۴/۱۵/۱۳۸۴

سينما و تلويزيون در ميانه واقعيت و داستان



سينما و تلويزيون در ميانه واقعيت و داستان
فرانسوا ژوست
محسن قادری

آنچه در پي مي آيد برشي كوتاه از نوشته فرانسوا ژوست درباره مفاهيم واقعيت و داستان و به هم تنيدگي آنها درهنرهاي ديداري امروز است.او معتقد است اگر چه داستان و روايت در طي سده ها تعاريفي را براي خود قائل بوده اند اما تصوير كه خود يكي از عناصر اصلي روايت در روزگار ماست همچنان از پذيرش تعاريف مشخص دوري گزيده و نوعي ابهام و ترديد را درخود نهفته دارد.از ديد او هرجا كه تصوير پا به ميان مي گذارد بدبيني و تصور فريب نيز پا به ميان مي گذارد.

با آنكه دير زماني از ابداع تصوير متحرك مي گذرد اما هنوز اين ابزار گونه اي عدم يقين و بي اعتمادي را در بيننده بر مي انگبزد.به ويژه اين امر بيشتر از همه هنگامي جلوه گر مي شود كه پديدآورنده تصوير دعوي بيان حقيقت يا واقعيت را داشته باشد.اين بحث كه امروزه به يكي از مباحثات محوري نقد فيلم مستند تبديل شده، پديد آورنده مستند و بيننده آن را به طور جدي بر سر دو راهي قرار داده است.بسياري از مستندسازان امروز بدون آنكه درباره اصطلاح مستند نظر واحدي باشند آن را به سادگي و گاه از سر بي ميلي به كار مي گيرند زيرا اين اصطلاح چنان دربافت رسانه اي امروز و در چارچوب ذهني بينندگان تنيده شده كه تغيير يا جايگزيني آن با اصطلاحي ديگر عملا ناممكن است.بينندگان مستند نيز اگرچه به گونه عام اين اصطلاح را مي پذيرند اما تعريف درستي از آن در ذهن ندارند.آنان به هرآنچه كه داستاني نباشد مستند مي گويند در حالي كه اين درست همان مشكلي است كه مستندسازان با واژه مستند دارند زيرا نفي چيزي و پذيرش چيزي كه چيز ديگر نيست در خود نوعي تناقض را نهفته دارد.

بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه در دنياي فيلم داستاني نيز چنين تناقضي از آغاز پيدايش سينما وجود داشته است.هنوز در اين باره كه سينماي داستاني براي پرورش روايت از چه ساز و كارهايي بهره مي گيرد كه ما نام داستاني بر آن مي نهيم اتفاق نظر واحدي وجود ندارد.اين بحث تا آنجا پيش مي رود كه برخي تحليل گران سينما مباحثه مشهور« واقعيت و خيال» را پيش مي كشند و در واقعي بودن يا نا واقعي بودن قصه نيز به ترديد مي پردازند:ترديد در اين باب كه آنچه را خيال مي دانيم و عنصر بنيادي سينماي داستاني مي خوانيم تا چه حد دور از واقعيت است و يا تا چه حد خيالي است.

در بحث سينماي مستند به عنوان رسانه اي كه دعوي نشان دادن يا تبيين واقعيت را دارد موضوع تا حدي پيچيده تر و حساس تر است.زيرا سينماي مستند همچنان دعوي ارتباط نزديك خود با دنياي واقعيت را حفظ كرده و از سوي ديگر پيوند نزديك تري با رسانه هاي ارتباط جمعي دارد.يعني نقش آگاهي رساني آن بيش از هر چيز خود را نمايان مي سازد.اين بحث زماني داغ تر شد كه تعدادي از مستند سازان معاصر برخي از موضوعات و رخدادهاي مهم دنياي امروز را دستمايه كار خود قرار دادند و از قضا با فروش بسيار بالايي نيز برخوردار شدند. بنابراين اين با نمايش موفقيت آميز اين فيلم ها اين پرسش به ميان آمد كه آيا استقبال بينندگان از اين فيلم ها نشانه وفاداري آنها به واقعيت يا موفقيت آنها در نزديك شدن به اين مفهوم بنيادي مستند بوده يا صرفا اين مستند سازان افرادي فرصت طلب و سودجو بوده اند كه وقايع سرنوشت ساز و تكان دهنده تاريخ معاصر را دستمايه ساخت فيلم هاي پر فروش كرده اند.آيا اين مستند سازان از خاطره ذهني بينندگان خود و حساسيت آنان به موضوعاتي كه دستمايه كارشان بوده آگاهي داشته اند؟آيا واقعيت بيش از آنكه دغدغه كار آنها باشد صرفا بهانه اي براي طرح موضوعات سياسي و فرو شكستن چهره سياست مداران همروزگارشان بوده است/م قادری

