۵/۲۷/۱۳۸۶

مریض نشو وگرنه

پوستر سیکو،مایکل مور،امریکا،2007

مریض نشو وگرنه...
درباره سیکو ساخته مایکل مور
کارین لویزا بات
محسن قادری

سیکوی مایکل مور با تکه فیلم هایی آغازمی شود که نشان می دهند امریکایی هایی که بیمه درمانی نداشته اند چه بر سر شان آمده.مردی دو انگشتش را درپی رخدادی از دست داده و پول پیوند زدن آنها را ندارد وهمچون سلیمان پیامبر بر سر دوراهی مانده.زنی اشک ریزان عکس های همسرش را نشان می دهد که از سرطان خون مرده و اگر می توانست هزینه های درمان را بپردازد همسرش زنده می ماند.

آنگاه آگهی خنده داری به شیوه مایکل مور می بینیم:بس است دیگر این فیلم ها! این فیلم درباره مردمی نیست که بیمه درمانی ندارند بلکه درباره آنهاست که آن را دارند.همین چرخش موضوعی به فیلم مور تاثیر پدیده وارمی بخشد.آنها که بیمه دارند و آنها که ندارند درقایقی یکسان سوارند(چیزی که به راستی برابر تصویری آن را درپایان فیلم نیز می بینیم). نظام بیمه درمانی امریکا براین پایه است که به مردم گفته شود بازپرداخت هزینه های درمانی شان بسیار ناچیزاست: بیمه چنین کاری می کند.مور با ماموران بیمه های درمانی گفت و گوهای روشن گرانه دارد و آنها توضیح می دهند که به آنها یاد داده شده تا آنجا که می توانند از پذیرش درخواست های خسارت سرباز زنند.

سیکو همچون جستاری خلاقه وجنجالی که می خواهد نشان دهد نظام بیمه درمانی امریکا تا چه اندازه دیوان سالارانه، فریبکارانه و پوسیده است،فیلمی بس توانمند وبجاست.این فیلم پیامدهای منطقی این باور را به نمایش گذارد که« بیمه حق نیست»،این شعاری بود که یک دهه پیش دانش جویان رشته پزشکی دانشگاه شیکاگو دراعتراض به بازنگری های احتمالی کنگره در نظام بیمه درمانی این کشور سر داده بودند.


لبخندها و گل ها در انگلستان

همچون دیگر فیلم های مایکل مور این فیلم نیز می کوشد ذهنیت نهفته درپس مشکل را به هم ریزد.فیلم اوبیش تر کوشش برای ازمیان برداشتن باورها و پیش پنداشت های امریکایی ها درباره کشورهایی چون کانادا،فرانسه و انگلستان است که خدمات درمان دولتی و فراگیر دارند.به خلاف باورهمگانی،شهروندان این کشورها نه تنها با خدمات درمان همگانی از همتایان امریکایی خود آرامش بیش تری دارند که همچنین خدمات درمانی اشان اگر برتر نباشد دست کم بهتر است.همان گونه که مور تاکید می کند کانادایی ها سه سال بیش ترعمرمی کنند ومرگ ومیرکودکان دراین کشوربسیار کم تر است. مورحتی پزشکان پول دوست را نیز از نظر دور نمی دارد: پزشکان کانادایی حتی دو اتومبیل شخصی دارند!

با این همه سیکو کاستی های آشکاری دارد و این چیزی بود که منتقدان جشنواره کن نیز به آن اشاره داشتند و معتقد بودند این چیزی نیست که به هنگام نمایش آن در 29 ژوئن 2007 برکسی پوشیده بماند.

نخستین کاستی فیلم این است که مور برای آنکه خدمات درمان دولتی را امید بخش و درخشان جلوه دهد آگاهانه از برخی حقایق چشم می پوشد.روزنامه نگاران کانادایی هنگام مصاحبه مطبوعاتی مور درکن اعتراض داشتند که وی در این باره نادرست می اندیشد و درکانادا برای رفتن پیش پزشک باید مدت ها انتظار کشید.این موضوع آن گونه که مور در ورود سرزده به سالن انتظار مطبی در تورنتو نشان می دهد چندان هم آسان و بی دردسر نیست.یک روزنامه نگار کانادایی از روی دلسوزی به اومی گفت:« آخرمایکل چرا چرا چرا بزرگ نمایی می کنی؟ نیازی نیست نشان دهی که نظام ما 100 درصد بی نقص است.این تو را درمعرض حمله قرار می دهد!مراقب خودت باشید! سال هاست دارم این را به تو می گویم!»

