۱۱/۰۴/۱۳۸۷

از زبان مستندساز


روی جلد کتاب « فیلم مستند »، پل روتا، 1935*

از زبان مستندسازان
محسن قادری

ما به فیلم چون گلوله ای می اندیشیم که آتش به جان می زند. باید آن را چون سنگی به کار بریم که سکوت را می شکند یا همچون گلوله ای که نبردی را می آغازد. شعر به خودی خود هدف نیست بلکه برای ما ابزار دگرگونی جهان است.

ریموندو گلیزر، سینماگر انقلابی آرژانتین و مبارز آزادی خواه سال های دهه 60 و70**
Raymundo Gleyzer

این سخنان همچنین به ارنستو آردیتو، یکی از دوکارگردان مستند « ریموندو » (2002)
که درباره ریموندو گلیزر ساخته شده نیزمنسوب است.

فیلم سازانی که برای رسیدن به سینمای انقلابی در امریکای جنوبی تلاش می کنند نباید خود را به افترا زدن یا دعوت به تامل محدود سازند. آنها باید بکوشند به کنش فراخوانند. باید گنجایش اشک وخشم وشوق وایمان مردم را فراخواند.

ریموندو گلیزر

درفیلم های داستانی کارگردان خداست، درفیلم های مستند خدا کارگردان است.

آلفرد هیچکاک

واقعیت دگرگونی می پذیرد؛ برای بازنمایی آن باید شیوه های بازنمایی دگرگون شوند.

برتولد برشت

پی بردیم که مساله مهم خود فیلم نیست بلکه چیزی است که دامن می زند.

فرناندو سولاناس (« سینما همچون اسلحه »)

گذشته از هر چیز مستند باید بازتاب مسائل و واقعیت های کنونی باشد. مستند نمی تواند افسوس خوار گذشته باشد. پیش بینی کردن آینده نیزخطرناک است. مستند می تواند با به کارگیری میراث موجود توجه را به گذشته معطوف دارد و می دارد، اما این کار را تنها برای دلالت به برهانی نو انجام می دهد. مستند به هیچ رو بازسازی تاریخی نیست و کوشش ها برای رسیدن به چنین چیزی محکوم به شکست است. مستند بیش تر واقعیت و رویداد این روزگاراست که در پیوند با تداعی های بشری به بیان درآمده است.

پل روتا (1935)، فیلم ساز و منتقد و مورخ بریتانیایی سینما
Paul Rotha

براین باوریم که گنجایش سینما در حرکت به هر سو برای مشاهده و بهره گیری ازخود زندگی می تواند در قالب هنری نو و زنده ای به کار گرفته شود.

جان گریرسون، نخستین اصول مستند
براین باوریم که موضوعات و ماجراهای برگرفته ازواقعیت خام می توانند از موارد بازی شده بسیار زیباتر ( و در مفهومی فلسفی، واقعی تر) باشند.

جان گریرسون

گمان می کنم این امری ناگزیر است که مردم مستند را گونه ای فیلم خواهند یافت که جذاب تر ومهم تر از داستانی است. به گمانم همان چیزی که در ادبیات رخ داد و سلیقه داستانی به ناداستانی گروید در فیلم نیزچنین خواهد شد. شما به نوعی در سفری مساعد بخت هستید، سفری که به تجربه زندگی خیلی بیش ترنزدیک است. هنگامی که کسی را در فیلم مستندی بر پرده می بینید واقعا با فردی پیوند دارید که تجربیات زندگی واقعی را از سر می گذراند. بنابراین در مدت زمانی که فیلم را تماشا می کنید در واقع در جایگاه فرد دیگری هستید. مزیت شگفتی است داشتن چنین تجربه ای!

آلبرت مایزلس، مستندساز امریکایی
Albert Maysles

در مستند ما با عینیت و به تعبیری با واقعیت سر و کار داریم. اما واقعیت راستین، اگرچنین تعبیری را بتوان به کار برد، چیزی ژرف تر از این است. تنها واقعیتی که در نهایت مطرح است تفسیر ژرف است.

جان گریرسون، گفتار بی نام درباره مستند

من چشم ام. چشم مکانیک. من، ماشین، شما را به تماشای جهانی می برم که تنها دوربین تواند دید.

زیگا ورتوف، سینما چشم
Dziga Vertov

سویه ام سویه ادراک تازه جهان است. من جهانی بر شما می گشایم که نمی شناسید.

زیگا ورتوف، سینما چشم

من نمی دانم حقیقت چیست. حقیقت چیزی است دست نیافتنی. نمی توانیم گمان کنیم که داریم با دوربین حقیقت می آفرینیم. اما کاری که می توانیم انجام دهیم نمودارساختن چیزی به بینندگان است تا آنها بتوانند حقیقت ویژه خویش را بیابند.

میشل برو، فیلم ساز و فیلم بردار کانادایی، فیلم بردار خاطرات یک تابستان 
Michel Brault

هربرشی یک دروغ است. هرگز این چنین نیست. هرگز دو نما به این گونه در چرخه زمان در کنار هم نمی نشینند. اما شما دروغی می گویید تا حقیقتی را بازگویید.

وولف کوئنیگ، مستند سازهلندی

Wlof Coenig

دغدغه من احساس حضور بوده و است، نه شناخت یا تحلیل این یا آن مساله یا انجام یک کارشرافتمندانه اجتماعی یا چیزی از این دست بلکه کاری که همچون حضور داشتن باشد.
ریچارد لیکاک، مستند سازامریکایی 
Richard Leacock

ما در واقع تنها هنگامی در شناخت چیزی موفق ایم که از کسی فیلم بگیریم و او بیش تر به فکر کاری باشد که انجام می دهد نه این موضوع که ما مشغول فیلم برداری از او هستیم.
ریچارد لیکاک


بی شک دستکاری آگاهانه وجود دارد! هرآنچه به فیلم پیوند دارد دستکاری است... اگر از آن خوش تان بیاید تفسیر است. اگر خوش تان نیاید دروغ است - اما هرآنچه به این فیلم ها (Movies) پیوند دارد تحریف است.

فردریک وایزمن، مستندساز امریکایی
Frederick Wiseman


من سینما را چون منبر می دانم و آن را چون مبلغ به کار می گیرم.

جان گریرسون
واژه مستند برای من دشواری زاست. همه گمان می کنند می دانند منظورشان از آن چیست اما من نه. مستند اصطلاحی است که واقعیت های تجربه فیلم را پنهان و مبهم می دارد و به نظرمی رسد نفی می کند که فیلم داستانی می تواند حقایق عقلانی سودمندی بگوید. در هنگام تدریس مستند، اصطلاحی جایگزین به کارمی برم: « فیلم های آموزشی »، چون گمان می کنم بهترین راه توضیح این دسته از فیلم ها برپایه نگرش آنهاست. همه فیلم های ناداستانی ادعای آموزش و اعتلا بخشیدن دارند (این که چنین می کنند یا نه بحث دیگری است).

ژیل گادمیلو
Jill Godmilow

همه هنرها نوعی کاوش است... کشف کردن و آشکار ساختن راهی است که هر هنرمندی کارش را از آن آغاز می نهد.

رابرت فلاهرتی

گاه ناگزیرید برای گفتن حقیقت دروغ بگویید.

رابرت فلاهرتی

فیلم هایم به سوی گونه ای مینی مالیسم پیش می روند حتی اگرچه این قصد در میان نباشد. عناصری که می توانند حذف شوند حذف می شوند. این را کسی به من یادآور شد که به نقاشی های رامبراند و کاربرد نور در کارهای او ارجاع داده بود، به این معنا که درحالی که برخی عناصر روشن و برجسته اند عناصر دیگر مات و کدرند یا حتی به تیرگی کشانده می شوند. و این همان کاری است که ما می کنیم - ما عناصری را برجسته می سازیم که می خواهیم برآنها تاکید بگذاریم. من در پی نفی یا اثبات این نیستم که چنین کاری کرده ام اما به شیوه [روبر] برسون به آفرینش از راه زدودن و نه از راه افزودن اعتقاد دارم.