كم و بيش همه مي دانند دروغ چيست.هركسي مرز ميان چيزي كه زندگي مي كند و چيزي كه ابداع مي كند را دنبال مي كند.حتي براي داستان كه چيزي حدود ده سده به مباحثه گرفته شده اين امكان وجود دارد كه تعريفي حداقل چون اين تعريف را براي خود قائل باشد:«خلق و ابداع چيزهاي تخيلي و غير واقع».(لاروس،1996).اما چرا به محض اين كه پاي تصوير به ميان مي آيد قطع و يقين هاي ما فرو مي ريزد؟برخي بي تعارف مي گويند كه تصاوير دروغ مي گويند،برخي نيز اذعان مي دارند كه تصاويرمجعول و ساختگي اند و برخي ديگر معتقدند به محض اينكه روايت پا به ميان مي گذارد داستان هم از راه مي رسد.داستان از كجا برمي خيزد، آيابرخاسته از تاثير تصوير متحرك است ؟آيا برخاسته از خود تصوير است؟آيا از كابران آن است؟از روايت است؟براي پاسخ به اين پرسش بايد شيوه هايي را كه ما به تصاوير نگاه مي كنيم و نيز باورهاي مرتبط با آنها را مورد بررسي قرار داد.در وهله نخست،با بررسي معاني متفاوتي كه ما از زمان افلاطون به بعد به اصطلاح«داستان» مي دهيم سه چهره پا به ميان مي گذارند:مقلد،دروغ گو و جاعل كه اين هر سه همچنين آشكار كننده سه روش براي در شمار آوردن تصاوير به مثابه نشانه ها هستند.

Blair Witch

با اين حال اين طبقه بندي چيزي نيست جزگام آغازيني براي درك اين نكته كه چگونه واقعيت و داستان در طي سال ها بر پرده هاي نمايش ما به هم تنيده شده اند:برای نمونه،مي توان به بازنمايي تلويزيوني مستقيم تصاوير يازده سپتامبر،طرح بلرِ جادوگر*،و يا«رئاليتي تي وي»اشاره كرد.پذيرش يا عدم پذيرش اين تصاويرازسوي بينندگان نشان مي دهد كه نقش« باورها »بسيارتعيين كننده تراز«پيش آگاهي ها»نسبت به تصوير و در نتيجه تفسيرآن است.اما در اينجا بايد پرسيد كه باورها چگونه خود را شكل مي دهند.تهيه كننده ها و پخش كننده ها بر پايه تبليغات و ايجاد انگيزه ها،چه چيزي را با نويدهايي كه به عامه مردم مي دهند مستقيما دنبال مي كنند؟براي پاسخ به اين پرسش،لازم است دنياهاي تصوير را به بررسي گذاشت كه زمينه كلي تصورات و برداشت ها و سامان دهي و پذيرش اسناد ديداري شنوايي را پديد مي آورند.


فرانسوا ژوست نظريه پرداز تصوير و استاد دانشگاه پاريس 3(سوربون جديد)است.
جايگاه:استاد
نظريه پرداز تصوير

پيشينه كاري
استاد علوم اطلاعات و ارتباطات در دانشگاه پاريس 3/ سوربون نو
مدير مركز مطالعات تصويرو اصوات رسانه اي در پاريس. در فاصله سال هاي 1977 تا1987 برنامه هاي بسياري را براي تلويزيون مي نويسد و كارگردان چندين فيلم از جمله «مرگ يك انقلابي توهم زده»را بر عهده دارد.

تخصص ها
ژوست به عنوان متخصص تصوير مشخصا پيرامون روايت سينمايي و داستان به كار پرداخته است.او همچنين به بررسي درباره رابطه ميان سينما و تلويزيون گرايش داشته و در اين چارچوب مشخصا به «تله رئاليته» علاقه بيشتري داشته است.او در سال هاي اخير در گسترش مطالعات نظري درباب تلويزيون از طربق مديريت تعدادي نشريه و گردهمايي در فرانسه نقش داشته است.

كتاب شناسي
حاصل پژوهش هاي او مقالات بسياري در نشريات داخلي و خارجي و اين كتاب ها بوده است.
روايت سينمايي با همكاري آندره گودرو،نشر ناتان،پاريس،1990.
دنيا در تصوير ما،نشر مردين كلينكسك،1993.
عصر نگاه،از تصوير تا بيننده،نشر مردين كلينكسك،1998.
انديشيدن به تلويزيون،نشر ناتان،1998.
مقدمه اي به تحليل تلويزيون،نشر اليپس،1999.
تلويزيون روزمره،نشر دو بوئك،2001.
امپراطوري لوفت،نشر ديسپوت،2002.
تلويزيون روزمره:در ميانه واقعيت و داستان.نشر دو بوئك،2003.
فرانسوا ژوست همچنين رماني نوشته كه مشخصات آن اين است: «چشمه آب گرم استابيز»،نشر ام كا ليتراتور،1990.

Blair Witch Project*

«طرح بلرِجادوگر» فيلم ترسناكي كه در سال 1999 با بودجه كم توسط دانيل مريك و ادواردو سانچزساخته شد و نشان مي دهد كه سه دانشجوي سينما پس از رفتن به جنگل به طرز اسرار آميزي ناپديد مي شوند و شخصيتي نامريي آنها را نجات مي دهد.اين فيلم با فروش بسيار بالايي برخوردار شد زيرا سازندگان آن با بازاريابي اينترنتي تبليغ زيادي راه انداختند و با برانگيختن حدس و گمان ها و ايجاد باور در ذهن مردم اين امكان را پديد آوردند كه تصور شود اين سه تن براستي در جنگل«بوركيتسويل» درمريلند گم شده اند .اين خود موجب بروز مشكلاتي براي اداره پليس منطقه فردريك كانتي شد.پيش از اكران اين فيلم نيز پخش فيلمي درباره اين افسانه در يكي از شبكه هاي تلويزيوني امريكا به حدسيات مردم شدت بيشتري بخشيده بود.همچنين پخش مصاحبه هاي واقعي افراد خانواده هاي اين گم شدگان ،موجب ايجاد تصور درباره واقعي بودن رويدادهاي اين فيلم شد.



هیچ نظری موجود نیست: