مانیفست تئوریک) است.

-عجیب این است که آپارات چی سینما در این فیلم، درحال آماده کردن فیلمی است که ما درحال دیدن آن هستیم چون روی قوطی فیلم نام همین فیلم به چشم می خورد.

-سالنی که در ابتدای این فیلم می بینیم و تماشاگران فیلم ورتوف را در آن می بینند در اصل همان سالنی است که فیلم در آوریل 1929 برای اولین بار در آن به نمایش درآمد.

درباره ورتوف و فیلمبردار و تدوین گرش:

-آنها گروهی بودند که خود را کینوک می نامیدند و آرمان شان جدایی فیلم ازدیگرقالب های هنری بود.

-مردی با دوربین فیلم برداری می تواند مستند ونیز یک نمایش جادو به شمار آید.

-لحظه ای که دو قطعه زغال پروژکتور به هم وصل می شوند لحظه ای است که رهبر ارکستر کارش را می آغازد. موسیقی ای که هم اکنون بر روی فیلم می شنویم از روی نت های به جا مانده از خود ورتوف ساخته شده.

تناقض: هدف کینوک ها جدایی و استقلال کامل فیلم از دیگر رسانه ها بوده اما موزیک در اینجا ناقض دیدگاه ورتوف و گروه اوست.

-پس از عدد 1 که همچون معرفی کننده فصل نخست یا پیش درآمد فیلم نمایان می شود تصور ما براین است که این شماره درادامه فیلم پی گرفته می شود اما چنین نیست و این تنها شماره ای است ک درسراسر فیلم به نمایش در می آید.

-نخستین سکانس فیلم(نمای تعقیبی تا شیشه پنجره)این ایده را به ما منتقل می کند که می خواهیم فیلمی روایی ببینیم. دراصل عناصر موجود در فضا براین گمان دامن می زنند.این از آنجاست که ورتوف می خواهد میان تصاویر مردی با دوربین فیلم برداری و زنی در خواب همگرایی (=توازی)پدید آورد.

-انگشتربا نقش لاک پشت،از پوستر یک فیلم داستانی آلمانی به نام« بیداری یک زن»برگرفته شده.این پوستری است که هر ازچندگاه درفیلم نمودارمی شود و برتفاوت «سینما چشم» و« فیلم داستانی» تاکید دارد.

-تصاویر خیابان خواب ها:


-این تصاویر،خواب بودن مردم و نیز این موضوع را یادآور می شوند که « سینما چشم » بیدارگراست و نیز نشان دهنده تاثیرپذیری ورتوف از فیلم برلین سمفونی یک شهر بزرگ است که یک سال پیش از این فیلم ساخته شده و ورتوف در سفر به آلمان آن را دیده بود.هرچند که خود روتمن از کارهای اولیه ورتوف تاثیر زیادی پذیرفته اما مردی با دوربین فیلم بردای بیش از یک سمفونی شهری است.

چرا که:


-تصاویر این فیلم هریک در شهرهای مختلف شوروی گرفته شده اند

-این تصویر اودساست.

-این مسکوست.

-این کیف یا شاید خارکف است.

-مردی بادوربین فیلم برداری فیلمی درباره دیدن(=بینش)است بنابراین می بینیم که درهمان ابتدا تفاوت نگاه انسانی و نگاه مکانیک(=ماشینی)را مقایسه می کند:مانکن ها در نماهای درشت به خیابان های شهر زل زده اند.

-و سپس آدم ها و تاکید براینکه چشم مسلح و مکانیک سینما چشم،جهان را بهترمی بیند.

-ورتوف در بیانیه سال 1923 سینما چشم می نویسد که هدف کینوک ها نزدیک کردن انسان ها و ماشین ها و قراردادن آنها در رابطه نزدیک است.

-پوستر فیلم که مرتبا حتی بر روی صحنه ای که فیلم بردار از خانه بیرون می رود نیزآن را می بینیم، پوستر یک فیلم آلمانی به نام «بیدارشدن یک زن»است که درامی درباره سکسوالیته جسمی است و اشاره پوستربه سکوت(یا دعوت به خاموشی و سکوت) که به تصویر فیلم برداربرش می خورد برآنچه که بعدا اتفاق می افتد تاکید دارد و نشان می دهد که کینوک می خواهد بیدار کند و فیلم داستانی می خواهد در خواب نگه دارد).

-از همان ابتدا(در نشان دادن تصاویر کبوتران)شاهد جلوه های مونتاژی هستیم.برای نمونه در نمای وارونه از کبوترها.

