۶/۰۷/۱۳۹۱


امریکای اوباما در سال 2016
دینش دسوزا، 2012، امریکا


اوباما 2016 
برگردان مقاله فیگارو، روزنامه دست راستی فرانسه
محسن قادری

برگردان این مقاله به قصد تایید یا رد این فیلم نیست بلکه برای تاکید بر این موضوع است که این فیلم که بر پایه الگوی تئوری توطئه بنا شده در زمانه ای ساخته شده است که امریکا به انتخابات ریاست جمهوری خود نزدیک می شود و افکار عمومی آن تشنه دریافت های تازه درباره آینده سیاسی کشور خود و نقش سنتی آن در مناسبات جهانی است. الگوی تئوری توطئه که از الگوهای محبوب مستند سازان سیاسی است و مایکل مور نیز یکی از شناخته شده ترین چهره های آن محسوب می شود در تحلیل مسائل از دست های پنهان در سیاست سخن می گوید و معتقد است ریشه تمام مشکلات سیاسی و اجتماعی یک کشور در عملکرد یک فرد یا نهاد مشخص نهفته است و راه حل را در حذف یا کنارگیری این شخص یا نهاد می داند. ابزار اصلی اقناع مخاطب در این گونه فیلم ها ایجاد حس ترس در مخاطب با برانگیختن احساس خطر قریب الوقوع برای آینده سیاسی یک کشور است.  در مورد این فیلم شاید بتوان گفت که یکی از مهم ترین اهداف آن مبارزه تبلیغاتی به منظور بهره گیری از یک موقعیت حساس تاریخی (انتخابات ریاست جمهوری امریکا) برای حذف رقیب از صحنه باشد.

با این مستند که حمله شدیدی به باراک اوباماست، دینش دسوزا به مایکل مورِ محافظه کاران تبدیل می شود.

 اگر میت رامنی این هفته در شهر تمپا در فلوریدا موفق به برانگیختن توده های جمهوری خواه نشود فیلم مستند « امریکای اوباما در سال 2016 » به این امر نائل می شود. « امریکای اوباما در سال 2016 » مستند ضد اوبامای دینش دسوزا که در اصل نویسنده مقالات سیاسی است و اصالت هندی دارد تا حدی حکم « فارنهایت 9/11 » را برای محافظه کاران پیدا کرده است. در آن فیلم، مایکل مور حمله به عراق را مورد انتقاد قرار می داد. کارگردان این فیلم نیز گفته است که از مایکل مور کارگردان چپ گرا و اثر او الهام گرفته است.

« امریکای اوباما در سال 2016 » در ژوییه امسال در سالنی در شهر هوستون در تگزاس بدون جار و جنجال رسانه ای به نمایش در آمد و سه هفته بعد نمایش آن در 10 سالن دیگر دنبال شد. در آخر این هفته پخش آن در 1090 سالن در سراسر امریکا ادامه یافت که حدود ده سالن آن در شهر تمپا قرار داشت. فروش این فیلم در ظرف شش هفته به رقم 9.2 ملیون دلار رسید که برای یک فیلم مستند رکورد محسوب می شود. هرچند این رقم از رقم فروش 119.2 ملیون دلاری « فارنهایت 9/11 » در سال 2004 فاصله بسیار زیادی دارد اما تاکنون هیچ مستندی در پشتیبانی از محافظه کاران به چنین موفقیتی در امریکا دست نیافته است. دینش دسوزا برای ساخت فیلم خود از حمایت مالی جرالد مولن تهیه کننده فیلم « فهرست شیندلر » ساخته استیون اسپیلبرگ برخوردار بود

اگر حرف کارگردان فیلم را قبول داشته باشیم امریکاستیزی رییس جمهور کنونی امریکا ریشه در استعمار ستیزی پدرش دارد. گفتار فیلم چنین می گوید : « همه چیز در اتوبیوگرافی او - رویای پدرم - بیان شده است ». کارگردان برای اعتبار بخشیدن به نظریه خود با کارشناسان، روان شناسان و حتی نزدیکان رییس جمهور و از جمله برادرش جورج در کنیا گفت و گو می کند. دسوزا به موضوعات جالب دیگری چون خوشنودی رسانه های امریکا به باراک اوباما در سال 2008 اشاره می کند. اما این تنها موضوعی نیست که به آن پرداخته شده است. کارگردان در توضیح امریکا ستیزی رییس جمهور کنونی به امتناع او برای جلوگیری از دست یابی ایران به بمب اتمی اشاره می کند. او می گوید که رییس جمهور امریکا محصول خالص صهیونیست ستیزی است و برای اثبات این نظریه به سخنرانی او در سال 2009 در قاهره ارجاع می دهد که وی در آن سخن از « احترام » و « درک متقابل » میان امریکا و اسلام به میان می آورد. 

