۲/۰۱/۱۳۸۷

فیلم های سمفونی شهر


تصویر تزیینی


آنجلو. جی. پومپانو
محسن قادری

این نوشته بریده یکی از واحدهای درس مستند در« کانون آموزگاران یل-نیوهیون » در امریکاست که چکیده ای از آن در اینجا ارائه می شود. نویسنده در این مقاله کوشیده است دیدگاه های خود پیرامون پیدایش و گسترش سمفونی شهر همچون یکی از زیرگونه های مستند را به زبانی کم و بیش ساده و قابل فهم برای دانش جویان این رشته بیان دارد.

آن واقعیت نو که دیشب از تلویزیون دیده اید در واقع چندان هم نو نبوده. بزرگ ترهای ما نسخه دیگری از سرگرمی های خودشان را داشتند که سمفونی های شهر نام داشت. این فیلم ها به هنگامی رواج داشتند که تلویزیون هنوز در مرحله آزمایشی بود. بی مانندی این زیرگونه در آن بود که بخشی از سینمای مستند، بخشی از سنت فیلم مسافرت، بخشی از تبلیغ سیاسی ظریف و روی هم رفته قالبی هنری بود. در اوج روزهای سمفونی شهر در سال های دهه 1920، فیلم ها هنوز صامت بودند و اجراهای موسیقی آنها را همراهی می کردند.

مستند دربرابر سمفونی شهر

فیلم مستند معمولا حقایقی از مردم و رخدادهای برجسته تاریخی یا موضوعات اجتماعی نشان می دهد. سمفونی شهر که باید ریشه ها و خاستگاه هایش را در تصاویر ثبت شده زندگی روزانه در فیلم های اوگوست و لویی لومیر به سال های 1890 جست، با فیلم منهتا ساخته شده در 1921 آغاز می گیرد. این فیلم با وارد کردن سینمای مستند به حوزه شکل هنری اعتباری دیگر به آن بخشید.

همان گونه که هر آموزگاری می داند کارگردان مستند می کوشد حقایق را به شیوه ای سرگرم کننده و بدون دست بردن در روند آگاهی رسانی به نمایش گذارد. مستند در ناب ترین شکل خود از تصاویر عینی مردم و رخدادها بهره می گیرد تا آگاهی رسان یا بیانگر دیدگاه باشد. کارگردان از بازیگران تنها برای بازسازی رخدادهای تاریخی بهره می گیرد. با چنین دیدی، سمفونی های شهر در زمره مستندهای واقعی می گنجند. این مستندها در بیش تر زمان، نماهایی از مردم عادی را نشان می دهند که زندگی روزانه خود را پی می گیرند. از سوی دیگر، سمفونی های شهری با کنار هم نهادن صحنه ها، مونتاژی پدید می آورند که گرایش به آفرینش اثری هنری دارد. همچنین در این فیلم ها اگرچه به آگاهی رسانی درباره شهر خدشه وارد نمی آید، اما تصاویر اغلب وجه فراواقعی می یابند. نمودهای زیبایی شناختی و نیز کوشش در واداشتن بیننده به نگریستن صحنه های زندگی روزانه با نگاهی نو، از انگیزه های کارگردان فیلم در این کوشش های هنری است. پاتریسیو گازمن مستند ساز شیلیایی می گوید « کشور بدون مستند ساز همانند خانواده بدون آلبوم عکس است ». اگر چنین برداشتی را بپذیریم، سمفونی شهر بیش تر همچون گلچینی از بریده جراید با یک تم مشخص است.

اصطلاح « قالب هنری »

