ژان روش در راه رفتن به مراسم بزرگداشت خود در
آوریل 2000 در نیویورک.
عکس از فرانسواز فوکو
Françoies Foucault
ژان روش،افریقایی سفید
سابین لانژ
محسن قادری
ژان روش افریقا را در سال 1941 کشف کرد. او مهندس 24 ساله ای بود که به افریقا آمده بود تا کارگاهی ساختمانی را در نیجر سرپرستی کند. این آغاز شور و اشتیاقی بود که پایانی نداشت. این مهندس جوان چگونه مردم شناس و عاشق دیوانه این قاره سیاه شد؟
او در 1946 دومین سفرمهم خود را انجام می دهد و سوار بر قایق به پایین دست رودخانه نیجر می رود، سفری از سرچشمه تا دوردست این رودخانه بزرگ. او در روستاها از مردم پرس و جو می کند تا با شیوه زندگی شان آشنا شود و همزمان از آنها فیلم می گیرد.
اتفاقی ساده: سه پایه دوربین اش در رودخانه گم می شود و همین سبب می شود که به مزایای دوربین بر روی شانه پی ببرد: سرعت و جابه جایی. این دست تصاویر که گاه ناقص به نظر می رسند به مهر و نشان تولیدی شیوه نگارش سینمایی او تبدیل شد و همچنین به ویژگی اصلی چیزی که سپس « سینما وریته » خوانده شد.
ژان روش در سال 1946 نخستین دوربین فیلم برداری اش را در یک عتیقه فروشی می خرد: یک دوربین بل اند هاول. او توقفی در « صحرا » را غنیمت می شمرد تا به طرز کار این دوربین پی ببرد. در 1947 نخستین فیلم اش « در سرزمین جادوگران سیاه » (1) به روی پرده می رود. ژان روش یک تعمیرکارغیرحرفه ای است:او در 1951 نخستین ضبط صدا را در فیلم هایش به کمک ضبط صوتی قابل حمل عملی می سازد و این کار را برای همیشه ادامه می دهد. فیلم شناسی او به 150 اثر می رسد.
او که به یک دوربین فیلم برداری « آتون » مجهز است همه جنبه های یک جهان را به شیوه ای ناآشنا بر روی فیلم می آورد: آیین های تسخیر، مراسم خلسه، آیین های خاکسپاری... او یکی از کسانی است که در سال 1953 کمیته فیلم مردم شناسی پاریس را پایه گذاری می کنند.
در سال های 1960 منتقدان چپ بر او خرده می گیرند که تازه کاری برآمده از دوران پس از استعماراست که آیین های ناشناخته را به فیلم درمی آورد. عثمان سم بن نویسنده و فیلم ساز سنگالی به او می گوید: « تو به ما مثل حشرات نگاه می کنی ». در پاریس فیلم هایش ستایش فیلم سازان موج نو را برمی انگیزد.
ژان روش دوران کودکی خود را در کنارچهره های هنرمند، نویسنده و دانشمند گذراند. او مجذوب سورئالست ها و ستاینده آرتور رمبوست. معمول بود که این شاعر می گفت شعر خوب از آخر نوشته می شود. روش به نوبه خود این اصل را در اتاق مونتاژ به کار گرفت. او خود را « یک پسرجوان بسیار شاد » می دانست. او که شناخت مختصری از شکلات ها داشت پس ازصبحانه دو برش شکلات می خورد و هر روز سر ساعت یازده صبح یک لیوان آب پرتقال خنک می نوشید. پس از تماشای فیلم در « فیلمخانه فرانسه » که وی خود یکی از پایه گذاران آن بود دوست داشت یک دوجین صدف بخورد و در همان حال از برج ایفل مکان مورد علاقه اش در پاریس حرف بزند. ژان روش همیشه پیراهنی آبی رنگ به تن می کرد، جوراب های فیروزه ای و کت ملوانی می پوشید. او مردی آراسته وشاعری بود که هنر و علم را به هم پیوند می داد.
او در سال 1932 با جانی ویسمولر تارزان معروف فیلم های پرخرج در استخری در پاریس تمرین شنا می کرد. اما ژان روش برخلاف این شناگر قدیم المپیک که هیچ گاه جنگل هولیوود را رها نکرد شیفته قاره سیاه شد و راه کاملا جداگانه ای در پیش گرفت و صدای افریقاییان را به گوش رساند. او که به پیوندهای انسانی دلبستگی داشت مجذوب افریقا شده بود. ژان روش در فیلم هایش به بحث و جدل می پردازد و اهمیت زیادی به طنزمی دهد که این امر حالت پرتنوعی به فیلم هایش می بخشد. پیگیری و استواری اش چشمگیرند: در کارهای ژان روش نشانی ازگسست سبکی یا تغیرنگرش غیرقابل انتظار وجود ندارد.