در راستای همین موضوع جای پرسش دارد که چرا مور کوبا را پرچمدار نظام درمان برتر نشان می دهد؟کشوری که نظام های چپ و راست آن را کشوری می دانند که شهروندانش چنان نگون بخت اند که ازخارجی های نشسته در زیر درخت از بیم جاسوس بودن شکایت می کنند.درست است،این فیلم با فرار پرخطر درقایقی به سوی کوبا پایان می یابد، مور سه امدادگر رهیده از رخداد یازده سپتامبر را که توان پرداخت هزینه های درمان خود درامریکا را ندارند بر قایق سوار می کند تا از پزشکان گوانتانامو تقاضا کند این قهرمانان امریکایی را نیز به مانند زندانیان« تروریست»که در آنجا نگهداری می شوند درمان کنند.

تازگی خیره کننده این پایان،از سیکو شاهکاری پراحساس می سازد؛دراینجا امدادگران بازرسته از رخداد یازده سپتامبر را می بینیم که به جای گوانتانامو دربیمارستانی دولتی درکوبا به نحو احسن بستری می شوند.این موضوع مور را بار دیگر در معرض حمله قرار می دهد.چرا چوب لای چرخ امریکایی ها می گذاری؟ مور با کعبه آمال نشان دادن کوبا به عنوان کمونیست خیانت کار مورد انتقاد قرار می گیرد واین درحالی است که حتی کمونیست ها هم آرمان های کوبا را قبول ندارند.


موربا آن کلاه بیس بال درغرفه امریکا درکن ایرادهای فیلم اش را با صداقت وزیرکی خاص خود پذیرفت.او یکی از چند -و در واقع تنها-کارگردان کن بود که با روزنامه نگارانی که دائم می پرسند«می توانم ازتون سوالی بپرسم؟» ارتباط صادقانه داشت.این شیوه ارتباط که بسیاری از چهره های سرشناس کن از آن می پرهیزند تا از ارتباط آزاردهنده با مخاطبان جشنواره دوری کنند نکته ای است که باعث می شود مور با موضوع های فیلم هایش نیز راحت ارتباط برقرار کند.مور دوست دارد مجادلات اش زنده باشد.

استدلال او این است:


« من فیلم می سازم.کتاب نمی نویسم.من باید حرفم را در 108 دقیقه بزنم.چیزی که شما ساده انگاری می خوانید من شیوه بسیارمناسبی برای گفتن داستان می خوانم که ملال آور هم نیست.آیا آن روزنامه نگار کانادایی که آن روز می گفت چهار ساعت منتظر رسیدن اورژانس برای مادر 98 ساله اش بوده راست می گفت؟وقتی من با او صحبت کردم پذیرفت که این ناشی ازحق اولویت درمان بوده وبرای همین کاری از دستش برنمی آمده.موضوع واقعیت نداشت.گمانم شما روز نامه نگاران کانادایی درباره اتلاف وقت درکانادا چیزهایی می گویید اما حقیقت ناگفته می ماند- حقیقتی که وقتی من ته و توی اعتراض های تان را درمی آورم روشن می شود!»


از اینها گذشته،فیلم فیلم است:

«وظیفه من این نیست که سیاست گذاری کنم.من فیلم سازم و فیلم می سازم.کتاب نمی نویسم. دوست دارم درباره فیلم ساز بودن و روند ساخت فیلم صحبت کنم.من کتاب نمی نویسم.فیلم می سازم.من درباره حقایق فیلم خیلی مواظبم.حقایق بی نقص اند.حقیقت حقیقت است.اگر می گویم 50 ملیون نفر بیمه درمانی ندارند دارم حقیقیتی را به شما می گویم.9 ملیون کودک بدون بیمه اند،این یک حقیقت است.اما اگرمی گویم بیمه درمان خصوصی باید برچیده شود این نتیجه ای است که من به آن رسیده ام،یعنی دارم عقیده ام را بیان می کنم.فکر می کنم من وگروهم در بررسی حقیقت کارمان را به خوبی انجام داده ایم،کاری ندارم که شما مطالب تان را چگونه می نویسید.ازمن به ندرت شکایت می شود.برادر بمب گذار فیلم بولینگ برای کولومباین یک بار ازمن شکایت کرد،همین.باورکنید اگر درفیلم هایم چیزی گفته بودم که نادرست بوده همه از همه سو به من حمله می کردند.اما کسی چیزی نگفته.منتقدان تنها راهی که برای حمله به من دارند این است که به جای حقایق،عقاید مرا زیر سوال ببرند.»

