۹/۳۰/۱۳۸۸

لنی ریفنشتال

لنی ریفنشتال،افریقا


لنی ریفنشتال

Leni Riefenstahl
1902-2002

محسن قادری

بحث انگیزترین، با استعداد ترین و شناخته شده ترین کارگردان آلمانی که شاهکارهای خود را در دوران رایش سوم وبرای آن ساخت. برخی منتقدان، وی را نابغه دانسته و برخی دیگرهمکاری او با رژیم نازی را بخشش ناپذیر دانسته اند. او تنها کارگردان آلمانی رایش سوم است که گرچه دادگاه دوبار درسال های 1948 و 1952 تبرئه اش کرده بود اما نتوانست هیچ یک از طرح های فیلم سازی اش را پس از جنگ به پایان برساند.

لنی ریفنشتال کار فیلم سازی را با بازی درگونه « فیلم هایِ کوهستانیِ » آرنولد فانک آغاز کرد. زیبایی خیره کننده و اندام ورزشی او (ریفنشتال هنگام بازی در نخستین فیلم فانک رقصنده بود) شکوه عینی کوه ها را به همآوردی می طلبید. او در فیلم های فانک براستی بازیگر بود ونه پوشش و پس زمینه ای برای صحنه های فیلم.

او ورزشکار و طبیعت دوست ونمادِ زنِ پویا و آزاد بود. با وجود این آزادسری، دنیای کوه نوردی مردسالار پذیرای او شد. ریفنشتال در سال 1932 فیلم کوهستانی خود « پرتو آبی » [1] را ساخت که زندگی روزمره کوهستان را با نمادها و نشانه های شاعرانه درهم می آمیزد. این فیلم همچنین فرصتی بود تا اوبیش از حد به رازورزی رمانتیک رو آورد و زییایی جسمانی خود را به نمایش گذارد.

با این همه، آوازه ریفنشتال از بازیگری، نمود ظاهری، یا فیلم های آغازین او برنیامد بلکه ازساخت دو فیلمی به دست آمد که یوزف گوبلز سفارش ساخت آنها را به وی داد: « پیروزی اراده » (1935) [2] و « المپیا » (1938) [3]. مستند « پیروزی اراده » یکی از گردهم آیی های حزب ناسیونال سوسیالیست در نورمبرگ به سال 1934 را پوشش می دهد. گرچه روشن نیست که آیا آنچه می بینیم براستی بخشی ازاین گردهم آیی است، متاثرازعمل به فیلم درآمدن است یا چه بسا برای این فیلم صحنه پردازی شده اما سه چیز قطعی است:

نخست آنکه این فیلم یک اثر توانمند فیلم سازی تبلیغاتی است که قدرت سیاسی و نظامی رژیم نازی را می ستاید. ریفنشتال از شکل های انسانی همانند تکه های سازنده معماری بهره می گیرد، رژه نظامی را تا حد آیینی مذهبی فرامی برد وبا کاربرد پلاکاردها، پرچم ها، و ستون ها، فضا را باز و بسته می دارد.

دوم آنکه تصاویر و ایده های این فیلم به فراوانی در فیلم های دیگر به کار برده شدند که از آن میان می توان به این فیلم ها اشاره کرد: « فیلم ترسناک راکی » (جیم شارمن، 1975) [4]، « جنگ ستارگان » (جورج لوکاس، 1977) [5]، و « جواهرنیل » (رابرت زمکیس، 1985) [6].

سرانجام آنکه ریفنشتال از گردهم آیی سال 1933 نورمبرگ فیلمی ساخته بود (پیروزی ایمان، 1933) [7] که درآن بسیاری از فنونی را می آزماید که در فیلم « پیروزی اراده » یافت می شوند. از همین رو برخی منتقدان بر این باورند که گردهم آیی سال 1934 در سازگاری با
دید و بینش او سازمان دهی شده بود.

« المپیا » از دو بخش تشکیل شده است: « جشن مردم » [8] و « جشن زیبایی » [9]. این مستند که درباره بازی های المپیک سال 1936 برلین ساخته شده 43 فیلم بردار را به کار گرفته بود تا ازهر زاویه قابل تصوری فیلم بگیرند و خمیرمایه فیلم ریفنشتال را دراختیار وی نهند. المپیا که از دیرباز معیار فیلم های ورزشی بوده نه تنها دستاوردهای فردی که پیکر انسانی را نیز ارج و بزرگی می بخشد. این فیلمی صمیمی و آگاهی رسان است.