در این مقاله ارجاع دادن اصطلاح « قالب هنری » به فیلم به مفهوم کوشش آگاهانه از سوی کارگردان در ساخت فیلمی است که نه تنها آگاهی رسان که همچنین برانگیزه احساسات و عواطف بیننده است. این کار را کارگردان به شیوه های گوناگون انجام می دهد. نخست آن که خود موضوع اصلی می تواند کاملا احساسی باشد. بدینسان، آنچه که به فیلم « درنیامده » (یا به عبارتی کنار گذاشته شده) می تواند به اندازه آنچه که به فیلم درآمده در این تجربه اهمیت یابد. برای نمونه، اگر کارگردان براین باور است که خوراک پاره بنیادی زندگی شهری است پس باید تصمیم بگیرد که خوراک را چگونه در فیلم خود بازنمایاند. آیا باید خوراک رسانی به شهر را در حجم انبوه به نمایش گذاشت؟ آیا باید صحنه هایی در فیلم گنجاند که نشان می دهد مردم در فروشگاه های مواد غذایی سرگرم خریدند یا در یک غذاخوری پر زرق و برق درحال غذا خوردن اند؟ تنها پس از روشن کردن این نکات است که به فیلم درآوردن این صحنه ها وجه بنیادی این مستند می شود. چه بسا کارگردان در این راستا کودکی گرسنه را نیز نشان دهد. با این همه، هنگامی که او کودک گرسنه ای را نشان می دهد که در انبوه سایه های تیره هراس آلود فیلم برداری شده و این را به صحنه هایی از مردمی که در غذاخوری های روشن و دلبازغذا می خورند برش می زند، دست به آفرینش بیانه ای زده و احساسات بیننده و خودآگاهی اجتماعی امیدوارانه آنها را هدف گرفته است.تدوین این صحنه ها و جاگذاری نهایی آنها در ساختار فیلم و نیز کاربرد نور و سایه ها به فیلم او ژرفا وبافتی می بخشد که در مجموع برانگیزنده احساسات و عواطف اند. به نگاه دیگر، کارگردان با فیلم برداری زبردستانه موضوع اصلی و به کمک نورپردازی و تدوین، خود را همچون هنرمند بازمی نمایاند.

اصطلاح سمفونی شهر

سمفونی شهر چیست؟ سمفونی شهر، فیلم هایی هستند که حال و هوا و بی همانندی شهر را با پیوند زدن تصاویر زندگی روزانه آن به ثبت می رسانند. گونه کلاسیک سمفونی شهر، مستندهایی صامت، سیاه و سفید و آوانگارد بودند که نخستین بار در سال های دهه 1920 به نمایش درآمدند. فیلم های سمفونی های شهر همانند یک سمفونی موسیقی، موومان هایی دارند که ضرب و آهنگ آنها دگرگونی می پذیرد. این فیلم ها با نشان دادن تصاویر شهر (تصاویری که اغلب بسیار فراواقعی هستند) دید ما را بمباران می کنند تا ضربان قلب آن را برای ما به ثبت رسانند و ژرفای جان آن را به نمایش گذارند. این سبک فیلم که معمولا به دست فیلم سازان تجربی چون زیگا ورتوف و والتر روتمن ساخته شده، نشانگر پیوند کامل رسانه فیلم سازی و موضوع شهر بود زیرا هم شهر و هم رسانه فیلم، فرآورده سده نوزدهم بودند که در دهه 1920 به گسترش رسیدند.

کارگردانان سمفونی شهر

تصویر تزیینی


چارلز شیلر و پل استراند
شهر زیبا، شهر شتابناک و پر جنب و جوش
آبها!، شهر برج ها و دیرک ها!
شهری آشیان گزیده در خلیج ها! شهرمن!
ماناهاتا- والت ویتمن

در سال 1921، دو امریکایی، چارلز شیلر (1883-1965) نقاش، و پل استراند (1890-1976) عکاس، مستندی تک حلقه ای بر پایه « ماناهاتا » سروده والت ویتمن ساختند. نسخه سینمایی این سروده که منهتا خوانده می شود پژوهشی تجریدی درباره شهر نیویورک است که گستردگی و فراخنای این شهر را با به کارگیری تصاویری که بر پرده می آورد به نمایش می گذارد. آنچه این فیلم را از فیلم های پیشین این گونه که سپس مستند خوانده شدند متمایز می ساخت این بود که این فیلم توان های نهفته دوربین فیلم برداری برای آفرینش فیلمی را به نمایش می گذاشت که هم بازنمایی شهر و هم بیانی هنری بود که درباره این کلان شهر، عواطف و احساسات هنری برمی انگیخت.