عباس کیارستمی
ماشینم بهترین دوست من است

برای کارگردان مستند نمود و پدیداری چیزها و افراد تنها جنبه ظاهری دارد. این معنای نهفته آن چیز و اهمیت پنهان آن فرد است که ذهن وی را مشغول می دارد... تفاوت رویکرد مستند به سینما با رویکرد فیلم داستانی به سینما نه در بی توجهی به صناعت که در هدفی است که این صناعت رو به آن دارد. مستند به خودی خود کاری است چون درودگری یا کوزه گری. کوزه گر کوزه می سازد و مستند ساز مستند.

پل روتا

به ما تصاویر درخور دهید. ما از تصاویر درخور بی بهره ایم. تمدن ما از تصاویر درخور بی بهره است. و من گمان می کنم اگر تمدنی زبان شایسته ای برای تصاویرشایسته پدید نیاورد همچون دایناسورها رو به زوال خواهد نهاد.

ورنر هرزوگ

چشمان ما بسیار اندک و بد می بینند. بنابراین مردم به میکروسکوپ هایی می اندیشیدند که به آنها امکان دهد پدیده های نادیده را ببینند. آنها تلسکوپ را اختراع کردند... و اکنون دوربین فیلم برداری را به کمال رسانده اند تا با دیدی ژرف به جهان نادیده ره برند، تا پدیده های دیداری را به گونه ای کاوش و ثبت کنند که آنچه هم اکنون دارد رخ می دهد و درآینده به شمارخواهد آمد به فراموشی نیفتد.

آموزش های زودگذر به گروه های سینما چشم، زیگا ورتوف، 1926

فیلم من برآن است که دربحث ضروری و گریز ناپذیری که درکشورمن در امریکای لاتین و در سراسرجهان درباره غیرانسانی بودن جهانی شدن در پیش است سهم یابد. این فیلم در عین حال برآن است نشان دهد که جهان دیگری امکان پذیر است.

فرناندو سولاناس

پانویس

*« فیلم مستند »، پل روتا، انتشارات Faber and Faber، لندن، 1935، نخستین پژوهش برجسته درباره فیلم مستند.

** از 1964 ریموندو گلیزر فیلم ساز عضو پی آر تی (حزب انقلابی کارگران) گزارش هایی فراهم می آورد و فیلم های می سازد که « انسان شناسانه » خوانده می شوند. وی در1971 گروه « سینمای پایه ای » را بنیاد می نهد و فیلم های تحلیلی و همچنین فیلمی داستانی با نام « خائنان » درباره فساد مسئولان سندیکاهای پرونیست آرژانتین می سازد. وی در 1976 از سوی کودتاگرانی که در راس قدرت بودند ربوده وشکنجه شد و به قتل رسید. درباره او در فیلم « ریموندو » (2002) ساخته ارنستو آردیتو و ویرنا مولینا چنین گفته می شود: « وی یکی از معماران بزرگ سینمای مبارزاست که پس ازمرگ اش به فراموشی درافتاده است. لازم است نسل جدید بار دیگرگلیزر منبع الهام امروز را بیش از پیش بازشناسد تا آنچه که سازمان سیا و دیکتاتورهای امریکای لاتین نتوانستند ازمیان ببرند یعنی خاطره، اندیشه ها و شهامت حقیقت گویی زنده نگاه داشته شود ».

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
از وبلاگ شما خوشم اومد و مایلم تبادل لینک داشته باشیم
از آنجایی که از نظر موضوعی وبلاگهایمان نزدیک است مطمئنم کمک خوبی میتونیم برای هم باشیم

آموزش سینما و تئاتر آنلاین
http://asta.blogfa.com