پس از شکست آلمان نازی در جنگ جهانی دوم و فروپاشی رایش سوم ریفنشتال بار دیگرکوشید کار کارگردانی را پی گیرد. در 1954 فیلم « خاک های پست » (1940-1944) [10] را به نمایش درآورد، فیلمی که فیلم برداری آن را پیش از پایان جنگ به پایان برده بود. دو طرح فیلم او درباره قبیله « نوبا » در افریقا ناتمام مانده اند اما کتاب عکسی از کارهای او در این زمینه انتشار یافته است. او در سال 2002 « جلوه های زیر آب » [11] رابه نمایش درآورد، اثری که فیلم برداری آن را یک دهه زودتر از آن آغاز کرده بود که غواصی با کپسول هوا را در سن 90 سالگی فرابگیرد. این فیلم نشان دهنده جهان نهفته در زیر و زبر صخره های مرجانی و توان ورزشکاری بی پایان اوست.

درگذرسال ها توجه به آثار ریفنشتال کاهش نیافته است. این نکته را به ویژه درمقاله بسیارمنفی سوزان سونتاگ « مجذوبیت به فاشیسم » [12] (کتاب شناخت نیویویورک تایمز، 1975) می توان دید. همچنین مجله امریکایی « اسپورت ایلوستریتید » (1989) [13] نیز شماره ای را به لنی ریفنشتال و فیلم « المپیا » اختصاص داد. مستند سه ساعته « زندگی شگفت انگیز وهول انگیز لنی ریفنشتال » (ری مولر،1993) [14] نیز به زندگی و کارهای او می پردازد. این فیلم یکی از برترین آثار ساخته شده درباره اوست چرا که ریفنشتال شخصیت محوری این فیلم است وگفته هایش به تصاویر فیلم هایش پیوند می خورند. ریفنشتال دراین فیلم به مکان های فیلم برداری فیلم هایش می رود و درباره ساخت آنها توضیح می دهد. این فیلم همچنین نشان دهنده دیدگاه آشکارا متضاد ریفنشتال با سازنده این مستند است که می کوشد وی را به دلیل همکاری با رژیم نازی به پوزش خواستن وادارد اما ریفنشتال رنجیده و خشمگین از ارزش های هنرخویش و سیاسی نبودن خود دفاع می کند. افزون براین فیلم ها می توان به بی شمارمستندهای کوتاهی اشاره کرد که در سال 2002 همزمان با صد سالگی او ساخته شدند.

برگرفته ازکتاب « فرهنگ تاریخی سینمای آلمان »، 
رابرت سی . رایمر، کارول جی رایمر، انتشارات اسکیرکرا، 2008.

Historical Dictionary of German Cinema
Robert C. Reimer and Carol J. Reimer,
2008


همپیوندسینمای مستند آلمان

والتر روتمن



1Das blaue Licht/The Blue Light

2Triumph des Willens/Triumph of the Will

3Olympia/Olympia

4. Rocky Horror Picture Show by Jim Sharman

5. Star Wars by George Lucas

6. Jewel of the Nile by Robert Zemeckis

7Der Sieg des Glaubens/Victory of Faith

8Fest desr Volker/Festival of the people

9Fest der Schonheit/Festival of Beauty

10Tiefland/Lowlands

11Impressionen unter Wasser/Impressions under Water

12. Fascinating Fascism(New York Times Review of Books

13. Sport Illustrated

14Die Macht der Bilder:Leni Riefenstahl
/The Wonderful, Horrible Life of Leni
Riefenstahl

۹/۲۵/۱۳۸۸

والتر روتمن


والتر روتمن،1887-1941

والتر روتمن*
1887-1941

محسن قادری

والتر روتمن، فیلم ساز آوانگارد، مستندساز، و پیشگام پویانمایی در سینمای آلمان بود. اگرچه کار هنری اش را با نقاشی آغاز کرده بود به زودی به کار فیلم سازی رو آورد و در سال 1918 اعلام کرد که « نقاشی کردن دیگر معنایی ندارد. نقاشی باید به جنبش درآید ». نتایجِ به جنبش درآوردن تابلوهای نقاشی اش فیلم هایِ پویانماییِ تجربیِ « آثاریک تا چهار » [1] (1921-1925) و سکانس شاهینِ پویانمایی شده در فیلم « مرگ زیگفرید » [2] (1924) ساخته فریتز لانگ است که نیمه نخست فیلم حماسی « نیبلونگن »[3] (1924) را تشکیل می دهد.