-نمای عازم شدن ماشین برای فیلم برداری از ترن به نمای زن برش می خورد و ترن به موضوع رویا یا دراصل کابوس او تبدیل می شود.

-از خواب پریدن زن که به صورت برش موازی نشان داده می شود در واقع بیداری تماشاگر از خواب فیلم های داستانی است.

-بیدارشدن از خواب برای دیدن زندگی آنگونه که هست.

(چیزی که-شاید بتوان گفت- فیلم به آن دست نمی یابد!)

فیلم از اینجا از دید نگره به تناقض می افتد: آیا تصاویری که فیلم از این شهر نشان می دهد واقعیت این شهر است؟

-عدسی عوض می شود:

-استعاره تغییر نگاه و بینش.

-برش به پسربچه خوابیده در خیابان:

-انگار سینما چشم می گوید: بیدار شو!دوربین نظاره گر توست و تو نظاره گر دوربین.

(رو در رو)

-کینوک ها می خواستند به جای کارخانه رویا ساز هولیوود ،کارخانه اعمال عینی را ایجاد کنند.

-پس برخلاف پوستر فیلم آلمانی که به سکوت فرا می خواند سینما چشم بیدارمی کند.

درباره تصاویر روشستن زن:

-درون و بیرون،زندگی خصوصی و عمومی،انسان و شهر...اینها مایه های تکرارشونده ای هستند که پیوسته در فیلم نمودار می شوند(دراصل، تم اصلی فیلم دعوت به بیداری است ).

-تصویر زن همچنان که صورتش را با حوله خشک می کند به تصویر زنی دیگر درحال تمیز کردن پنجره برش می خورد(پنجره استعاره دیگری از چشم گشوده به روی شهر یا چشم شهر است)

- پنجره،سینما،چشم(این سه واژه در یک واژه روس گرد آمده اند:کینوکنواک] آکو(چشم)و اوکنو(پنجره)و کینو که همان سینه یا سینماست.

-فیلم بردار با احساس غرور از جلوی پوسترفیلم آلمانی می گذرد(استعاره ای دیگر در نفی سینمای داستانی).

-پس از این تصاویر شهر،باید تصاویری از پیشرفت کشور نشان داده شود.

- اولین تصویر از مناره یا دودکش بلند کارخانه است که فیلم بردار از آن بالا می رود.

- تصاویرماشین آلات و دودکش.

تصاویر معدن ازجمله تصاویر نسبتا واقعی(=مستند) فیلم است که ورتوف آنها را درفیلم «دونباس،سمفونی یک شهر» به کار برده است.سمفونی دونباس از دید ارزش های مستند بسیار اصیل تر از مردی با دوربین فیلم برداری است.

ورتوف می گوید درسینمای داستانی شخص می داند چطور عمل کند ودرسینمای مستند نمی داند.

-کینوک ها می خواستند زندگی واقعی را برروی فیلم به ثبت رسانند اما مشکل این بود که مردم به دوربین واکنش نشان می دادند.بنابراین شاید بتوان گفت که واقعیتی که ما دراین فیلم می بینیم واقعیت سینماست نه زندگی.این واقعیت،واقعیت زندگی پیشافیلمی،واقعیت ثبت شده،واقعیت نمایش داده شده و واقعیتی است که تماشاگر درک می کند.

صحنه ای که قطار از روی دوربین می گذرد همان است که درآغاز فیلم،میخاییل کافمن درحال فیلم برداری آن است.(این تصویر با دوربین دبری که 10 فریم درثانیه بیش تر نمی گیرد فیلم برداری شده وتصویر به همین دلیل تیره است).

صحنه ای که کافمن مسافران را از ایستگاه قطار تا خانه همراهی می کند در تناقض با شعار کینوک هاست که می گفتند زندگی روزمره را نباید به گونه داستانی بیان کرد درحالی که در اینجا ما پی گرفت(راکورد) سکانس را داریم.ابتدا تصاویر ترن،سپس مسافران که در ایسگاه قطار پیاده می شوند و آنگاه درشکه که به در خانه می رسد.

- درباره صحنه ی که تصویر اسب و تصاویر دیگربه ایستایی می رسند:

این همان جاست که نقش مونتاژ به میان می آید.یعنی جایی که پس ازثبت واقعیت،ما واقعیت خود را می سازیم.اینجا دراتاق تدوین تکه های واقعیت به هم چسپانده می شوند.