حقایق حقایق اند اما نقل داستان چیزی است که او طرحش را می ریزد.مور درباره دستکاری های آگاهانه موضوع برای جلب توجه مخاطبان فیلم اش بسیار راحت برخورد می کرد.من اعتراض داشتم که تصویری که او از فرانسه به دست می دهد استوار به ارزش های مصرف گرایانه امریکاست-برای نمونه طرح موضوع به گونه ای که زندگی یک فرانسوی میانه حال بسیار سطح بالاتر و مرفهانه تر ازآنچه هست دیده شود.چرا؟ اگر اوبا خود خواهی امریکایی مخالف است چرا ازهمین ارزش های امریکایی بهره می گیرد تا تصویری خوش آب و رنگ ازکشوری خارجی به دست دهد درحالی که لحن فیلم اش نفی کننده همین ارزش هاست؟چرا او یک خانواده «میانه حال» پاریسی را نشان می دهد که با 8000 یورو در ماه زندگی می کنند درحالی که چنین درآمدی چهار برابر درآمد میانگین در فرانسه است؟چرا او پزشکی را نشان می دهد که دو اتومبیل در شهری دارد که من خود می دانم بیش تر مردم طبقه« واقعا» متوسط آن حتی یک اتومبیل هم ندارند؟

پاسخ مور:

« این فیلم همان گونه که درآغاز آن می گویم موضوع اصلی اش فقر نیست.من می خواستم امریکایی های طبقه متوسطی را طرف خطاب قرار دهم که فکر می کنند همه چیز روبراه است.می خواستم مردم کشورهای دیگری را نشان دهم که قابل مقایسه با مخاطب طبقه متوسط امریکایی این فیلم باشند.می خواستم یک پزشک طبقه متوسط را نشان دهم. می خواستم مخاطبان امریکایی خودشان را دراین تصویر ببینند.خواهرخود من در کالیفرنیا معلم مدرسه است و 4هزار دلار می گیرد.یعنی نیمی ازمبلغ 8000 دلار.می پذیرم که این فیلم درباره آدم هایی که همیشه ازشان دفاع می کنم نیست.»

درگفت و گویی در این فیلم با امریکایی های« معمولی»خارج نشین،یکی از دانشجویان پیشین ام به نام کاترین که در دانشگاه امریکایی پاریس درس می خواند را دیدم که از دانشگاه های بسیار گران پاریس با شهریه سالانه 40 هزار یوروست ونه تنها فرانسوی ها که هیچ خارجی معمولی در فرانسه توان پرداخت هرینه های آن را ندارد.

مور با ایرادهایی که به پایان فیلم اش می گیرند زیاد موافق نیست.برای نمونه آنجا که مور هزینه درمان همسر یکی از مخالفان شخصی و پدیدآورنده وبسایت «موربان»MooreWatch را مخفیانه با فرستادن چکی بی نام و نشان به مبلغ دوازده هزار دلار تامین می کند. این عمل آشکارا خیرخواهانه پیش و بیش ازهرچیز یادآور ترفند انداختن توپ درزمین حریف است ، یعنی ایفای نقش جانماز آبکشی که دست بالا می گیرد تا پس نیفتد.موراین موضوع را نمی پذیرد ومی گوید این کار را تنها از سرخیرخواهی انجام داده و درپی هیچ منظور یا نفع شخصی یا استفاده بعدی ازآن در فیلم اش نبوده.والبته می بینیم که دراین مورد خیلی خوب هم به عهدش وفا کرده!


با وجود حملات بسیاری که به این فیلم شد این اثر درجشنواره کن خوش درخشید و یکی از بهترین فیلم های به نمایش درآمده امسال بود.فیلم آوازه جهانی یافت و ارزش ساختن داشت.مور می گوید: «50 ملیون نفر بدون بیمه درمانی زندگی می کنند و این آشکارا بی عدالتی است.»بگذریم که آنهایی هم که این بیمه را دارند گاه نمی توانند به درستی از آن بهره مند شوند.




سیکو تنها برای مخاطب طبقه متوسط امریکایی ساخته نشده. روزنامه نگاران اروپایی با دیدن این فیلم به خود می گویند: «این فیلم برای ما روشنگرانه است.ما دگرگونی های ژرف در نظام خدمات درمانی خود درآلمان،هلند،و فرانسه دوران سرکوزی را می بینیم و این فیلم هشداری به ماست که راه امریکایی ها را نرویم.چیزی که به سر امریکایی ها آمده می توانست به سر ما بیاید و این نکته ای هراس آور است.»

