۴/۰۸/۱۳۸۵

جاده ای به گوانتانامو

جاده ای به گوانتانامو


جاده ای به گوانتانامو

توضیح یک عکس

محسن قادری

سه شنبه،14 فوریه 2006،جشنواره فیلم برلین،حضورسه شخصیت یکی از فیلم های بخش مسابقه بر صحنه: جاده ای به گوانتانامو. این فیلم آمیزه ای از واقعیت و بازسازی است: واقعیت،زیرا سه شخصیت اصلی فیلم سرگذشتی را که روایت می شود در بازداشتگاه گوانتانامو از سر گذرانده اند. بازسازی: زیرا کارگردان واقعیت را با تصاویر بایگانی شده در هم می آمیزد.فیلم داستان ساده ای دارد: چهار دوست از پاکستان راهی افغانستان می شوند زیرا از اینان یک تن به آنجا می رود تا عروسی کند.آغاز فیلم به نسخه ای از یک فیلم جاده ای به سبک شرقی نزدیک است.روزهای میانی این سفر با یورش نیروهای امریکایی به افغانستان همزمان است. هرچهار تن در پی رخدادهای گوناگون دستگیر و به سان تروریست به بازداشتگاه گوانتانامو برده می شوند. اینجا واپسین جایی است که آنان پیش از رهایی، خوارداشت و دشواری های دیگری را از سر می گذرانند.کوشش فیلم ساز برای اثبات این نکته که اینان افرادی بی گناه بوده اند همه کشش فیلم را از میان می برد زیرا توجه براین نکته همچون درون مایه بنیادی فیلم ازآن اثری پدید ساخته که می توان آن را گونه ای امریکایی ستیزی ابتدایی واندکی خام برشمرد.فیلم در گونه مستند داستانی می گنجد.

داستان فیلم

در سپتامبر 2001،مادر آصف اقبال پاکستانی به تریپتون درانگلستان بازمی گردد.او در روستایی نه چندان دور از فیصل آباد عروسی برای پسرش یافته است.چند روز بعد،آصف برای دیدار عروس به پنجاب می رود.او که برای عروسی نیاز به شاهد دارد به دوستانش روحل،شفیق و منیر در انگلستان تلفن می کند تا آنها را به عروسی فراخواند.چهار جوان در کراچی یکدیگر را دیدار می کنند و در آنجا با پسر عموی پاکستانی شفیق به مسجدی می روند.امام جماعت مسجد از آنها می خواهد تا به افغانستان بروند و به مردم آنجا کمک کنند.کرایه اتوبوس ناچیز و رفتن به افغانستان نیز برای این چهار دوست هیجان انگیز و آمیخته به ماجراست.

پس از سفری خسته کننده شباهنگام به قندهار می رسند.این نخستین شب بمباران افغانستان از سوی نیروهای امریکایی است. امریکایی ها در پی یورش یازده سپتامبر سرکوب طالبان را آغاز کرده اند.هرچهار تن راهی کابل می شوند و در آنجا به دلیل بیماری ناگزیر به ماندن می شوند.سپس بار دیگر گام در راه می نهند به امید آن که به پاکستان بازگردند اما چیزی نمی گذرد که خود را در دل منطقه جنگی می یابند و سرانجام دستگیر می شوند. پس از هفته ها بازداشت و سرگردانی با هواپیما به گوانتانامو،پایگاه نظامی امریکا در کوبا برده می شوند و همچون تروریست های بالقوه به زندان می افتند.سرویس مخفی ارتش امریکا بر این باور است که این جوانان با محمد عطا و اسامه بن لادن در ارتباط اند.اگرچه خیلی زود آشکار می شود که بر این اتهامات حقیقتی متصور نیست اما دو سال می گذرد تا شفیق،آصف و روحل بتوانند بار دیگر به شهر تریپتون بازگردند.تا امروز هیچ نشانه ای از زندگی یا مرگ منیر که دوستانش او را در افغانستان گم کرده اند در دست نیست.فیلم از تصاویر بایگانی شده، مصاحبه ها وصحنه های بازسازی شده بهره می گیرد تا داستانی نزدیک به واقعیت از سفر دور و دراز اینان پدید آورد.

مشخصات فیلم


جاده ای به گوانتانامو

انگلستان،2006،95 دقیقه

کارگردان:مایکل وینترباتم،مت وایت کراس

بازیگران: رضوان احمد،فرهاد هارون،وقار صدیقی،عرفان عثمان

بخش مسابقه جشنواره فیلم 2006 برلین.

۴/۰۷/۱۳۸۵

فیلم های سفر و کاوش-3


مرد آرانی

برگرفته از کتاب:فیلم ناداستانی
موشته ریچارد م.برسام
ملک محسن قادری
رابرت فلاهرتی

تا اینجا مشهورترین وتاثیر گذارترین کارگردانی که ازژانر مسافرت به ظهوررسیده رابرت فلاهرتی بوده است. در حالی که می بایست بر کار برادران لومیر به دلیل ساخت نخستین فیلم های ناداستانی ارج گذاشت و جان گریرسون را همچون پدر سینمای مستند برشمرد، رابرت فلاهرتی اما در ردیف نخستین فیلم سازانی جای می گیرد که به مشاهده و ثبت زندگی عینی رونهاد و به سهم خود آفریننده گونه ای از فیلم ناداستانی شد. اوبه دلیل مشاهده دقیق و تخیل غنی خود،دوست داشت داستان هایی بیافریند که هم آنها را با صدای بلند برای دوستانش نقل کند و هم برای بینندگانش به فیلم درآورد.

