۸/۲۶/۱۳۸۶

کارگران، پسر لومیر، سیب گاز زده و روسپیان



دیدگاه جان گریرسون به مستند 
جان گریرسون

صحبت از هنری براساس تصویر است که عامل مهم آن همیشه یا تقریبا همیشه چیزی است که مشاهده شده است. با این حال، سنت واقع گرایی خیلی کند در سینما سر برآورده است. هنگامی که لومیر نخستین بار دسته دوربینش را چرخاند و اولین تکه فیلم تاریخی اش را گرفت این کار را با همان شور زیبا و بی پروایی انجام داد که در کار آماتورهای امروزی دیده می شود. آن دوربین جدید ضبط تصویرهای متحرک هنوز از دید او صرفا دوربین بود، ابزاری بود برای نگریستن به زندگی اطرافش. از صف کارگران خودش در حال خروج از کارخانه فیلم برداری کرد و این نخستین فیلم، « مستند » بود. و همانقدر طبیعی، از همسر و فرزندش فیلم گرفت. لحظه ای به نظر رسید که سینما دارد تقدیر طبیعی خود را که همانا کشف انسان است عملی می کند و برای این کار همه چیز هم در اختیار داشت. می توانست روی پای خود بایستد، می توانست واقعیت را خودمانی تر بنگرد و چه چیزی طبیعی تر از اینکه ضبط جهان واقعی باید مایه الهام اصلی اش باشد.

من به یاد دارم که در آن سال های حساس قرن حاضر وقتی بانوی ارباب ما هیجان اولین فیلم ها را به روستای ما در اسکاتلند آورد چه آسان پذیرفتیمش و حالا که فکرش را می کنم می بینم شهرهای بزرگی چون ادینبورو و گلاسکو مدتی پس از ما با سینما آشنا شدند. آن فیلم ها هم مستند بودند و اولین فیلمی که من دیدم دومین اثر تاریخ سینما بود: پسر لومیر درحال خوردن سیب. آن حالت اعجاب و شگفتی کودکانه ممکن است حافظه ام را به اغراق متمایل سازد اما سوگند می خورم که صورت درشتی در آن فیلم بود که سال ها بعد قرار بود د. و. گریفیث ابداعش کند. نکته ای که حالا به نظر من اهمیت دارد این است که بزرگ ترهای ما این سینما را طوری پذیرفتند که با پذیرش تآتر تفاوت اساسی داشت. هنوز بازی در تآتر را نوعی گناه می پنداشتند اما در این هنر جدید و نوپای مشاهده واقعیت چیز مضری ندیدند. من در شش سالگی به سینما پایبند شدم زیرا ربطی به تاتر نداشت و تاکنون نیز به آن پایبند مانده ام. اما سینما به خود پایبند نمانده است. همانطور که بزرگترهای کالونیست ما می پنداشتند سینما چندان هم معصوم نبود. هنوز کارگران از کارخانه خارج نشده بودند و هنوز آن سیب هضم نشده بود که مسافرت به ماه سرگرفت و همه اش یکی دو سال بعد بود که یک سفر تمام رنگی به دامان شیطان عملی گردید. زنان فاحشه وارد گود شدند و دروغ بزرگ حقه ها و نیرنگ های ساختگی وارد کار شد و و اقعیت و آن شور زیبا و بی پروای نخستین کنار گذاشته شد.

برگرفته از کتاب « پژوهش هایی در سینمای مستند »، جیم هیلر-آلن لاول، وازریک درساهاکیان، چاپ اول، مردادماه 1364، نشر فاریاب.

سخنان گریرسون دراصل بریده ای از این کتاب است:

Grierson on Documentary, edited by H. Forsyth-Hardy, Faber& Faber, London,1966

۳ نظر:

Unknown گفت...

MOHSEN AZIZ SALAM,

darbareyeh Cinema oonham sabk mostanad chizi nemidoonam vali talash bishaebeyeh to ro miresooneh,Afarin. ye "enteghad" dashtam: inkeh darmored cinemayeh mostanad Iran chizi nayavordi?! shayad chizi vajood nadareh, nemidoonam?

arezooyeh piroozi daram.
Ali

Unknown گفت...

بعد از عمري سلام .

ناشناس گفت...

Mohsen joon, az in ghashangtar nemishod dar vasfe cinema mostanad goft, vagheeiat va cinema = mostanad! gonahe theatre az cinema kamtare chon age bazi mikone va chizi ro misaze ke nist shaiad, in honareshe va tavane bazigari ro neshoon mide, vali cinema sahne sazi mikone, asan cinema namardieeeeeeeeeeeeeeee!! lol