باور راسخ او: درک کردن و به فیلم درآوردن دیگری با انتزاعی کردن نظام فکری خود او. فیلم های ژان روش عناصری را در خود دارند که امکان رمزگشایی فرهنگ اروپایی وافریقایی را به اندازه یکسان می دهند و ناقوس مرگ آن نوع فیلم مردم شناسی را به صدا درمی آورند که صرفا بر محورعینیت و مشاهده استوارند. دوربین روش جز جداناپذیر طرح و ساختارفیلمی است، درست همانند داستان، شیوه روایی یا قهرمانان که هریک دارای ویژگی کاملا مشخص هستند. در همه فیلم های اوعینیت نهفته است.
ژان روش متقاعد شده بود که باید زبان کشوری که در آن فیلم ساخته می شود را آموخت. از دید او بازخورد جنبه بنیادی دارد و قهرمانان فیلم هایش را همچون همکاران خالق اثر به شمار می آورد.
این واقعیتی است که ژان روش در دسته بندی های ایدئولوژیک نمی گنجد. از نظر علمی استاد او مارسل گری یول مردم شناس فرانسوی است که کشف کننده فرهنگ دوگون بود. او با برپایی نمایشگاهی فراموش نشدنی در موزه « تروکادرو » در پاریس به شناساندن این فرهنگ کمک کرد. پیش از این نیز نمایشگاهی به یادماندنی و چشمگیر در افریقا در سال های 1930 برپا کرده بود. ژان روش به ویژه دلبسته آیین های خاکسپاری مردمان دوگون و شیوه بازنمایی دنیای بازپسین از سوی ایشان بود. کابرد دوربین بر روی شانه مهر و نشان شیوه نگارش فیلمی ژان روش در جهان شناخته می شود. او همچنین یکی از پیشگامان سینمای مردم شناسی به شمار می رود.
ژان روش در 18 فوریه 2004 ژان در اثر تصادف در نزدکی نیامی پایتخت نیجر در سن 86 سالگی درگذشت. وی به مناسبت جشنواره ای در طی شب با اتومبیل در جاده خاکی رانندگی می کرد که ناگاه اتومبیل اش با کامیونی که بی چراغ می گذشته تصادف شدیدی می کند و در دم جان می سپارد. روش با حضور رییس جمهور نیجر و شخصیت های شناخته شده سیاسی در نیامی به خاک سپرده شد. فیلم ساز هیچگاه به طور دقیق اشاره ای به محل دفن خود نکرده بود. همسرش ژاکلین براین عقیده بود که این دست تقدیر بوده که وی در سرزمین افریقا جان سپرده است و همیجا بوده که آخرین آرام جای خود را یافته است. سه سال بعد ژان روش از افتخاری کم مانند برخوردار شد: وی در چارچوب مراسم خاکسپاری سه روزه ای برپایه آیین دوگون به خاک سپرده شد. به جای جسدش از یک عروسک کاهی استفاده شد. این افتخار که برای اروپایی ها بسیار نامعمول بود نخستین بار نصیب مارسل گری یول شده بود. فیلم ساز آلمانی برند موزبلک مراسم خاکسپاری نامعمول ژان روش را در مستند خود « من یک افریقایی سفید هستم - بدرود ژان روش » به فیلم در آورده است.
1. Au pays des mages noirs
منابع
تکه هایی از مستند « من یک افریقایی سفید هستم - بدرود ژان روش »، ساخته برند موزبلک
بخش هایی از مقاله چاپ شده در « مجله فیلم و تی وی کامرامن »، 20 فوریه 2008.و مشخصا با بهره بردن از زندگی نامه، فیلم شناسی و زندگی نامه ژان روش.
کمیته فیلم مردم شناسی در سال 1953 به کوشش ژان روش و با همکاری انریکو فولکینیونی، مارسل گری یول، آندره لورآگوران، هانری لانگلوآ و کلود لوی استراوس بنیاد نهاده شد.
اصل مقاله دراینجا (فرانسوی)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر