حکم
فیلمی از ژان دانیل پوله
محسن قادری
تصویر جزیره ای نزدیک کِرِت: اسپینالونگا. حرکات متناوب همراه با کاربرد نماهای ثابت و گفتار بیرونی. شتاب گرفتن تصویر. سپس دربرابر دوربین فردی جذامی : ریمونداکیس. او سالیان دراز با دیگر جذامیان در این جزیره زندگی می کرد و چشم به راه مرگ بود. آنها در اینجا دور از چشم بیگانگان زندگی می کردند تا آنکه روزی به بیمارستانی در نزدیک آتن فرستاده شدند. و این تازه بازگشت به صفر بود. فیلم بیش از آنکه درباره این بیماری یا بند و زندان باشد گفتمانی پیرامون نگاه و خیانت است.
ژان دانیل پوله درباره فیلم اش
« یک روز از لابراتوارهای ساندوز به من زنگ زدند بگویند که موریس بورن به آنجا آمده تا موضوعی را به آنها پیشنهاد دهد : او پژوهش جامعه شناختی دوساله ای بر روی جذامیان انجام داده بود و می خواست فیلمی در جزیره اسپینالونگا بسازد. کمی همانند کماندوها با ادعای ساخت فیلمی گردشگرانه به راه افتادیم... رفت و برگشت ما برای فیلم برداری این فیلم درمجموع ده روز به درازا کشید. در جزیره ای فیلم برداری می کردیم که جذامیان تا سال 1957 در آنجا نگهداری می شدند. آنها سپس به بیمارستان فرستاده شدند و درآنجا برخی خوب شدند و برخی همانجا ماندند.
ریمونداکیس نابغه ای برآمده از بیماری جذام است. اوست که به سخن در می آید، اوست که از سوی جذامیان سخن می گوید. ریمونداکیس فرزند یک وکیل و فردی کم وبیش روشنفکر است که در آغاز او را دست بند به دست دراینجا به زندان انداخته بودند اما او اکنون جزیره ای به طول وعرض 800 در400 متر را در دست دارد. اگر فیلمی باشد که دیدنش تاثیرعمیق برمن بگذارد همین فیلم است.»
ژان دانیل پوله،1993.
چکیده متن موریس بورن
گفتار بیرونی
« در سال 1904 دولت یونان تصمیم گرفت که آنها (جدامیان) را زندانی کند. پلیس همه جا دستگیرشان می کرد و در جزیره اسپینالونگا در نزدیکی کِرِت جای می داد. می بایست بازمانده زندگی خود را به دور از دیگران دراین جزیره می گذراندند چرا که برای جامعه خطرناک به شمار می رفتند. خطرناک برای جامعه... در اینجا ساکن شدند و زندگی خود را سر وسامان دادند، حتی در این شرایط، حتی آنگاه که خوب می دانی چرا اینجایی...برای آنکه هلاک شوی... و این ماجرا پنجاه سال به درازا کشید، پنجاه سال حبس و بند در این جزیره. و ناگاه راهی به مبارزه گشوده شد. این آدم ها دیگر محکوم نبودند، می بایست طرح هایی ریخت... پس، در سال 1957 این آدم ها از اینجا بیرون برده شدند و به اینجا به این ایستگاه در نزدیکی آتن آورده شدند تا پیش از بازگشت به جهان درمان شوند. اما آنها هنوز هم به جهان بازنگشته اند ».
چکیده دیدگاه های ریمونداکیس
گفتار درونی
« سی و شش سال بدون هیچ جرمی به زندان افتادم. در این سال ها خیلی ها به دیدار ما آمدند. برخی برای عکس گرفتن، برخی از دیدگاه ادبی برای دیدن آدم هایی از جنس دیگر وبسیاری برای فیلم گرفتن ازما. افسوس که تا همین امروز خیانت دیده ایم. کسی خواسته های ما را انتقال نداد و به وعده خود برای نشان دادن چیزی که قول نشان دادن اش به جهان را داده بود وفا نکرد. وسرآخر بازهم خیانت؛ عکسی و در زیرش توضیحی که نشان از خلف وعده وخیانت داشت و روح ما را می آزرد چرا که یکی در پی ترحم و دیگری در پی نفرت بود. درحالی که در این میان ما نه نفرت دیگران و نه ترحم دیگران را می خواهیم. ما تنها به عشق واحساس نیاز داریم، عشق از دید کسی که بدآورده نه کسی از جنس دیگر یا یک پدیده...
هرچند که شما خارجی هستید و ازجای بسیار دور آمده اید بازهم از خودم می پرسم که آیا واقعیت را نشان خواهید داد یا چیزی که فیلم برداری کرده اید را به دروغ هایی مزین می کنید که معلوم نیست چه هدف یا اندیشه ای در پشت آن است.»
شناسه فیلم
حکم
فیلمی از ژان دانیل پوله.
محصول فرانسه 1973.
44 دقیقه.
35 م م ، رنگی.
فیلم نامه: ژان دانیل پوله با همکاری موریس بورن.
تصویر: ژان دانیل پوله.
مونتاژ: ژان دانیل پوله، فرانسواز گیسلر.
تهیه کننده: نوآرتیس فارما.
پخش کننده: پی. او. ام. فلیمز.
برنده جایزه منتقدان جهانی جشنواره گرونوبل، 1974.
برگرفته از کینوکز
Jean-Daniel Pollet
ژان دانیل پوله (1936-2004) فیلم ساز فرانسوی کار فیلم سازی را از سال 1958 با ساخت فیلم کوتاهی که در کافه ای پاریسی می گذشت آغاز کرد. او درنخستین دوه کار خود به کمدی های مردم پسند گرایش داشت و سپس درپی همکاری با نویسندگانی چون فیلیپ سولر و ژان تیبودو توانست سینمایی کاملا شاعرانه بیافریند. دانیل پوله در آوریل سال 1989 در پی تصادف شدید فلج شد و آخرین فیلم هایش را در اطراف خانه اش در شهر کادونه ساخت. شناخته ترین کار او فیلم « مدیترانه» (1963) نشانگر سبک سینمای شاعرانه اوست.آخرین فیلم اش « روز به روز» را ژان پل فارجیئه دیگر فیلم ساز فرانسوی در سال 2006 به پایان برد. ژان دانیل پوله که در سال های آخر زندگی به ناتوانی جسمی شدید افتاده بود و می دانست که بزودی خواهد مرد تصمیم گرفت فیلمی از روی عکس های آخرین روزهای زندگی اش بسازد. خانه اش، فصل ها، میوه ها و گل ها دستمایه این کار بودند. او مونتاژ این فیلم را در آستانه مرگ بر روی کاغذ آورده بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر