۱۲/۰۸/۱۳۸۵

سینمای سوم

خاطرات تاراج ساخته سولاناس

سینمای سوم
چارچوبی نو

توماس لیچ
محسن قادری

سینمای سوم اصطلاحی است که دو فیلم ساز آرژانتینی، فرناندو سولاناس و اوکتاویو گتینو باب کردند.این دو در پی تکمیل فیلم شان« لاهورا دولوس هورنوس» (ساعت کوره ها،1968) بیانیه«هاسیا ان ترزه سینه»(به سوی سینمای سوم )را نگاشتند.این بیانیه سه نوع سینما را تشریح می کند:

سینمای نخست—الگوی تولید هولیوود(گونه ای از تولید درمقیاس گسترده که در کشورهای دیگر نیز کاربرد دارد؛ برای نمونه سینمای بولیوود درهند ).این روش تولید از دید سولاناس و گتینو بیشتر بر ایدئولوژی ای منطبق است که« برپیوند ویژه میان فیلم وتماشاگر گمان دارد وبرپایه این پندار سینما را همچون نمایش تفریحی محض می نگرد» (چنن،1997،ص375).سینمای نخست انتقال دهنده پیام های ایدئولوژی غالب از راه تصویرآفرینی ها،محتوا و شیوه تولید و نمایش ویژه خویش است.گمان می کنم این روشن ترین تعریف ازسینمای نخست است و براین پایه، این سینما جایگاه نخستین در تقابل با سینمای سوم می یابد.

سینمای دوم--نوشته های تئوریک بسیاری وجود دارند که سینمای دوم را به سادگی با سینمای مولف یکی می دانند اما برای دریافتن سرشت سیاسی چیزی که این بیانیه ازآن با عنوان سینمای دوم یاد می کند، آگاهی برجایگاه تقابلی سینمای سوم ضروری است،زیرا این بیانیه پیش از هر چیز بیانه ای با انگیزه های سیاسی بود.سینمای دوم نه تنها می تواند در برگیرنده سینمای مولف که دربرگیرنده سینمای هنری، سینمای مستقل امریکا و انواع سینماهای موج نو باشد.سینمای دوم برای ایجاد ساختارهای ویژه خود(درعمل و درروایت سینمایی)،و نیز برای آفریدن ساختارهای پخش و نمایش و ساختار های سیاسی ویژه خود به پیدایی رسید—به دید سولاناس و گتینو این سینما به نوبه خود به نهادی بورژوایی بدل شد،« بلند پروازی ناجوری برای گسترش یک صنعت فیلم دررقابت با سینمای نخست؛ این امرتنها به نهادگرایی ویژه خود دراین سیستم منجرشد و بیش تر برآن شد تا ازسینمای دوم بهره برد وکثرت گرایی دموکراتیک را در جایگاه فرهنگی خود به نمایش گذارد.این گروه ها به لحاظ سیاسی—برای نمونه در مخالفت با سانسور— اصلاح طلب بودند اما از دستیابی به هر گونه دگرگونی ژرف ناتوان بودند.آنها به ویژه ناتوان از رویایی با آن نوع سرکوب عنان گسیخته بودند که با پیروزی نیرو های ارتجاعی هوادار فاشیست سربرآورده بود.»(چنن،1997، صص3766-375).این نشان می دهد که سینمای سوم نه تنها در تقابل با سینمای نخست است بلکه مستقیما با سینمای دوم نیزتقابل دارد.در اصل، سینمای دوم را،چه از دید محتوا وچه از دید تولید، می توان سرسپرده سینمای نخست دانست.

فرناندو سولاناس

سینمای سوم--« آنچه تعیین کننده سینمای سوم است استنباط و برداشت ازجهان است و نه ژانر یا هرنوع رویکرد سیاسی مشخص. هر داستانی و موضوعی در سینمای سوم کاربرد می یابد. در کشورهای وابسته، سینمای سوم سینمای استعمار زداست که خواست آزادی ملی،اسطوره ستیزی،ضدیت با نژادپرستی و بورژوازی و خواست و اراده مردمی را بیان می دارد.(سولاناس و گتینو، 1969، ص 23).سینمای سوم جایگزین مستقیم سینمای نخست وسینمای دوم است.این سینما برضد تولید رایج ونیز بر ضد پذیرش سینمای نخست وسینمای دوم در سطحی ایدئولوژیک است؛ فیلم های سینمای سوم چه از وجه محتوا و چه در عمل سیاسی اند.سینمای سوم، سینمای جهان سوم نیست،گرچه معمولا چنین انگی به آن زده می شود.مقاله تاثیرگذار سولاناس و گتینو علی رغم خرده عنوان خود« یاداشت ها و تجربیاتی پیرامون تکامل سینمای رهایی بخش در جهان سوم»،سینمای سوم را همچون واکنشی به سینمای نخست و سینمای دوم می بیند و نه همچون واکنشی به جهان های نخست و جهان دوم.سینمای نخست دربرگیرنده سینمای بولیوود است—ساخته یک کشور جهان سوم—اما ین سینما می تواند دربرگیرنده فیلم های ساخته شده در کشورهای جهان نخست نیزباشد:« فیلم های خبری آرشیو،یک گروه فیلم سازی چپ نوین امریکایی،« چینه جورنالی» جنبش دانشجویی ایتالیا، فیلم های« اتا ژنه غو» (اوضاع کلی) سینمای فرانسه، و فیلم های جنبش های بریتانیایی و ژاپنی». (سولاناس و گتینو،1969،به نقل از چنن،1983،ص17).برای جای د ادن سینمای سوم درجایگاهی امروزی تر، به فیلم های آلن کلارک و مایکل هانکه به عنوان نمونه های سینمای سوم در بیست سال گذشته اشاره می کنم.به ویژه بر این باورم که« فیل» ساخته کلارک و« بازی های بامزه»ساخته هانکه دو نمونه از ظریف ترین واکنش های سینمای سوم به نمایش خشونت هستند.هر دو فیلم بیننده را به چالش وا می دارند تا به فراسوی ساخت های شکلی سینمایی سینمای نخست بنگرد وخود را به پرسش گیرد وهردو جامعه را نیز به چالش فرامی خوانند.فیل درباره فرهنگ کشتار در ایرلند شمالی است و بازی های بامزه درباره پذیرش خشونت بر پرده سینما از سوی مخاطب است.

می خواهم به چیزی بپردازم که آن را سه عنصر کلیدی در تعریف سینمای سوم می دانم و می خواهم آنها را به عنوان روش های تولیدی در بحث از آثار جنینگز به کار بندم.حوزه های که به تحلیل می گذارم اینها هستند:تقابل سیاسی، با نگاه به فیلم « آتش ها برافروخته شدند»،سینمای ملی با نگاه به فیلم های دوره جنگ او، و تقابل روایی،مباحث مخاطب و تعامل، با نگاه به فیلم به بریتانیا گوش بسپار.

هیچ نظری موجود نیست: