۳/۰۶/۱۳۸۵

درگذشت یک فیلم ساز




کریستف دو پونفلیی ، درگذشت یک فیلم ساز
Christophe de PONFILLY
نوشته سهیل رسولی

کریستف دو پونفلیی خبرنگار،سینماگرونویسنده فعا ل،متعهد وانسان دوست فرانسوی درگذشت.او از اولین خبرنگارانی بود که به همراه پزشکان بدون مرز به افغانستان رفت و از مقاومت مردم این کشور رپرتاژخبری تهیه کرد. حاصل این سفر در سال 1981 یک فیلم مستند سوپر8 به نام یک دره برضد یک امپراتوری(1) بود، که نخستین بار،مقاومت مردم افغانستان دردره پنج شیر دربرابرارتش سرخ شوروی را به تصویر می کشید.

این فیلم که نخستین بار احمد شاه مسعود فرمانده دره پنج شیر و یارانش را ازنزدیک نشان می داد دربسیج افکار عمومی فرانسه واروپا دربرابراشغال افغانستاناز سوی ارتش شوروی و همدردی ایشان با مردم افغانستان تاثیربه سزایی گذاشت و چند جایزه بین المللی را به خود اختصاص داد.

کریستف دو پونفلیی هیجگاه افغانستان را فراموش نکرد و بارها در طول سالها ی جنگ و سختی به این کشور سفر نمود. چندین کتاب و فیلم و چند جایزه بین المللی دیگر نتیجه این سفرها هستند.وی علاوه بر افغانستان در تاجیکستان، آسیای مرکزی، آفریقا ، اروپا و فرانسه فعالیت فیلم سازی داشت. 35 فیلم مستند،5 کتاب و یک فیلم بلند سینمایی به نام« ستاره سرباز»(2) که به تازگی فیلم برداری آن در افغانستان پایان یافته، کارنامه پربار کریستف دو پونفیلی را تشکیل می دهند.


بدون شک مهم ترین اثر او کتاب و فیلم مسعود افغان(3) میباشد که در ساال 1998 پخش شد. این فیلم بخشی از تلاش دو پونفیلی برای شناساندن نبرد و مقاومت مردم افغانستان به رهبری بلامنازع احمد شاه مسعود از زمان اشغال این کشور به دست نیروهای شوروی ، سقوط کابل و استقرار نیروهای مجاهدین در کابل وشروع جنگ داخلی و مشکلات مسعود به عنوان وزیر دفاع ، سقوط مجدد کابل به دست طالبان ، پناه بردن مجدد نیروهای مقاومت و احمدشاه مسعود به دره پنج شیر و ادامه مقاومت می باشد. این فیلم علاوه بر دریافت جوایز متعدد، در فراخوانی مجدد افکارعمومی جهان و جلب توجه مجدد آنان به مساله افغانستان فراموش شده به عنوان فیلمی مستند و یادگاری ارزشمند درتاریخ سینمای مستند نقش اساسی داشت.کریستف دو پونفلیی 55 ساله پدر 4 فرزند بود که در روز سه شنبه 16 ماه مه 2006 به علت نا معلومی در حومه پاریس به زندگی خویش پایان داد.

یادش گرامی باد.

Une Vallée contre l’empire .1
l’Etoile du soldat .2
Massoud l’afghan. 3

۳/۰۵/۱۳۸۵

مرگ یک مستندساز



مرگ مستندسازفرانسوی
برگرفته ازسایت افغانا
محسن قادری

هفته گذشته درسحرگاه شنبه 20 مه 2006جسد کریستوف دو پونفلیی گزارشگر برجسته فرانسوی ،برنده جایزه آلبر لوندر، فیلم ساز، نویسنده و یکی ازپایه گزاران بنگاه خبری اینترسکوپ درجنگل رامبویه(منطقه ایولین،ایل دوفرانس) یافت شد.به گفته نزدیکانش مرگ او که درپی خودکشی بوده روز سه شنبه رخ داده است.هنرمندی که نقش بسیارارزنده در شناساندن احمد شاه مسعود به فرانسویان داشت به دوست ویار دیرینه خود پیوست. درهمان هنگام که بر روی برخی ازسایت های مرتبط باافغانستان شاهد سیل پیام های افغان هایی بودیم که ترجیح می دادنداز یاد ببرند که بدون مسعود کشورشان همچنان زیر یوغ طالبان باقی می ماند،کریستف دوپونفلیی هنرمندی که در شناساندن شیر دره پنج شیر به فرانسویان نقش ارزنده داشت تصمیم گرفته بود دست از مبارزه بردارد.

برگرفته از نوول ابزرواتور
بیست و یکم مه2006
ساعت13:24


کریستف دو پونفلیی نویسنده و مستندسازمتخصص امور افغانستان که در شناساندن مسعود فرمانده بزرگ افغان به فرانسویان نقش اساسی داشت این هفته در سن 55 سالگی درگذشت.این خبر از سوی آژانس اینترسکوپ انتشاریافت که وی یکی از بنیان گذاران آن به شمار می رود.دوپونفی که به دریافت جایزه آلبر لوندر نائل شده بود خالق آثار و مستندهای بیشماری درباره افغانستان بود وآشنایی دیرینه با احمد شاه مسعود یکی ازرهبران بزرگ مقاومت افغانستان در دوره اشغال شوروی در سال های دهه 80 داشت.احمد شاه مسعود درتیول خود در پنج شیربه دست دو روزنامه نگاردروغین دو روز پیش ازحملات 11 سپتامبر2001 امریکا به قتل رسید.

کریستف دو پونفلیی آخرین مراحل فیلم داستانی خود« ستاره سرباز»را به انجام می رساند که در پنج شیر فیلم برداری شده و روایتی ازدگرگونی درونی یک سربازروس است که به اسارت نیروهای مقاومت افغانستان درآمده ودرپایان به هواداری ازآرمان های کسانی برمی خیزد که ناگزیربه جنگیدن با آنهابوده است.درآغاز ماه مه امسال رمانی ازاو ازسوی انتشارات آلبین میشل انتشاریافت که برگرفته ازهمین ماجرای حقیقی است.ازدیگر آثاردوپونفی می توان به کتابی اشاره کرد که وی درسال 1998بانام« مسعود افغان» انتشارداد وتک چهره ای ازاین فرمانده افغان به دست می دهد/انتشارات ارته/انتشارات فلین.



لیلیانا شامپونوآ مدیر بنگاه اینترسکوپ که کریستف دوپونفلیی آن را در 1983 با فردریک لافون بنیان نهاد تاکید می کندکه« وی پروژه های بسیاری»در دست اقدام داشته است.ازدوپونفیلی چهارفرزند به جا مانده است.

او درماه مارس گذشته در گفت وگو با کاربران سایت اطلاع رسانی افغانا می گوید:« به گمان من دوربین می تواند اسلحه ای بس کاراترازکلاشینکوف باشد.» و در پاسخ به سوال فردی دیگری که ازاو می پرسد آیا وسوسه نشده اید که در رکاب مسعود درآیید می افزاید: «من ازسلاح ها و وسوسه ای که درانسان برای دراختیارداشتن آنها پدید می آید سخت بیمناکم».

تمساح


تمساح ساخته نانی مورتی
محسن قادری
زمان:1.52

نانی مورتی بادومین فیلم خود« تمساح» به جشنواره کن آمده است.او پیش ازاین دوجایزه از این جشنواره دریافت داشته: جایزه کارگردانی در سال 1994 برای« خاطرات عزیز» و نخل زرین جشنواره کن سال 2001 برای « اتاق پسر». او در 1997 عضو هیات داورانی بود که به فیلم های« مارماهی» ساخته سوهه ای ایمامورا و« طعم گیلاس» ساخته عباس کیارستمی جایزه دادند.

داستان فیلم: برونو برومو تهیه کننده ای است که درناکامی حرفه ای واحساسی به سرمی برد.اوبا فیلم های کم خرج خود که عناوین خاطره انگیز دارندمبارزه گسترده ای با«دیکتاتوری» سینمای مولف داشته ولی اکنون از سرمایه گزاری تولید پرخرج خود« بازگشت کریستف کلمب»بازمانده است. اوکه بدهی های زیادی به بارآورده با مشکلات زناشویی دست به گریبان است و فرزندانش به بی توجهی دچارند. برونو در این میان به زنی بر می خورد که سناریویی به او پیشنهاد می دهد: تمساح. او در اصل درپی یک تریلر سیاسی است اما در می یابد که این فیلم نامه به زندگی نامه برلوسکونی می پردازد.بنابراین فرصت را غنیمت می شمرد و درصدد تحقق آن بر می آید. اودر طی انجام این پروژه دگرگونی بنیادی می یابد و با پشت سر نهادن مجموعه ای از ناکامی ها به تثبیت حیثیت و جایگاه خویش می پردازد.

می بایست پنج سال از جایزه نخل طلای اتاق پسر بگذرد تا تا نانی مورتی باردیگر به بخش مسابقه رسمی جشنواره کن بازگردد. سینمای ایتالیا که دیرزمانی است فرصت عرض اندام نداشته اکنون بحرانی را پشت سر می نهد که هرچند به پایان نرسیده اما همچون سینمای آلمان و بریتانیا درچالشی با خویش می کوشد ظهوری دیگر بار یابد. تمساح همه ارزش های درونی خود را مدیون برگزیدن قالبی از کمدی است که محور آن موضوعات زناشویی است وبا این همه فیلمی است که بیشتر ازعشق سخن می گوید تا سینما یا سیاست.این فیلم که از یک ماه پیش در ایتالیا اکران شده(و البته این امر درباره فیلم های حاضر در کن به ندرت پیش می آید) و نمایش آن در فرانسه نیزبه تازگی آغاز گردیده رکورد فروش را در کشور خود شکسته است با این حال مورتی معتقد است موضع گیری مطبوعات ایتالیایی درباره این فیلم و معرفی آن همچون اثری سیاسی و تبلیغاتی به فروش بیشتر آن لطمه وارد ساخته است زیرا برخی بییندگان ایتالیایی با آگاهی از این پیش داوری ها تمایلی به دیدن آن نشان نمی دهند. این نکته به هیچ روعجیب نیست زیرا فیلم تاثیرمهمی درشکست انتخاباتی« برلو» پدیده سیاسی ایتالیا داشت که معتقد است این فیلم دسیسه چپ گرایان ایتالیایی برای بی اعتبار ساختن چهره سیاسی اوبوده است. اما اگرمورتی که به موضوعات سیاسی دلبستگی نشان می دهد به« شوالیه» می تازد نوک حمله اوبیش ازهمه متوجه سیاست کلی است تا سیاست اخلاقی یا فرهنگی. تمساح با ارائه شخصیت این تهیه کننده فیلم های کم خرج که درپیشبرد کار خود ناتوان مانده وحاضر به پرداختن به هر موضوعی است،هجونامه ای بر ضد برلوسکونی به شمار می رود و جهشی نو در سینمای ایتالیاست.برپایه برخی تحلیل ها نمایش زودهنگام این فیلم درایتالیا درست یک ماه پیش از حضور درکن یکی ازنکاتی است که چه بسا می تواند ازموفقیت آن در این جشنواره بکاهد زیرا تمساح همچون عطر جدیدی است که گرچه نخستین بار به بازار می آید اما رایحه آن از پیش به هوا برخاسته است.

۲/۲۸/۱۳۸۵

راز داوینچی در کن


این وبلاگ قاعدتا به سینمای مستند می پردازد اما با توجه به برگزاری پنجاه و نهمین دوره جشنواره کن وتبلیغات گسترده درباره فیلم راز داوینچی ساخته ران هاوارد فیلم ساز امریکایی که آشکارا با برخورد سرد منتقدان و مطبوعات فرانسه روبرو شد ترجمه مطلب بسیارکوتاهی ازشماره امروز فیگارو ارائه می شود. گفتنی است در روزدوم جشنواره، فیلم« باد وزیدن می گیرد» ساخته کن لوچ فیلم سازبریتانیایی دربخش مسابقه به نمایش در آمد که با استقبال خوب منتقدان مواجه شد. لوچ تاکنون هشت بار در کن حضور داشته اما هیچ گاه بخت دریافت نخل زرین را نداشته است.امید می رود فیلم او که به مبارزات اسقلال طلبانه مردم ایرلند در سال های دهه بیست می پردازد چه بسا این جایزه را سرانجام برایش به ارمغان آورد.پاره ای از سکانس های این فیلم سرشار ازخشونت است. لوچ می گوید: تاریخ ایرلند هولناک است.

ملک محسن قادری
راز داوینچی برفرش قرمز
برگرفته از فیگارو
پنج شنبه،18 مه 2006

این همه جار وجنجال برای همین؟ دو بار نمایش رمز داوینچی ساخته ران هاوارد برای مطبوعات که دیشب سرانجام پس ازهیاهوی بسیار آغازگر پنجاه و نهمین جشنواره کن شد،با سوت و خنده همراه بود. یاس و دلسردی وسیع مطبوعات بین المللی ازاین« فیلم پلیسی مذهبی» که الهام بخش آن موفقیت جهانی دان براون رمان نویس امریکایی بوده، و آن همه پرده پوشی، بحث و جدل، پول(125 ملیون دلار) و بازاریابی برای فیلمی که« ملال آور، طولانی، پرگو، پرطمطراق،و غیر قابل باور»خوانده شده است.کوتاه سخن آن که هیاهوی بسیار برای هیچ. و همین بی شک روشنگر واکنش تدافعی کارگردان امریکایی ران هاوارد است که به هنگام کنفرانس مطبوعاتی اش اعلام می دارد:« اگر فکر می کنید این فیلم عصبی تان می کند نروید آن را ببینید!»و پیوسته با همین لحن می افزاید: « صحبت از سرگرمی است، نه یک اثر مذهبی.»همین رویکرد از سوی تام هنکس بازیگر بذله گوی فیلم نیز که نقش رابرت لنگدن استاد نشانه شناس را بازی می کند دنبال می شود.او که می کوشد نفوذ یا تاثیر رمز داوینچی بر باورهمگانی را نسبی ارزیابی کند در پاسخ به این سوال که آیا مسیح واقعا متاهل بوده با حاضر جوابی می گوید:« من در آن زمان آنجا نبودم!»اما بازیگر انگلیسی فیلم، یان مک کلن، آب پاکی را روی دست همه می ریزد:« وقتی داشتم این کتاب را می خواندم کاملا به آن باور داشتم اما همین که آن را زمین نهادم با خود گفتم چه بلاهت های بالقوه ای درآن نهفته است.»ران هاوارد که در هیاهوی نفس گیر کن گرفتارآمده همراه با بازیگرانش تام هنکس، ژان رنو، اودری توتو، یان مک کلن، پل بتانی و آلفرد مولینا، پس از برگذاری مراسم رسمی شبانه کوشیدند با ظاهر نشدن بر فرش قرمز کاخ جشنواره درآرامش بمانند.همه چیز با جشنی بزرگ دربندر قدیمی کن پایان یافته که ساختمان هرمی شکل غول آسایی درساحل آن برپاست.اندک آرامش خاطری برای دوستان پیش از واکنش های عمومی به فیلم.