به یادماندنی ترین فیلم روتمن مستند «برلین، سمفونی شهر بزرگ » [4] (1927) است که دراصل می بایست تولید مشترک او و کارل مایر، فیلم نامه نویس، می بود اما مایر کار را رها کرد زیرا احساس می کرد که این فیلم به جای نشان دادن تضادهای اجتماعی بیش بر زیبایی ها تاکید دارد. برلین،سمفونی شهر بزرگ، مونتاژی از ریتم های یک کلان شهر است که از فنون مونتاژی کارگردانان روس چون زیگا ورتوف وسرگئی آیزنشتاین تاثیر پذیرفته است. روتمن زندگی برلین را از برخاستن تا خفتن شهر دنبال می کند. با وجود دینی که این فیلم به فیلم سازان روسی وفنون فیلم سازی آنها دارد، منتقدان اشاره دارند که زندگی برلین آن چنان که دراین فیلم به نمایش درآمده از آرمان گرایی اجتماعی کارهای آنها برخوردار نیست. با این همه، این فیلم یکی از آثار برجسته سینمای خاموش آلمان است. واقع گرایی فیلم روتمن که به فیلم های خبری همانند است، تضاد با اکسپرسیونیسم سینمای آلمان و برداشت سینمایی از جنبش ادبی « عینیت نوین » [5] آلمان را بازتاب می دهد. روتمن با زدودن کامل میان نویس ها، داستان یک روز از زندگی برلین را در پنج پرده به نمایش می گذارد و پاره های فیلم خود را به کمک جنبش های آهنگین مردم، خودروها، ترن ها، هواپیماها، و مسابقات تفریحی به هم پیوند می دهد. از فیلم روتمن درهمان دوره تقلید گسترده شد و این فیلم الهام بخش مستندهای شهرپرداز بسیاری شد که بر موسیقی سمفونیک استوار بودند. تاثیر این فیلم را همچنین می توان در فیلم های نامستند نیز بازیافت. سکانس مونتاژی بنادر اروپای شمالی در فیلم « زیر پل ها » [6] (1945) ساخته هلموت کوتنر یادآور مونتاژی مشابه است که از فیلم روتمن نشان دارد.

کارفیلم سازی روتمن دردوره نازی ها نیزادامه یافت. او بخشی از فیلم نامه « پیروزی اراده » [7] (1935) شاهکار تبلیغی لنی ریفنشتال را نوشت. گفته می شود که روتمن نوشتن و کارگردانی عنوان بندی آغازین این فیلم را به انجام رسانده که هیتلر را همچون نجات دهنده به نمایش درمی آورد. او همچنین شماری مستند کوتاه برای رژیم نازی ساخته که به شکل گیری برنامه فیلم های خبری سینمای نازی، فیلم های کوتاه فرهنگی و فیلم های بلند یاری رساندند.

برگرفته از:
فرهنگ تاریخی سینمای آلمان، رابرت سی . رایمر، کارول جی رایمر، انتشارات اسکیرکرا، 2008.



Historical Dictionary of German Cinema
Robert C. Reimer and Carol J. Reimer
2008



*Walter Ruttmann


1Opus I-IV
2Siegfried Tod/Siegfried's Death ,1924
3Die Nibelungen/The Nibelungen,1924
4Berlin -Sinfonie der Grosstadt/Berlin:Symphony of a Great City,1927
5Neue Sachlichkeit/New objectivity
6. Helmut Kautner's Unter des Brucken/Under the Bridges,1945
7Triumph des Willen/Triumph of the Will, 1935

۹/۱۴/۱۳۸۸

سینما چشمِ زیگا ورتوف



سینما چشم ورتوف
محسن قادری


سینما چشمِ زیگا ورتوف :
سینما همچون آشکارکننده واقعیت

دوربین همچون بینای کل و مونتاژِ آفریننده همچون شیوه بازنمایی حقیقت.

برشی از بیانیه 1923 ورتوف

من چشمم، چشم مکانیک. من، ماشین، شما را به تماشای جهانی می برم که تنها دوربین تواند دید. از این پس از ایستایی انسانی آزادم. من در جنبش جاودانم. به چیزها نزدیک می شوم، از آنها دور می شوم، بر آنها می لغزم، درون اشان می روم (...).
کینوپراودا، عنوان هنری نوینی است، هنرِ خودِ زندگی. سینماچشم، دربرگیرنده:
همه فنون فیلم برداری و همه تصاویرِ در جنبش است که امکان پیوستن به حقیقت را فراهم می آورند، حقیقتی در جنبش.

سینماچشم ورتوف
  • دوربین باید همچون سینماچشم عمل کند.
  • کارکردش آن است که به هنگام رخ دادن رویدادهایِ نگریسته شده، جایگزین چشم تماشاگرشود.
  • دوربین چشمی ماشینی است که امکان ثبت حقیقت به شیوه ای عینی تر ازچشم انسان را فراهم می آورد.
  • دوربین ابزاری توانمند وبینای کل است که به خدمت واقعیت درمی آید.
سینماچشم همچون سینماتحلیل. سینماچشم، نگرنده « چیزی که چشم نتواند دید »، همچون میکروسکوپ و تلسکوپ زمان، همچون امکان جنبش بی مرز، بی فاصله؛ همچون کاربرد دوربین از دور، همچون زندگی به خودی خود. سینماچشم نه برای سینماچشم بلکه برای حقیقت به وسیله و با امکانات سینماچشم، یعنی سینماحقیقت. فیلم بردای بی خبرانه نه برای فیلم برداری بی خبرانه بلکه برای نشان دادن آدم ها به گونه بی پیرایه، برای به ثبت رساندن آنها با چشم دوربین به هنگامی که بازی نمی کنند، برای خواندن افکارعریان آنها با دوربین فیلم برداری. سینماچشم همچون امکان دیدپذیرساختن نادیدنی، آشکارساختن ناپیدا، نمودارساختن نهان داشته ها. نابازی را به جای بازی و حقیقت را به جای دروغ نشاندن، وسرانجام، جایگزین ساختن سینماحقیقت (بیانیه،1923).