شیلر، مکتب هنری دقت گرا را هم در نقاشی و هم در عکاسی بنیان نهاد. هنرمند دقت گرا بر جزییات معماری چون تیرهای پولادی، تیرک پنجره ها و سیم ها و همانند آنها تمرکز می کند تا این نکته را یادآور شود که آنچه می بینیم کل ساختمان، کارخانه یا پل نیست بلکه تصویری انتزاعی است. شیلر با زبردستی سه قالب هنری نقاشی، عکاسی و فیلم را به هم درمی آمیخت. او اغلب، تابلوهای نقاشی خود را در کنار عکس هایش به نمایش می گذاشت. افزون بر این، او برخی ازعکس هایش را در بنیان از قاب های فیلم اش، منهتا، آفرید.

منهتا، این فیلم شش دقیقه ای * به زایش گونه ای انجامید که سپس سمفونی شهر خوانده شد. منهتا، یک روز عادی شهر نیویورک را از بام تا شام به تصویر می کشد. شیلر با ساخت منهتا، فیلم را همچون رسانه ای هنری به کار گرفت. هنگام دیدن این فیلم، به سایه های افتاده بر ساختمان ها و نماهایی بنگرید که شهر را از پس نرده ها و تارمی ها به دید می رسانند. منهتا گو که در بنیاد پژوهشی شهرپردازانه است اما نمی تواند سمفونی شهر خوانده شود زیرا ساختار یک سمفونی را ندارد. به نگره دیگر، در منهتا ما به حس موومان های موسیقی دست نمی یابیم، یعنی بدانسان که صحنه ای بر صحنه دیگر به نواخت درمی آید تا آنجا که ما تقریبا بتوانیم ضربان قلب شهر را بشنویم. در واقع، این فیلم مرا به یاد تجربیاتی می اندازد که خود من در سن دوازده سالگی با دوربینی هشت میلی متری انجام می دادم، یعنی فیلم برداری به گونه آویخته از پنجره یا درازکش برزمین. (صبحی در برانکس-1931- ساخته آلفرد استیگلیتز که فیلم دیگری از همین دوره است، تاثیری بس توانمند تر از این فیلم روی بیننده دارد). من به هیچ رو نمی خواهم بگویم که شیلر و همکارش پل استراند تازه کار بوده اند. چیزی که می خواهم بگویم این است که آنها دوربین فیلم برداری همچون ابزار را همان گونه در آفرینش هنری به کار می بردند که نقاش قلم مو را.

با این همه، این فیلم داستان خود را در چند سطح می گوید. می توانیم منهتا را در یک سطح همچون روزی در زندگی یک شهر بدانیم و در سطح دیگر همچون اثری هنری. و باز در سطحی دیگر، این فیلم زمانی بیش تر جلب توجه می کند که ما به آن همچون بیان قدرت و ابتکار امریکایی بنگریم. شاید این موضوع، انگیزه بنیادی پدید آورندگان این اثر بوده یا نبوده باشد اما چیزی است که وجود دارد. فیلم از نمای آغازین که شهر را برگستره آسمان نشان می دهد، کشش ایجاد می کند و ما یکی از هزاران نفری می شویم که از کشتی به بندرگاه می آیند تا در آن آسمان خراش های بزرگ گرم کار شوند.

سربرآوردن امریکا همچون قدرتی جهانی در پی جنگ اسپانیا-امریکا تنها کمی بیش از بیست سال به درازا کشید. تنها سه سال پیش از آن، ایالات متحد پیروز جنگ شد تا به « همه جنگ ها پایان دهد ». آیا نشان دادن ساختمان وول ورث که سپس بلندترین ساختمان جهان شناخته شد در این فیلم همچون نشانی از برتری ایالات متحد گنجانیده شده است؟ آیا شیلر و استراند این ساختمان را تنها به دلایل زیباشناختی به گونه متناوب به نمایش می گذارند؟ درباره صحنه هایی که با این عبارات معرفی می شوند چه می توان گفت: « این جهان سربه سر با راه آهن ها گسترش یافته »، « با خطوط کشتی های بخار که همه دریاها را درمی نوردند ». آیا این امپریالیسم بود یا هنر یا هردو؟ هر دیدگاهی که دراین باره داشته باشید ،این حقیقت که منهتا اثری کلاسیک و شاخصی در صنعت فیلم است انکار ناپذیر است.