۲/۲۶/۱۳۸۵

فیلم های سفر و کاوش-2

لیلیان گیش درجاده ای به شرق(1920)ساخته د.و.گریفیث


سنت رماننتیک امریکا

برگرفته از کتاب: فیلم ناداستانی
نوشته ریچارد م.برسام،صفحه 46
ملک محسن قادری

سنت رمانتیک امریکا معرف یکی ازنخستین وکاراترین قواعد و اصول فیلم سازی ناداستانی وهمچنین یکی از رایج ترین آنها بود.سینمای ناداستانی آغازین غالبا رمانتیک بود، چه از نظر آرمان پردازی بنیادی درباره طبیعت و چه ازنظراشتغال ذهنی شدید به بررسی ارتباط مناسب میان انسان و دنیای پیرامون او. بسیاری از این فیلم ها از صحنه پردازی طبیعی و محیط اصلی صرفا به دلیل ارزش های بنیادی آنها بهره می بردند وبا پرداختن به موضوع حفاظت محیط زیست، نشانگر آگاهی اولیه ای درباب نیاز به توازن زیستی در جهانی بودند که بیش از پیش صنعتی تر و سال به سال شهری تر می شد. روایت در این فیلم ها عموما برآمده از موقعیت بود تا تکیه بر عناصر داستانی؛ در این باره می توان به فیلم هایی اشاره کرد که والت دیسنی در دهه 1950 درباره طبیعت ساخته است.

به جز آثاراولیه د.و.گریفیث(برای نمونه، صحنه های برف در« جاده ای به شرق»،1920)تلاش ناچیزی در زمینه کاربرد صحنه پردازی رئالیستی در فیلم های اولیه امریکایی شده بود. زندگی بومی امریکا همیشه از دکور غیرطبیعی بهره می برد؛ به ویژه در آن دسته از محصولات هولیوود که همه عناصر آنها-وازجمله عناصری که معمولا زیرسیطره نیروهای فراواقعی بودند- می توانستند در صورت نیاز جرح و تعدیل شوند. پیش از آن که در سینمای وسترن امریکایی ستایش فراخنا و گستره دشت های مرزی به امری عادی بدل شود این فیلم سازان سوئد بودند که استفاده تخیلی از فضاهای بیرونی را در فیلم های داستانی باب کردند.سپس فیلم های ناداستانی«آرن سوکزدورف» پی گیر این گرایش سوئدی در برخی از محبوب ترین تصاویرطبیعت شد که تاآن زمان درهیچ کشوری فیلم برداری نشده بود.

همان گونه که دیدیم رویکرد رمانتیک امریکایی این فرصت را به فیلم سازان داد تا غرب امریکا را بررسی وستایش کنند.در واقع جنبش سینمای ناداستانی امریکا در طول تاریخ خود ازنظر ثبت طبیعت نه تنها درغرب بلکه در سراسر امریکا و جهان به شدت فعال بوده است.ازمیان همه فیلم های آغازین امریکایی در موضوع سفر و کاوش، نخستین فیلم های مهم مسافرت از سفرهای اکتشافی رابرت فلاهرتی، مریان سی کوپر و ارنست شودزاک حاصل آمدند.

۲/۲۴/۱۳۸۵

فیلم های سفر و کاوش-1

فیلم های سفر و کاوش
بخش نخست

برگرفته از کتاب فیلم ناداستانی
نوشته ریچارد م. برسام، صفحات 42 تا44

ملک محسن قادری

فیلم های سفر و کاوش همچون فیلم های به نمایش درآمده در « هیلز تور » به سال 1904 به حفظ سینمای ناداستانی یاری رساندند. کوین برانلاو این فیلم ها را به گونه اغراق آمیز « والاترین کوشش سینما » (404) برشمرده است زیرا هدف آغازین آنها انتقال اطلاعات، دانش و آگاهی وتصوری از مکان های دور افتاده و ناآشنا بود. این فیلم ها برای بسیاری از مردمان آغاز سده بیستم بیانگرحقیقت و فانتزی بودند. همانند اندیشه ای که لومیرها در سر داشتند این آثار چون روزنه قابل اعتمادی بودند که می شد از چشم اندازآنها به جهان نگریست؛ همچون آزاد کردن بینشی که برای تخیلات جذابیت داشت و این همان چیزی بود که ملیس در سر داشت. این فیلم ها افزون بر ارزش های اطلاع رسانی، چیزی در خود داشتند که می توانیم آن را بعد معنوی بخوانیم، بعدی که نشان گر قدرت دوربین برای گرد آوردن مردم در کنار یکدیگر با آگاهی از یک دیگر بود. این فیلم های اولیه مسافرت در ترسیم آدم ها و مکان های ناآشنا برای ما بسیار وفادار بودند. فرانسوی ها این فیلم ها را « دوکومانتر » می خواندند؛ این واژه را نباید با واژه انگلیسی « داکیومنتری » [مستند] درهم آمیخت. آنچه که پل روتا « سنت ناتورالیست (رمانتیک) » فیلم غیر داستانی می خواند با این فیلم ها آغاز شد اما هدف اصلی آنها ازثبتیات عینی فرا رفت و به تبلیغ داد و ستد یا افزایش سود سازمان هایی رسید که پشتیبان مالی آنها بودند.

مقصود از واژه [فرانسوی] « تراولوگ » که در سال 1908 از سوی برتن هولمز به سر زبان ها افتاد، سخنرانی های کوتاه پیرامون سفر بود که در ضمن آنها و در فاصله پخش حلقه های این فیلم ها، اسلایدهایی نیز به نمایش در می آمد. این اسلایدها که محور گفتارهای هولمز به شمار می رفتند همچون « کتاب راهنمای سفری آمیخته به اطلاعات روشن » بودند. (براون ال، 420). دیگر فیلم های اولیه اطلاع رسانی درباره سفر توجه را بر تئودور روزولت متمرکز ساختند که پس از دوره ریاست جمهوریش گشت و گذارهایی در افریقا انجام داد. چری کرتون نیز در این سفر همراه او بود که تصاویرش در چند فیلم به حاصل نشست: « TR در افریقا » (1909)، « جانوران افریقا » (1909)، « اردوی TR در افریقا » (1909) و « بومیان افریقا » (1909). ویلیام سلیگ برای سود بردن از تبلیغات سفرهای روزولت، فیلم « بازی بزرگ در افریقا » (1909) را ساخت که شرح سفری جعلی است که در شیگاگو و با بهره گیری از حیوانات باغ وحش فیلم برداری شده است. به گونه ای طعنه آمیز، نخستین بینندگان [این گونه فیلم های مستند] فیلم سلیگ را ترجیح می دادند زیرا در مقایسه با فیلم های کرتون، کنش و حادثه پردازی بیشتری داشتند.



چری کرتون


افزون بر چری کرتون، فیلم سازان پیشگام دیگری نیز با فیلم های عینی اطلاع رسانی، علائق 
عمومی را محقق ساختند و تصاویر واقعی زنده ای ارائه دادند که در مکان های غریب و ناآشنا می گذشت. از جمله فیلم های آغازین می توان به این موارد اشاره کرد: فیلم « در سِویل » ( 1909) محصول پاته فررز، تصاویر فیلم برداری شده در سفر اکتشافی موزه کارنژ در 1909 به آلاسکا و سیبری. فیلم های گراند کانیون ساخته 1911 امه ری و الزورث کولب، « شکار افریقایی » ساخته پل رینی (1912)، « بازی بزرگ شکار در افریقا » (1912) ساخته اچ. ای اسنو، « زیبایی وحشی» (1927) ساخته هنری مک ری، « همراه با بایرد در قطب جنوب » (1930) ساخته ریر ادمیرال ریچارد بایرد، فیلم های ساخته دکتر هادون و رودولف پوش در استرالیا که نشان گر صدای ضبط شده بر فونوگراف بودند و سرانجام فیلم « تا کنگو » (1929) ساخته آلیس اوبرین. دیگر فیلم سازان آغازین فیلم های مسافرت عبارت بودند از: لئون پواریه، مارتین و اوزا جانسن، لاول توماس، ج. ب. ل. نوئل، و هربرت ج. پونتینگ.