به اعتقاد دینش سوزا باراک اوباما یک فکر بیش تر در ذهن ندارد: تضعیف امریکا برای اینکه غلبه اش بر دنیا به پایان رسد. فقدان چاره اندیشی برای کاهش بدهی های سرسام آور امریکا یکی از اهداف اصلی این استراتژی است که به عقیده این مستندساز اوباما آن را دنبال می کند: « بدهی یک سلاح کشتار جمعی است ». او که موفقیت فیلم اش را مدیون ترس مخاطبان است با قطعیت اعلام می کند که اگر باراک اوباما دوباره به کاخ سفید راه یابد تغییری بنیادی در امریکا ایجاد خواهد کرد. این همان استدلالی است که اوباما در سخنرانی های خود علیه رامنی به کار می برد. پم پولارد نماینده زن ایالت اوکلاهما پس از تماشای این فیلم در حالی که دست می زند می گوید: « من منبع الهام خود را پیدا کردم. حاضرم برای تمام جوانانی که می شناسم و می خواهند این فیلم را ببینند بلیط بخرم. این یک سند بی نظیر است. این اولین فیلمی است که با ما حقیقت را می گوید. ما به جای هم سطح شدن با کشورهای اروپایی می خواهیم رهبر جهان باشیم اما اگر این وضع ادامه پیدا کند هیچ کس ترسی از ما نخواهد داشت ».


این مطلب، برگردان آزاد مقاله فیگارو است با عنوان زیر:

Obama 2016, le brûlot qui enflamme les républicains 


شناسه فیلم

2016: Barak Obama's America
Directors: Dinesh D'Souza, John Sullivan
Writer: John Sullivan
Country: USA
Language: English
Relese date: 24 August 2012

۶/۰۴/۱۳۹۱

سینمای آزاد ایران



عکس از سایت سینمای آزاد



سینمای آزاد ایران
چکیده گفت وگو با محمد حقیقت 
برگردان: محسن قادری

در سال 1968 چند فیلم ساز که در زمینه تولید فیلم های خانگی در تهران فعالیت می کردند شروع به ساخت فیلم های داستانی کردند و تصمیم گرفتند که گروه « سینمای آزاد » را تشکیل دهند که ارجاعی به « سینمای آزاد » انگلستان در همین دوره بود. شهریار پارسی پور، بهنام جعفری،  همایون پایور، فیروز گوهری، ناظم زاده و شیبانی با این ایده اولیه شروع کردند که هرکسی به انتخاب خود با تشریک امکانات و اطلاعات فنی خویش با دیگر فیلم سازان می تواند راسا به ساخت و تولید فیلم بپردازد. بصیر نصیبی تنها فرد در این میان بود که فیلم نمی ساخت و پخش و نمایش 30 تا 35 فیلمی را عهده دار شد که از طریق این فیلم سازان ساخته شده بود. در سال 1969 این فیلم سازان تصمیم گرفتند که « جشنواره سینمای آزاد » را  برای نمایش فیلم هایشان پی ریزی کنند.

در اکتبر 1971 شهر شیراز به نوبه خود دارای جشنواره شد که در کنار « جشن هنر شیراز » در آن آثار فیلم سازان شرکت کننده از شهرهای دیگر ایران به نمایش در آمد.