مور درباره گوانتانامو

دولت بوش دارد درباره امدادگرانی که با ما به گوانتانامو آمدند بررسی می کند.برایم عجیب بود که چرا باید درباره این امدادگران تحقیق کنند.آنها برای درمان به آنجا رفته بودند.جدا شرم آور است.می خواهم این راعلنا اعلام کنم.بیایید درباره من تحقیق کنید،درباره این فیلم تحقیق کنید،اما این آدم ها را به حال خود بگذارید.من نمی توانم بگویم چطوربه آنجا رفتیم.ما در اکتبرگذشته ابتدا ازدولت بوش تقاضای همکاری کردیم.آنها مرتب قرار را عقب می انداختند.بالاخره شش ماه بعد در ماه مارس تصمیم گرفتیم به صورت روزنامه نگار برویم آنجا.هر روزنامه نگار یا مسئولی در این زمینه می تواند به آنجا برود.بنابراین ما به طورقانونی به آنجا رفتیم.آنها نمی دانستند که ما با قایق به آنجا می رویم.

وقتی به کوبا رسیدیم،برای امدادگران همان خدمات درمانی را درخواست کردیم که درگوانتانامو[به زندانیان] ارائه می شود.می توانستیم این امدادگران را به تک تک پایگاه های نظامی امریکا درسراسرجهان ببریم.تصمیم نداشتیم به کوبا برویم.نه،این فیلم تبلیغ کوبا نیست. کوبا نظام درمانی بسیارخوب و چه بسا بهترین نظام درمانی در جهان سوم را دارد. حتی وقتی دوربین خاموش بود پرستاربازهم به بیماران اش خوب رسیدگی می کرد.بیماران کوبایی که ما با آنها مصاحبه کردیم همان خدمات درمانی را گرفته بودند که امدادگران ما دریافت کرده بودند.اگربا این امدادگران صحبت کنید متوجه می شوید چه اندازه بابت خدماتی که دریافت کرده اند سپاس گذارند».

مور درباره فرانسه

درباره نظام درمان فرانسه حرف من این بود که آنجا یک مشکل وجود دارد،اینکه فرانسوی ها زیر بار مالیات اند. امریکایی ها دوست ندارند مالیات بدهند و من از این بابت آنها را مقصر نمی دانم.آنها چه چیز دریافت می کنند؟ما نظر دولت را در اداره بیمارستان دوست نداریم.در فرانسه و بریتانیا مالیات دهندگان نتایج عینی می بینند،درحالی ما چنین چیزی نمی بینیم.اگر امریکایی ها واقعا چنین نتایجی ببینند علاقمند می شوند که مالیات بدهند.ما امریکایی ها باید ذهنیت خود را تغییردهیم.آیا ما دوست داریم درصف بایستیم تا همه بتوانند در خدمات درمانی سهیم شوند؟نه.من نمی خواهم در صف بایستم.من این خدمات را همین الان می خواهم.فکر نمی کنم این ذهنیت گرهی از کار ما گشوده باشد. فکرمی کنم ما باید چطور سهیم شدن را یاد بگیریم.می گویند امریکا کشوری مسیحی است.من دوست دارم این را ببینم.هرچه بیس تربه این برسیم مردم آسوده ترخواهند بود.

مور درباره کانادا

بله من نگاه مثبت و امیدبخش به کانادا دارم.من امریکایی ام.بچه ها شانس بهتری برای زندگی در کانادا دارند،مردم آنجا سه سال بیش تر[از ما]زندگی می کنند.چیزی که می گویم اشکالش کجاست؟تعجبم چرا نمی توانید با صراحت بگویید یک امریکایی پیدا شده که کانادا را تحسین می کند!چرا درباره این موضوع مهم ترحرف نزنیم که کانادایی ها همه با هم تصمیم گرفتند که سلامتی یک حق است و حرف من این است که ما باید از این درس بگیریم.ما درامریکا مدام به این فکر می کنیم نظام درمانی کانادا چقدر وحشتناک است،چقدرباید انتظار کشید،چقدرآدم ها روی برانکاردر راهرو بیمارستان ها می میرند. بله این تبلیغات را هر روز توی گوش تان فرو می کنند و حالا به فردی برخورده اید که می گوید من این طور فکر نمی کنم،فکر نمی کنم اوضاع این قدرها بد باشد!فکر می کنم اساسا خیلی هم خوب است. بله مشکلاتی هست.در فیلم هم آنها را می بینیم.

مور درباره خودش

انتقادها نومیدم نمی کند.این انتقادها همیشه هست.تحملش را دارم.این نوع کار کردن را هیچ وقت کنار نمی گذارم


۲ نظر:

ناشناس گفت...

درباره سایکو تو روزنامه که بودم زیاد مطلب زدم مطلب تو رو هم خوندم طبق معمول جامع و کامل... در ضمن مرسی از نظرت ...اره شاید باید دنبال دلیل گشت...تصمیم گرفتم مدتی ننویسم نمیدونم کار درستیه یا نه....

hady moghadam گفت...

سلام محسن جون . اميدوارم خوب باشي . به اميد ديدار