آلبرتو کاوالکانتی

تنها ساعت ها (1926)، Rien que les heures که عنوان انگلیسی اش Nothing but time است، ساخته آلبرتو کاوالکانتی (1897-1982) فیلمی است که لویز ژاکوب آن را « برش عرضی شاعرانه پاریس » می خواند. فیلم هرچند درباره مردم شهر پاریس است ، یک سمفونی شهری راستین نیست زیرا به نظر نمی آید که ریتم شهر را به ثبت می رساند و ویژگی موومان های سمفونی را ندارد. باید یک سال دیگر منتظر ماند و برلین سمفونی شهر بزرگ ساخته والتر روتمن را دید که نشانگر تحول کامل این گونه است.

با این همه، مستند آوانگارد کاوالکانتی نه تنها به آفرینش فیلم « برلین » میدان می دهد همچنین به خودی خود اثری بسیار برجسته و مهم است. کاوالکانتی با نشان دادن تقابل های دارا و ندار در پاریس بیانیه ای اجتماعی صادر می کند. فیلم او همچنین دارای شخصیت هایی است که در طی فیلم آمد و رفت دارند و کاوالکانتی بدین سان در پی آن است که بیننده را با سرگذشت تک تک آنها آشنا سازد.

اکنون به تفاوت های بنیادی تنها ساعت ها و برلین از دید نگاه و برداشت ویژه سازندگان آنها به مردمان شهرمی پردازیم . به تعبیری کلی، کاوالکانتی آشکارا به مردم همچون افراد می نگرد و روتمن بیش تر نگرنده مردم همچون توده است.

والتر روتمن

والتر روتمن (1887-1941) در برلین سمفونی شهر بزرگ (1927) یک روز از زندگی شهری در جمهوری وایمار را به بیننده نشان می دهد که از دیدگاهی چشم چرانانه اما عام تر به تنها ساعت ها نزدیک است. برلین از هرگونه سرگذشت فردی دوری می کند و به تک رخدادها رو می نهد تا با هم آمیزی آنها با یکدیگر، کل داستان شهر را بازگوید.

والتر روتمن، معمار، نقاش و طراح گرافیک در 1887 در فرانکفورت زاده شد و در 1941 در برلین درگذشت. او در 1921 با ساخت اوپوس یکم تجربه با اشکال انتزاعی فیلم را آزمود. او پس از آن، فیلم اوپوس دوم را در 1923 ساخت. برلین سمفونی شهر بزرگ، که سیاه و سفید و فیلمی از دوران خاموش است، مستندی در شصت وپنج دقیقه است که در خود عناصر انتزاعی دارد اما پیش از هر چیز مونتاژ صحنه هایی از رخدادهای زندگی روزانه در شهر برلین از بام تا شام است.



Berlin, Symphonie d'une grande ville,
Walter Ruttmann, Allemagne, 1927

والتر روتمن فیلم ساز آلمانی نگره های مونتاژ زیگا ورتوف را در این پژوهش بسیار شکلی درباره یک روز از زندگی در شهر برلین به کاربست. ورتوف، برجسته ترین ایدئولوگ سینمای شوروی چه بسا تجرید (بخوانید: آرمان گرایی بورژوایی) فیلم روتمن را برنمی تافت، با این همه این فیلم به تنهایی کوشش بی مانند و گاه الهام یافته ای در زمینه سبک است.

روتمن با به کارگیری دوربین هایی که به ظاهر در کیف هایی پنهان بودند، به ما برلین سال 1927 را با چنان قرابتی نشان می دهد که دستیابی به آن به کمک دوربین های مستقر شده در فضای باز امکان پذیر نمی شد. این پرسش که آیا همه نماها مخفیانه گرفته شده اند جای بحث دارد زیرا برخی صحنه ها همانند صحنه ای که زنی خود کشی می کند به نظر ساخته و پرداخته می آید. هرچه هست، این فیلم اثری درباره افراد یا صحنه های منفرد نیست. مونتاژی که روتمن به کار می گیرد روی هم رفته چنان می نماید که گویی شهر به خودی خود موجودی زنده و روینده است و ما نگرنده تپش آهنگین قلب آنیم. این فیلم همچنین از آن رو نوآور است که بازتاب دهنده پیدایش نقش های نوین زنان است.

برلین سمفونی شهر بزرگ ساخته والتر روتمن یک فیلم شهرپردازانه بازمانده از دوران « سینما گفتمان » ** وایمار است و دوره ای را نشان می دهد که به گونه ای پرشور درگیر سینما و تعریف شده با سینما و گفتمان نوین آن است. گرچه سمفونی کلان شهری روتمن فرآورده نوگرایی « فمینیستی » نیست اما چندین تصویر از زن « امروز » را در عرصه ها و خیابان های مدرن به گونه روشن و واضح و همچون گامی نخست در این زمینه نشان می دهد؛ یعنی بسیاری ازجنبه های حضور زنان در فضاهای مدرن.

پرسش این است که آیا تنها نشان دادن دیدی از برلین، فیلم سازی مستند به شمار می رود ؛ به ویژه در طی دوران کوتاه میان دو جنگ ویرانگر. در هیچ کجای این فیلم احساس هراس از گذشته نزدیک یا پیش بینی هراس هایی که در پیش اند به ما دست نمی دهد.

روتمن زیر نفوذ فیلم سازان شوروی به ویژه ورتوف و گروه سینما چشم [+] بود. فیلم او روح آزمایش گری متهورانه آنها را ندارد، و در کنار شاهکار ورتوف، مردی با دوربین فیلم برداری که یک سال پس از آن ساخته شده رنگ می بازد، گو که دستاورد روتمن نیز چشمگیر است.

برلین همچون سمفونی

من ودانش جویان جدیدم برلین سمفونی شهر بزرگ را می دیدیم. پیش از آن در این باره بحث می کردیم که سمفونی ها آفرینش های موسیقی مقیاس بالا هستند که به پاره ها و موومان هایی بخش می شوند. سمفونی ها اغلب چهار موومان دارند، گرچه برخی از آنها شاید تنها یک موومان و برخی نیز چه بسا پنج یا شش موومان داشته باشند. در سمفونی چهار موومانی، نخستین موومان معمولا تند، دومی آرام و سومی رقص گونه است و چهارمی به پایانی زنده و پویا می رسد.

دانشجویان با این دید فیلم را می دیدند تا اجزا این چهار موومان را بیابند اما دریافتند که فیلم در اصل پنج موومان دارد که مشخص کننده هریک از آنها آشکارا عدد یا عنوانی به آلمانی است. آنها قطعا می توانستند دگرگونی های آهنگ را تشخیص دهند و پی ببرند که روتمن چگونه با گزینش تصاویر تند و کند وبه کمک مونتاژ، فیلم را با ریتم موسیقی سازگار می کند.

برلین سمفونی شهر بزرگ در واقع همانند سمفونی با چند موومان زیبا ساخت یافته است. فیلم روتمن هرچند می خواهد زیبا باشد یا شاید از آن رو که زیباست، موضوع اصلی اش را خالی از نقد نمی گذارد.

فیلم سازان گوناگونی چون گریرسون و ژان روش و دیگرفیلم سازان پس از آنها، خطرات تصاویر زیبا در فیلم مستند را یاد آور شده اند.

جان گریرسون زیبایی تصاویر را می پذیرد اما از برلین سمفونی شهر بزرگ همچون نمونه ای از چیزی یاد می کرد که مستند نباید باشد. « برلین، با همه هیاهوی کارگران و کارخانه ها و جوش و خروش شهری بزرگ، چیزی نمی آفریند ». به باور دادلی اندرو، استاد دانشگاه یل، اگر گریرسون این دیدگاه را بیان داشته از آن روست که هدف وی نه هنر که دگرگونی اجتماعی بوده است. اندرو، گریرسون را « ابزارگرا »یی می داند که گمان دارد فیلم باید به خدمت اهداف اجتماعی درآید در حالی که روتمن حتی زمانی که از این شهر عکس می گرفت، در سر اصول هنری داشت.

موسیقی در برلین سمفونی شهر بزرگ

نسخه ویدیویی برلین که من و دانشجویانم می دیدیم موسیقی داشت و ما در این باره به بحث پرداختیم که هنگامی که این فیلم به نمایش درآمده بود خاموش بود و ارکستری زنده آن را در سالن سینما همراهی می کرد. منابع گوناگون اشاره دارند که موزیک متن ادموند میزل برای این فیلم که امروزه ناپدید شده اثر جازی با ضرب بالا بوده است. برای فیلمی از دوران جاز چه چیزی متناسب تر از این می توانست باشد؟ نسخه های بعدی فیلم، موسیقی متن جدید دارند. پخش کننده این ویدیو بر جلد آن اشاره می کند که: « کینو ویدیو، برای این فیلم موسیقی متنی به کاربرده که هر چند فرم کلاسیک و کم و بیش مایه غمگنانه دارد اما با ریتم فیلم به خوبی همنواست ».