در سپتامپر 1971 به یاری دوستان ساکن زادگاهم اصفهان (به ویژه اکبر خواجویی) تصمیم گرفتیم که گروه « سینمای سوپر 8 » تشکیل دهیم که مثل همیشه اصل اول آن همکاری جمعی میان فیلم سازان و تولید شخصی بود. بعدا زاون قوکاسیان به ما پیوست. ما برنامه های نمایش فیلم همراه با فروش بلیط داشتیم که به ما امکان خرید وسایل فیلم سازی می داد و می توانستیم آنها را به طور مشترک مورد استفاده قرار دهیم. همزمان درویش حیاتی در آبادان، کیانوش عیاری در اهواز، ناصر غلامرضایی در خرمشهر و مهرداد تدین در مشهد همین الگو را دنبال کردند. در پایان همین سال این پنج گروه با نصیبی تماس گرفته و تصمیم گرفتند که همگی همراه با گروه تهران و پنج گروه شهرستانی با نام واحد « سینمای آزاد » شناخته شوند. 

گروه ها نمایش و تبادل فیلم ها را آغاز کردند. فیلم سازها سود نمی بردند و درآمد کسب شده صرف خرید وسایل و مواد فیلم سازی می شد. من در شهر خود اصفهان این روش کار را با تاسیس باشگاه فیلم (سینه کلوب) شروع کردم و در آنجا فیلم های سوپر هشت و همچنین فیلم های کلاسیک سینما را در کنار هم نمایش می دادم. سپس فیلم ها به جشنواره تهران فرستاده می شدند. 

در سال 1972 عبدالله باکیده در همدان و سپس محمد امین در بروجرد گروه های جدیدی ایجاد کردند. 

در سال 1973 گروه تهران کتابی با نام « سینمای آزاد » منتشر کرد که موفقیت خوبی داشت و باعث شناخته شدن جنبش شد. در پایان همین سال تلویزیون ایران تصمیم گرفت با کمک کردن در زمینه تامین مواد و وسایل فیلم سازی به این گروه ها کمک کند. کم کم گروه های سوپر 8 تحت نظارت تلویزیون و در نتیجه تا حدودی تحت نظارت دولت در آمدند. 

در سال 1974 نزدیک به شانزده شهر دارای گروه « سینمای آزاد » بود که هزینه های آنها از قبیل تهیه جا و اجاره آن، مواد و فیلم خام را تلویزیون می پرداخت. 

من هر ماه در اصفهان 50 کاست سه دقیقه ای برای حدود 15 فیلم ساز دریافت می کردم. هرچند که هزینه های فیلم خام را تلویزیون می پرداخت اما تولید آزاد بود و تنها چیزی که لازم داشت یک فیلمنامه بود. اما در پایان سال 1974 برنامه پخش هفتگی فیلم های سینمای آزاد از تلویزیون و سپس نمایش های عمومی فیلم ها در شهرهای مختلف با اعمال سانسور مواجه شد. رابط میان تلویزیون ( حکومت) و گروه ها بصیر نصیبی بود. 

این سانسور سپس بر انتخاب فیلم ها برای شرکت در جشنواره های مختلف داخلی و بین المللی که سینمای آزاد تهران مسئول آن بود نیز اعمال می شد. به این طریق برخی از بهترین فیلم های سوپر 8 و حتی شاید برخی از بهترین فیلم های ایرانی هیچگاه به طور شایسته در داخل دیده نشدند و کپی آنها توسط بصیر نصیبی در اختیار ساواک تلویزیون قرار می گرفت. بعدا برای شرکت در جشنواره های خارج برخی از کپی ها (که تنها نسخه آن بود) ناپدید شد. باید یادآوری کرد که سینمای سوپر 8 با وجود این سانسور « خفیف» تنها سینمای متعهد کشور بود. در واقع فیلم های تجاری و غیره نیز که توسط دولت سرمایه گذاری می شدند می بایست از کمیسیون های مختلفی می گذشتند که مسئولیت ارزشیابی فیلم نامه ها و درنتیجه مسدود کردن پخش فیلم های خطرناک برای حاکمیت را بر عهده داشتند. 

در سال 1974 ما یک برنامه مرور فیلم های سوپر 8 در ایران و مثل همیشه در اصفهان با عنوان « چشم انداز های سینمای جنوب » برگزار کردیم. در واقع فیلم سازان زیادی در جنوب به فیلم سازی مشغول بودند. جنوب ایران دارای شهرهای بزرگ نفت خیزی است که هرچند در ثروت و آبادانی کشور سهم اساسی دارند اما ساکنان آنها تنگدست مانده اند. 