فلاهرتی ازآن روتمایز می یابد که کارش نشان گراستقلال مشخص و بینشی رمانتیک بود که فیلم های بی نظیرش را الهام می بخشید.او شیفته انسان و دنیای طبیعت،مجذوب هنرها و فنون برخاسته ازانسان بدوی و بیزار از فن آوری های مسخ کننده انسان مدرن بود.توصیف فلاهرتی درباره خودش به عنوان کاشف-هنرمند شکل دهنده زندگی و هنر ش بود با این حال این بازشناسی شخصی به اندازه کافی مبهم بود تا انواع تعبیرها را درباره او امکان پذیر سازد. فیلم های او در برابر دسته بندی ژانر یا گونه مقاومت می کنند و اصطلاحات رایج – رئالیست، مردم شناختی، مستند--چنان که باید روشنگر آثار او نیستند.


فلاهرتی هرچند فلسفه شکلی زندگی یا هنر را نادیده نمی گیرداما بینش او درباره طبیعت عینی و انسانی، بینشی که گرایش به دگرگونی واقعیت دارد تا تصدیق آن، می تواند در مضامین و درون مایه های عمده ای یافت شود که در فیلم هایش تکرار می شوند: زیبایی طبیعی، سنت های کهن، ستیز انسان و طبیعت، کوشش های مشترک خانوادگی، آگاهی از رهگذر رنج، اشتیاق به گذشته.در نگره اومانیست غرب،فلاهرتی طبیعت انسانی را همچون درون مایه محوری خود بر می گزیند، و به تجلیل وقار انسانی می پردازد،و انسان را مقیاس همه چیز قرار می دهد.اودر همه فیلم هایش درپی ترسیم همین تم های حماسی بود. کالدر مارشال شخصیت های فیلم هایش را این گونه می بیند:« آدم هایی که در میانه زندگی همیشه چنان نزدیک به مرگ بودند که به گونه ای متعالی در لحظه می زیستند».

همه فیلم های فلاهرتی تنوعاتی برآمده از یک آرمان هستند: خوشبختی هنگامی وجود دارد که انسان آزاد است و به سادگی و در هماهنگی با طبیعت می زید. با این حال ستیزه می بایست همواره به گونه اجتناب ناپذیر وجود داشته باشد وفلاهرتی به منظورتصدیق برتری و تفوق روح انسانی توجه خود را بر ستیزهای میان انسان و طبیعت متمرکز می سازد تا ستیزهای میان انسان ها.بدینسان طبیعت هم به عنوان نقش مایه اصلی و هم به عنوان شخصیت اصلی به کار برده می شود، طبیعتی که با نیروهای حیوانی و انسانی که با انسان هم زیستی دارند نمادین گشته واز یک سو ضد قهرمان نیزبه شمار می رود.با این حال،این موضوع همچنین نشانگر حرمت گذاری فلاهرتی نسبت به موجودات زنده است که در همه فیلم هایش بقای انسان بیش تر ازسوی آب و هوا و عناصر طبیعی تهدید می شود تا از ستیزها با حیوانات یا دیگر انسان ها.برای نمونه، در فیلم « مرد آرانی» زمینه ایجاد فضای قهرمانی، دریای خشمگین وصخره سنگ های بایر و بی حاصلی که بر روی آنها زندگی می کنند است که جزیره نشینان را به تنهایی و انزوا فرو می برد.دریای پیرامون، همچون یک حقیقت زندگی،به استعاره ای از تقدیر گریز ناپذیر بدل می شود.

انسان آنگاه که باید به گونه اجتناب ناپذیر باطبیعت رویاروشود با مهارت هایی نجات می یابد که ازراه شهود و سنت آموخته است. قهرمانان مرد فیلم های فلاهرتی(مشخصا نانوک، موآنا، مردان آران، مزرعه نشینان فیلم زمین،آقای لاتور در داستان لویزیانا)استادکاران طبیعتند که ازراه مهارت های خود به عنوان شکارچی(ان)جنگجویان،وماهیگیران نجات می یابند.فلاهرتی با نشان دادن اینان،آزادی انسان برای زیستن همچون بخشی ازطبیعت را بیان می دارد ونشان می دهد که آن دسته از جنبه هایی که انسان رادر همپیوندی با طبیعت می نهند(بدنش، نیازهایش، احساساتش)از این نظر برای او بنیادی اند که نمی تواند آنها را نادیده گیرد یا مغلوب شان شود.آنها پیکره قهرمان کلاسیک را ندارند و اسوه رنج کشیدن نیستند، بلکه هدف این است که با نشان دادن ایشان وضعیت انسانی روشن شود.برگزیدن آنها بیشتر برای نشان دادن جهان بینی فلاهرتی است.آنها ادراک کامل شرایط شان را انکار می کنند.در حقیقت، آنها بر مرگ زودرس چه بر اثر بخت چه بر اثر مهارت فائق می آیند. در مرد آرانی، پیش درآمد فیلم بیان می دارد که دریا ممکن است به گونه اجتناب ناپذیر از ماهیگیران ادعای خسارت کند اما صحنه پردازی مرگ سمبولیک قطعا از کوشش های ابداعی فلاهرتی برمی خیزد.با این همه، آنها چیزی جز یک قایق کوچک و چند تور ماهی گیری را از دست نمی دهند.اعتقاد فلاهرتی به نوع انسان،همان گونه که در جدال و پیروزی جزیره نشین های آران بر دریا نمود یافته او را بر آن داشته تا ریتم تراژیک را که نه تنها در روایت این فیلم بلکه همچنین در نگرش جزیره نشینان به زندگی نیز اشکار است انکار کند.