هربرت ج. پونتینگ

پواریه دو فیلم بلند درباره سفر با اتومبیل ساخت: « لاکراوزیه نوآر » (گردش سیاه، 1926) که درباره سفر به گوشه و کنار افریقاست و « لاکروازیه ژون » (گردش زرد) که درباره سفر مشابه ای در آسیاست. مارتین و اوزا جانسن که فیلمشان « جک لندن در آب های جنوب » (1912) تحسین فلاهرتی را برانگیخته بود فیلم های « در میان جزیره آدم خواران جنوب اقیانوس آرام » (1918)، « ماجراهای جنگل » (1921)، « شکارچیانِ سر بر پهنه آب های جنوب » (1922)، « ردیابی جانوران درنده افریقا » (1923) و « سیمبا، سلطان جانوران » (1928) را ساختند. لاول توماس در 1914 و بار دیگر در 1915 تصاویری در آلاسکا فیلم برداری کرد و در مهم ترین فیلم هایش، ت. ا. لاورنس را به دنیای غرب معرفی نمود: « با لاورنس در عربستان » (1918) و « با آلنبای در فلسطین » ( فیلمی که حدود 1918 ساخته شده است). ج. ب. ل. نوئل از سفر اکتشافی سال 1922 و 1924 به قله اورست فیلم برداری کرد و « صعود به قله اورست » (1922) و « حماسه اورست » (1924) را ساخت. نود درجه جنوب (1933) ساخته هربرت ج. پونتینگ ثبت دومین سفر اکتشافی کاپیتان رابرت فلاکن اسکات در فاصله 1910 تا 1912 به قطب جنوب بود.

فیلم سفر سال 1911 کاپیتان رابرت فلاکن اسکات به قطب جنوب نخستین بار در 1913 با نام « ماجرای نامیرای کاپیتان اسکات» و سپس در 1923 به نام « سکوت سفید بی کرانه » و سرانجام در 1933 با نام « نود درجه جنوب » به نمایش درآمد. پونتینگ با تدوین تصاویر اسکات در قالب فیلم کنونی الگوی آغازین مهمی برای سینمای سفر و کاوش فراهم ساخت. اگرچه این فیلم تدوین، صدا، و موزیک امروزی را درخود دارد، اما فیلم برداری عالی آن، قدرت درونی اش را زنده نگه می دارد. این فیلم همچنین نشان گر برخی کلیشه های فیلم مسافرت است و نیز قصه دریایی صمیمی و توجه برانگیزی به سبک روزگار گذشته است. گفتار متن فیلم حالتی سهل و صمیمی و طنز محاوره ای محافل مردانه را دارد. موزیک فیلم عنصرمکمل ضرب آهنگ ساز برای صحنه هایی است که در آنها پنگوئن ها همچون کمدین های فیلم های سلپ ستیک به این سوی و آن سو می دوند. اما این فیلم صرفا شرح سفرهای اسکات با کشتی« ترانوآ » نیست. صحنه های پایانی آن ثبت ناکامی و نومیدی تلخی است که با رسیدن گروه اسکات به قطب جنوب آنها را در بر می گیرد زیرا اسکات در می یابد که گروه اکتشاف نروژی به راهنمایی روالد آموندسن یک ماه پیش از او به مقصد رسیده است. پونتینگ جزییات غم انگیزی از سرخوردگی اسکات نشان می دهد و با بهره گیری از دفتر خاطرات او به نقل رویدادها و سرانجام مرگ همه اعضای این گروه بی باک می پردازد.

هربرت ج. پونتینگ

سرگذشت حماسه واری که این فیلم اکتشافی بریتانیایی بیان می دارد، مخاطرات ثبت شده در « صعود اورست » (محصول1953) را بسی آسان جلوه می دهد. این پیشگامان، سنتی را بنا نهادند که به نانوک شمالی رابرت فلاهرتی انجامید. از جمله اثرگذارترین فیلم های این پیشگامان آنهایی بودند که در غرب امریکا، در صحراها، جنگل ها، و مناطق بکر سراسر جهان ساخته شده اند.