اگر تعداد فیلم های ساخته شده توسط گروه های مختلف « سینمای آزاد » را  800 تا 1000 فیلم تخمین بزنم همچنین باید به 200 فیلم دیگری نیز اشاره کنم که توسط گروه های « سینمای جوان » ساخته شدند. این گروه را منتقد معروف بیژن مهاجر راه اندازی کرد و بودجه آن را وزارت فرهنگ به منظور رقابت با تلویزیون تامین می کرد. این گروه ها که زیر نظر « مراکز هنر و فرهنگ » و نظارت وزیر در شهرهای مختلف ایران فعالیت می کردند نسبت به گروه های ما متشکل از افراد مسن تری بودند و اعضا آنها را غالبا کارمندان جز یا کارکنان رده بالای دولت تشکیل می دادند و احتمالا به فیلم سازان آماتور فرانسه شباهت داشتند. 

مراکزی چون « کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان » نیز وجود داشتند که زیر نظر همسر شاه سازمان دهی می شدند و در هر شهری دفتری داشتند. این مراکز که به کودکان زیر شانزده سال و تحت نظر معلمان اختصاص داشتند حدود 150 فیلم تولید کردند. باید یاد آوری کنم که آنها از امکانات 16 م م و یا 35 م م برخوردار بودند.

من روزی به هژیر داریوش دبیر کل جشنواره بین المللی فیلم تهران نامه ای نوشتم و از او درخواست کردم که در « جشنواره بین المللی تهران » جایی برای فیلم های خوب سوپر 8 در نظر بگیرد و او در سال 1975 بخش « سینمای آینده ایران » را به جشنواره اضافه کرد که در این بخش حدود 60 فیلم که تعدادی از آنها را همین فیلم سازان بسیار جوان تهیه کرده بودند به نمایش درآمد و همین امر به منتقدان دنیا که به جشنواره آمده بودند امکان داد تا سینمای سوپر 8 ایران را بشناسند. 

گروه چهارمی نیز وجود داشت که « کاخ جوانان » آن را تشکیل داده بود. کاخ جوانان یک جور خانه جوانان و فرهنگ بود که در هر شهری یک کارگاه سوپر 8 داشت و هر سال جشنواره های کوچکی برگزار می کرد. 

این گروه های اخیر روی هم رفته حدود صد فیلم ساختند که بیش از 50 فیلم آن را گروه پنجمی ساخت که باید آنها را گروه « نادیده گرفته شدگان » نامید، یعنی فیلم سازان صد درصد مستقلی که فیلم هایشان را در همه این جشنواره ها نشان می دادند. 

به نظر من همه این گروه ها هنوز هم فعال هستند. علاوه بر 1200  تا 1300 فیلم ساخته شده قبل از انقلاب باید هم اکنون همه فیلم های ساخته شده در طی رخدادهای انقلاب و همچنین همه فیلم هایی را محاسبه کرد که هر ساله در تمام شهرهای کشور توسط افرادی با خاستگاه های مختلف ساخته شده اند.

هرچند برخی فیلم ها توانستند از سال 1973 به بعد در سطح دنیا به نمایش در آیند و گاه حتی جوایز متعددی در جشنواره های بین المللی کسب کنند وجود این سینمای خارق العاده و ارزشمند هنوز هم چندان که باید در فرانسه شناخته نشده است. با این وجود در 24 ماه مارس 1979 من تعدادی از فیلم های بچه های اصفهان و آبادان را که گردآوری کرده بودم در پاریس در سینماتک فرانسه به نملیش گذاشتم که همزمان با مرور بر آثار آقای سهراب شهید ثالث در سینماتک فرانسه بود و وی به دیدار این فیلم ها آمد و بسیار مرا تشویق کرد.

فیلم های داستانی، مستند و فیلم های آرشیوی به سهم خود بیانگر وضعیت کشور در دوره دیکتاتوری شاه هستند. برخی از این فیلم ها حتی شاهکارهای اصیل سینمایی هستند. 

در حال حاضر در حال ندارکاتی برای تولید فیلمی بلند درباره انقلاب هستم  که امیدوارم بتوانم به زودی آن را به صورت 35 م م در کشورم فیلم برداری کنم.

این مطالب در سپتامبر 1979 در گفت و گوی ونسان تولدانو با محمد حقیقت در پاریس گردآوری شده است.