نظریه ورتوف

  • نظریه نهایت گرای سینمایِ جامعه شناختی.
  • ورتوف در پی ممنوع ساختن سینما ازهرآن چیزی است که به گونه آنی ثبت نشده باشند.
  • اودرپی به فیلم درآوردن زندگی به گونه آنی و تقریبا پنهانی است.
  • او می خواهد رفتارهای موجودات انسانیِ زنده و واقعی را به گونه بی پیرایه آشکارسازد.
  • به پندار او سینماگر باید خود را حذف کند و گاه پنهان دارد تا رفتارها واحساسات را بدون خدشه به ثبت رساند.

فیلم همچون آشکارکننده حقیقت


  • این ایده که فیلم سندی تصویری است که می تواند حقیقت را همان گونه که هست آشکار سازد.
  • دانشمندان اثبات گرا و انسان شناسان پایان سده نوزدهم وآغاز سده بیستم نیزهمین دیدگاه را داشتند.
  • دیدگاهی که به قابلیت های عینی دوربین باوربسیار دارد و در پی گزینش حقیقت ودیدگاه فیلم سازنیست، یعنی جنبه هایی که برهمه گونه ثبت سینمایی تقدم دارند.

حذف سینماگر

  • ورتوف درپی حذف مطلق سینماگر است، سینماگری که همچنین می تواند خود را پنهان دارد و در رخ دادها دخالت نورزد.
  • دراینجا مساله به فیلم درآوردن واقعیت به شیوه ای است که اگر سینماگر هم نباشد بازهم این واقعیت رخ دهد.
  • سینماگر/پژوهشگران ناب اندیش واثبات گرای امروزهمچنان همان باوری را دارند که ورتوف داشت.
  • اما آنها ایده پنهان کردن خود به هنگام فیلم برداری را نمی پذیرند و بیش تر در پی آنند که سدِ راه رخدادها و آدم های به فیلم درآمده نشوند.

مردی با دوربین فیلم برداری،1929
  • این فیلم بیش ازهمه بازنمودی از تحقق عینی نظریه های ورتوف است.
  • دراین فیلم ورتوف در پی رسیدن به دید همه جانبه دوربین است، « دوربین بینای کل ».
  • او خواهان آن است و نشان می دهد که می توان با پاره های واقعیت، روایتی یکپارچه آفرید.
  • او تکه های واقعیت را به فیلم درمی آورد.
  • سپس بر پرده وبه کمک مونتاژ، فراهم آمدن پاره های واقعیت همچون کلیت واحدی که نشان از حقیقتی مضمونی دارد را به نمایش می گذارد.

حقیقت مونتاژ

« اما نشان دادن پاره های تک افتاده حقیقت برپرده به تنهایی کافی نیست. تصاویر حقایق جدا ازهم می بایست دیگر بار به گونه مضمونی و به شیوه ای سامان داده شوند که حقیقت ازکل حاصل آید ».
(گزیده بیانیه سینماچشم، 1923.)

مونتاژ خلاقه ورتوف


  • « سینما می بینم » (با دوربین می بینم) + « سینما می نویسم » (با دوربین روی فیلم خام می نویسم) + « سینما سامان می دهم » (مونتاژ می کنم).
  • لحظه ای که خلاقیت به میان می آید تا پاره های واقعیت را به گونه یکپارچه سامان دهد، همچون حقیقتی که از کل حاصل می آید.
  • اهمیت تک تک عناصر و یکپارچگی یی که ایجاد می کنند.
  • کاربرد گسترده فنون گوناگون مونتاژی (نزدیک شدن ها، رویارویی ها).
  • جست وجوی رویکردی خلاقه به مونتاژ برای رسیدن به حقیقت.

منابع

ونسان امی یل (1997). « زیبایی شناسی مونتاژ ». انتشارات ناتان سینما، صص، 52-53.
گی گوتیه (1995). « مستند، سینمایی دیگر ». انتشارات ناتان سینما، صص، 147-150.

همپیوند
برگردان فارسی بیانیه سینما چشم