دردفتر ثبت طلاق،تصاویر آدم ها به تصاویر ترن ها برش می خورد.تصویر دوتکه ودو قطار که درسویه های ناهمگرا درآمد ورفت اند.
-سپس مجموعه ای از نماها درپی می آیند که نشان دهنده حرکت درقاب اند.حرکات همگرا(=موازی)،حرکت ازعرض قاب،حرکات افقی...

-وجا به جا شدن آدم ها به گونه های عمودی وافقی (چون بالابری که آنها را ازپایین به بالا می برد).برای اشاره به مواردی چون بعد،فضا،نسبیت فضا،نسبیت زمان،نسبیت سرعت.

سکانس تصادف خیابانی یکی از مستندترین تصاویراین فیلم است که خود کافمن گفته است هنگام فیلم برداری آن کسی به او نگاه نمی کرده.

سالن آرایش:

-در این سکانس تناوبی بین کار(خدمات دادن) و تولید فیلم (پروداکشن)وجود دارد.نقطه اوج این سکانس هنگامی است که یک پسربچه واکسی را نشان می دهد که درمقایسه با شعارهای سوسیالیستی آن دوران بسیارمفتضحانه است زیرا ناخواسته اشاره به بهره کشی قشر مرفه از کودکان فقیر در جامعه ای سوسیالیستی دارد.این گونه تصاویرکه نمادی از جامعه سرمایه داری محسوب می شدند خیلی زود از فیلم های شوروی حذف شدند.

-ورتوف سینما چشم را ریاضیات واقعیات می نامید.آفرینش یک اسپرانتوی بصری.در این سکانس تصاویری موازی از سالن آرایش و کار می بینیم.یعنی اینکه کار من زیبا باشد یا زشت بخشی از واقعیت زندگی است.

-دراین سکانس ماشین به عنوان دستی کامل یا بی نقص نشان داده می شود.

-سال 1929 سالی بود که برنامه طرح پنج ساله در شوروی به اجرا گذاشته می شد.از همین رو ورتوف در این سکانس و برخی سکانس های دیگر به اهمیت پیشرفت های تکنولوژیک روسیه اشاره می کند.

-پس از صحنه های کار،میخائیل کافمن را کارکنان درمعدن می بینیم.این صحنه ها برگرفته از فیلم دیگری از ورتوف به نام «سمفونی دونباس» است.ورتوف نور مصنوعی را خیلی کم به کار می برد(همچون فلاهرتی)و تنها در معدود صحنه ها چون سالن نمایش فیلم،نورمصنوعی به کار برده.دراینجا کافمن را کارکنان درشرایط سخت می بینیم.طنزآمیز آنکه این صحنه درآن دوره دریک فیلم تبلیغاتی دست چپی آلمان به کارگرفته شده بود که به مشکلات معدنچیان آلمان می پرداخت .

-نکته عجیب اینکه بعد از نماهای معدن بلافاصله نماهایی ازماشین آلات می بینیم که به صحنه هایی از یک نیروگاه برش می خورند.شاید به همین دلیل درهر دوسکانش یا درهردو تصویر عنصرغالب« حرکـت»است.ونکته عجیب تر آنکه دو تصویر به گونه استعاری به هم برش می خورند: بافت پارچه ها و جریان آب. و این تصویرشاید اشاره به این دارد که این ماشین ها از انرژی همین نیروگاه به حرکت در می آیند.این سکانس و چگونگی فیلمبرداری آن بر فیلم انجیل ساخته جان هیوستون (1969) تاثیر گذاربود.

-ماشین آلات ازحرکت باز ایستاده اند و اکنون زمان استراحت است.کارگران سر و روی خود را می شویند.

-بار دیگر تصویری از نسبیت بعد و فضا: تصویر کشتی.

-ما نمی دانیم کشتی حرکت می کند یا دوربین فیلم برداری؟

-مثال دیگر: پل و ابرها.

-ساحل و مردم:آدم های بسیاری که از مسکو به این ساحل در«اودسا» می آیند تا تعطیلات بگذرانند.نسبیت فاصله!

-زنان در حال حرکات آرام بخش.

-یک بازی ملی روسی به نام گالاتکی.

-درباره صحنه روزنامه دیواری:

-کینوک ها فیلم خود را شکل گسترده تر روزنامه دیواری می دانستند.

-صحنه های ورزشی کمی متاثر از اشعار والت ویتمن درباره بدن،زیبایی جسمانی،واز دید سوسیالیستی اهمیت سلامت جسمانی برای کار در جامعه است.دراین تصاویر بیش ترین جلوه های تکنیکی را می بینیم و بیش تر تصاویر به صورت کند گذر(=حرکت آهسته) دیده می شوند.