زیگا ورتوف

پس از آن که سمفونی شهر با فیلم برلین به پختگی رسید، کارگردانان دیگری فیلم هایی چون آن ساختند. در 1929، زیگا ورتوف (1896-1954) نه از یک روز زندگی در شهری ویژه که از زندگی شوروی به گونه عام فیلم ساخت. تصاویر فیلم او به جای آن که در یک شهر گرفته شده باشند در شهرهای چندی فیلم برداری شده بودند. ویژگی بی مانند این فیلم در این است که بیننده خود بخشی از فیلم است. بیننده، نگرنده سالن خالی سینمایی ست که این فیلم در آن به نمایش درمی آید؛ و البته فیلم بردار نیز هنگام فیلم برداری صحنه ها در فیلم دیده می شود. به ویژه جالب است که در این جا روند تدوین فیلم و به کارگیری جلوه های ویژه مونتاژی نیز به ما نشان داده می شود. این تدوین و جلوه های ویژه ، برای نمونه سکانسی که وسایل نقیله گذرنده را با برهم نمایی تصویری پروانه مانند نشان می دهد، فراواقعگرایی این فیلم را همچون نمودی از آن چند صحنه انتزاعی فیلم برلین جلوه گر می سازد.

یوریس ایونز

یوریس ایونز ( 1898-1989) مستندساز هلندی از دیگر فیلم سازان آوانگارد بود اما فیلم هایش از دید فنی سمفونی های شهر نیستند. پل (1927) پژوهشی فیلمی درباره پل متحرکی در روتردام است. باران (1929) نگاهی به بارش باران است که ایونز در آن تصاویر بارندگی های گوناگون را که گویا فیلم برداری آنها چندین ماه زمان برده چنان به هم پیوند می زند که همچون توفانی یکپارچه به دید رسد. از این دو فیلم همچون « فیلم سروده ها » ( سینه پوئم ها) نام برده می شود.

ژان ویگو

افزون بر این فیلم سازان، ژان ویگو (1905-1934) نیز مستند « درباره نیس » را ساخته که هم یک روز از زندگی در شهر نیس را نشان می دهد و هم بیانیه ای اجتماعی درباره ثروتمندان است. این فیلم نیز نشان دهنده بیداری شهر و تدارک روز است. با این همه، این تدارک ها برای آرامش شهروندان نیست بلکه برای خوشی ها و سرگرمی ثروتمندانی است که برای گذراندن تعطیلات به این شهر آمده اند. این فیلم نیز از تدوین خلاق و ویژگی آزمایش گری بهره می برد تا این مستند را از حوزه صرف مستند به حوزه هنری فرابرد.

نمونه فیلم های سمفونی شهر در سینمای امروز

فیلم های کلاسیک سمفونی شهر، پدیده سال های میانی و پایانی دهه 1920 بودند اما نسخه های امروزی سمفونی شهر نیز ساخته شده اند که برخی از شناخته ترین آنها مواد تصویر متحرک (1988) ساخته ام. ام یی و سمفونی برلین (2002) ساخته توماس شات است.

هدف این واحد درسی

در نظر دارم که این واحد درسی تقریبا یک ماهه تمام شود. هدف این دروس، ساخت مستندهای ویدویی به شیوه فیلم های سیاه و سفید و خاموش سمفونی های شهر سال های دهه 1920 است تا دانش جویان بتوانند به مدرسه همچون الگویی از اجتماع فکر کنند. همچون فیلم های سمفونی شهر اولیه که بیش تر مشغله آفرینش هنری داشتند تا مستند ساختن جامعه شهری سال های دهه 1920، هدف این واحد درسی نیزبیش تر آفرینش هنری است تا مقایسه نظام پیچیده اجتماعی مدرسه با نظام شهر.

.طول زمانی این فیلم در اصل 09:52 دقیقه است*

Kino-Debatte**

۱ نظر:

ناشناس گفت...

خيلي خيلي ممنونم به خاطر اين بلاگ خوبت
دارم هرروز مطالبشو دونه دونه و با حوصله ميخونم