-صحنه ای که ورزشکاران درمیانه زمین و آسمان به ایستایی می رسند:

کافمن این را حرکت تجزیه شده می خواند.

یعنی اینکه دوربین پویاترین نما را برمی گزیند و آن را ایستا می کند.

تصاویر می خواهند تن ها را چنانچه باید باشند و چنانچه باید ساخته شوند نشان دهد.شاید ورتوف زیر نفوذ والت ویتمن شاعر امریکایی بوده است.

-تصاویر ساحل همچنین نشان گر روش زندگی مدرنی است که پس از برنامه پنج ساله اقتصادی شوروی به نموداری رسیده بود و ورتوف هم می خواسته همین را به نمایش بگذارد.

-تصاویر تمرینات ورزشی همه نشان دهنده اهمیت جسمی وارتباط آن با رشد اقتصادی شوروی تواند بود.

درباره صحنه ای که کافمن هم به ساحل می آید:

-مردی با دوربین فیلم برداری فیلمی درباره دیدن(=بینش) است اما در برخی جاها چشم چرانانه می شود.عدسی تله فتو که همه چیز را برای شما دیدپذیرمی سازد همچنین می تواند روی دیگربینش یا دیدن را نیزبرایتان جلوه گر سازد.

-تصویردوباره تردست خیابانی شاید دیگر بارمقایسه میان کارسینما و کارتردستی باشد که به شما چیزهایی نادیدنی نشان می دهد.

-تصاویر دوربین و مردی با دوربین پیش ازتصاویر پوستر سینما این بار می خواهد بگوید که دوربین شهر را از بیرون و

درون زیرچشم دارد.

-تصویر دیگری در آبجو فروشی،بطری های آبجو را در پس زمینه پوستر فیلم نشان می دهد.الکل همان اندازه برای شما بد است که دیدن فیلم های ملودرام.

-پس از این سکانس،تصویری ناپایدار وکژ و مژاز نگاه آدمی مست می بینیم:دوربین مست!

دوربین درجست وجوی ساختمان کلیسا به ساختمانی دیگر می رسد اما این همان نیست که درپی اش هستیم.دوربین سرانجام کلیسا را که تبدیل به باشگاه لنین شده پیدا می کند.

-استعاره دیگر:زن با یک اسلحه به تصویر فاشیسم و سپس به بطری های آبجو چون نماد سرمایه داری و انحطاط شلیک می کند.نشانه ای از انقلاب فرهنگی.

-ورتوف ازکافه بیرون می رود و به باشگاه کارگران می آید.

-در باشگاه ،رادیو و آمپلی فایرمی بینیم،چنان چون نوآوری های امروزین.

-تصویر بسته گوش، اشاره ورتوف به « سینما گوش»است که سویه دیگر سینما چشم به شمار می رود(تصاویری از گوش و دهان خود ورتوف در این سکانس).ورتوف دراینجا سرود ملی می خواند.

- ارکستر چیزها:

-بخش پایانی فیلم بازهم درسالن نمایش فیلم.دوربین« دبری» به تماشاگران ادای احترام می کند و به آنها نشان می دهد که چه گونه برسه پایه سوار می شود.دوربین دورخودش می چرخد،نمایابش به کار می افتد،فیلم می گیرد و ...

-صحنه پایانی(دست ها وشستی های پیانو و بالرین)به تماشاگران نشان می دهد که کار ارکستر چگونه در همراهی با نماهای فیلم عمل می کرده(جنبه آموزشی فیلم).لحظه ای از سینمای ناب که درآن همه تماشاگران درحال گوش دادن هستند.

-ماشین نویس: نمادی از وحدت انسان و ابزارش(وتصاویر بعدی هم همینطور).

-درباره صحنه آخرفیلم که کافمن را سوار بر موتور درحال فیلم برداری نشان می دهد:

-این صحنه اشاره به ایده کینوک هاست که سینما زبان جهانی آینده است و زبانی است که پیوسته در حال انتقال اندیشه هاست وهر رویداد انسانی به کمک دوربین سینما به تصویر در می آید و ملیون ها نفر آن را خواهند دید.تصویر درشت چرخ ها ی ترن پس از این، اشاره به پیوند فیلم و زندگی دارد.

- تصویر تئاتر بلشوی:تئاتر قدیم مسکو که دو تکه می شود و از هم می پاشد(همچون نماد هنر کهن).و تصاویر سرعت می گیرند.

- مردی با دوربین فیلمبرداری فیلم نسبتا پیچیده ای است که نیاز به مشارکت بیینده برای بازشناسی آن دارد.


هیچ نظری موجود نیست: